به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان؛ حجت الاسلام والمسلمین هادی عجمی، مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر فقه فرهنگ و عضو گروه فقه تربیتی موسسه اشراق و عرفان در یادداشتی اختصاصی به گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به مسئله محاربه پرداخته است و در یادداشت خود آورده است .سلطهگران جهان که به دنبال سیطره بر دنیا و کشتن روح جامعه هستند، به قصاص و احکام اینچنینی که میرسد، آنها را غیر انسانی میدانند؛ اما در تاریخ امپراطوری آنها، یک سال بدون قتل و آدم کشی و نابودی روح معنوی جهان نبوده است. درنتیجه اگر قران را قبول داریم، احکام اغتشاشگرانی که در جامعه اسلامی دست به کشتن افراد و روح جامعه میکنند روشن است.
متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است:
به خلاف تصور برخی افراد، اسلام یک دین اصلاحگر و اجتماعی است. اسلام و احکام آن در ذاتش اجتماعی است و حتی بسیار از احکام فردی با اجتماعی گره خورده است. درباره نفش احکام در اصلاح محیط اجتماعی، آنها را میتوان در دو دسته جای داد:
احکامی که فلسفه نفسی آنها اصلاح محیط است و احکام که فلسفه آن اصلاح محیط نیست اما زمینه اصلاح محیط اجتماعی میشوند؛ یعنی فلسفه دیگری دارند و محدود به اصلاح محیط نیستند و فارق از آن، فلسفهای دارند؛ اما میتوانند طریق و راهی باشند برای اصلاح محیط عام اجتماعی.
احکامی که به ظاهر در صدد اصلاح اجتماعی نیستند
دستهای از احکام، فلسفه نفسی دیگری دارند و انجام آنها مقید به تاثیر در اصلاح محیط نیست؛ اما میتوانند طریق و راه برای اصلاح محیط عام اجتماعی باشند؛ مانند امر به اجتماع ایمانی، بر محور عمل صالح[1] و تاکید بر حضور در پایگاه اجتماعی مسجد.[2] هرچند استحباب حضور و نماز گزاردن در مسجد متوقف به ایجاد فضای محیطی در جامعه نیست؛ اما طریقی است برای ایجاد جو عبادت و بندگی در جامعه است.
از نخستین اقدامهای پیامبر (ص) بعد از هجرت، ساخت مسجد بود. آن حضرت پیش از ورود به مدینه، در قُبا ماندند تا حضرت علی(ع) و همراهانشان بیایند. ایشان از روز شنبه به ساخت مسجد مشغول شدند و در چند روز مسجد قبا را بنا کردند. پس از استقرار در مدینه نیز، اولین اقدام، ساخت مسجد مدینه بود که پایگاهی اجتماعی در ساحات مختلف برای مردم شد.[3] در روایاتی آثار ارتباط و حضور در مسجد بیان شده است.[4]
تغییر و اصلاح محیط عام اجتماعی، شکل یافته از عواملی است. تحقق آن عوامل نیز، نیازمند عوامل، شرایط و مقدمات ایجابی و عدمی لازم است. این موارد میتواند احکام فردی نیز باشد. برای نمونه، از عوامل و مقدماتِ کنترل و اصلاح فضای جنسیتی در محیط عام اجتماعی، گسترش ازدواج به سبب تسهیل آن است. زیرا ازدواج در کنترل رفتارهای جنسی افراد در محیط عام اجتماعی تاثیرگذار است. درنتیجه تسهیلگری ازدواج و خود ازدواج هرچند فلسفه فردی خود را دارد؛ اما طریق و تاثیرگذار در اصلاح محیط عام اجتماعی است.
احکامی که فلسفه تشریع آنها، اصلاح اجتماعی است
فلسفه ذاتی دستهای از احکام، اصلاحگری در محیط است. این احکام، اقداماتی تاثیرگذار بر محیط عام در جهت تربیت افراد جامعه هستند. بستر اجرای این احکام جامعه است و تاثیر نخست آنها بر ایجاد محیط و فضای ایمانی در جامعه میباشد؛ همچون موارد زیر:
ـ امر به معروف امر به معروف و نهی از منکر
ـ عنوان دیگر دستور به اقامه عبادات و احکام در بعد اجتماعی است؛[5]همچون تاکید بر نماز جماعت، جمعه و عیدین.[6] امام رضا (ع) فلسفه حکم به جماعت برگزار شدن نماز را اینگونه بیان کردهاند:
«قَالَ فَلِمَ جُعِلَتِ الْجَمَاعَةُ قِيلَ لِأَنْ لَا يَكُونَ الْإِخْلَاصُ وَ التَّوْحِيدُ وَ الْإِسْلَامُ وَ الْعِبَادَةُ لِلَّهِ لا [إِلَّا] ظَاهِراً مَكْشُوفاً مَشْهُوداً لِأَنَّ فِي إِظْهَارِهِ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَهُ وَ لِيَكُونَ الْمُنَافِقُ وَ الْمُسْتَخِفُّ مُؤَدِّياً لِمَا أَقَرَّ بِهِ بِظَاهِرِ الْإِسْلَامِ وَ الْمُرَاقَبَةِ».[7]
در این روایت، فلسفه جماعت در نماز را ابزار اجتماعی توحید، اسلام و عبادت خداوند در فضای عام اجتماعی ببان میفرمایند. که نه تنها بر جامعه اسلامی تاثیر دارد که مؤثر بر دیگر جوامع است. از سویی جو حاکم جامعه را به نفع مسلمانان تقویت میکند و رعب آور برای منافقان داخلی است. اگر از نماز جماعت در این روایت القای خصوصیت به تمامی مناسک اجتماعی شود، مفهوم تاثیر مناسک اجتماعی بر اصلاح محیط و جو حاکم بر جامعه برداشت میگردد.
اما اصلاح محیط فقط به این مسائل محدود نمیشود و گاهی با کارهای سلبی و برخوردی، اسلامی، محیط جامعه را اصلاح میکند. مانند سه مسئله مهم
1ـ اجرای علنی حدود در جامعه؛ علاوه بر بعد اصل اجرای حدود، امر به اجرای علنی برخی حدود، در پی تاثیر گذاری بر دیگر افراد جامعه است؛ به نوعی، نمایش عقاب الهی در منظر دیگران در جهت عبرتگیری آنهاست. در روش تنبیه به تبیین آن پرداخته شده است.
2ـ مبارزه علنی با فساد در جامعه؛ علاوه بر اصل مقابله با فساد، مبارزه علنی با آن را میتوان در سیره پیامبر(ص) و امیر مؤمنان (ع) در دوران خلافت[8] مشاهده کرد.
3ـ از بین بردن مرکز فساد در جامعه است؛ همچون تخریب مسجد ضرار در سیره پیامبر(ص)[9] که نقش مهمی در پالایش محیط عام اجتماعی دارد.
محیط عام اجتماعی، ملک و ارث کسی نیست
محیط عام اجتماعی، ملک و ارث کسی نیست که حق خراب کردن آن را داشته باشد. در یک جامعه اسلامی باید محیط آن برای رشد افراد جامعه آماده باشد؛ به همین دلیل در این مسئله، اسلام سخت گیری هایی را دارد. زیرا مسئله ای مهم است. فلسفه آن نیز روشن است، احکام اسلامی در جهت هدایت و تربیت انسانها نازل شده است. احکام، برنامه هدایت انسانهاست. محیط عام اجتماعی و جامعه، از مؤثرترین فضاها بر انسانهاست. درنتیجه باید مانع رشد و تعالی دیگران نباشد.
یکی از عناوین مهم جلوگیری از رشد و تعالی دیگران در فضای عمومی جامعه، مقابله با افساد فی الارض است.
قرآن، از آیه 27 سوره مائده، داستان فرزندان آدم، و قتل يكى به وسيله ديگرى، شرح داده شده است. سپس یک حکم کلی بیان میکند که : « مِنْ أَجْلِ ذَالِكَ كَتَبْنَا عَلىَ بَنىِ إِسرْءِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَيرْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فىِ الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا» یعنی اگر کسی دیگری را بکشد یا در زمین فساد کند، مانند کسی است که تمام مردم را کشته است! یکی از علل این است که تاثیر تربیتی بر دیگر انسانها میگذارد؛ بلکه بر همه جامعه تاثیر میگذارد!
سپس حکم این افراد را مطرح میکند که: « إِنَّمَا جَزَ ؤُاْ الَّذِينَ يحُارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذَالِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فىِ الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيم»؛ یعنی كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمىخيزند، و اقدام به فساد در روى زمين مىكنند، (و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط اين است كه اعدام شوند؛ يا به دار آويخته گردند؛ يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعكس يكديگر، بريده شود؛ و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست؛ و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.
این تعابیر دقیقا از جانب همان خدایی است که در ابتدای هر سوره بیان میشود که رحمن و رحیم است! تمام این شدت برخورد و عقاب دنیوی به این علت است که: « وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره:179) یعنی اجرای قصاص و تعزیرات مایه حیات جامعه است. با همان نگاهی که احکام اسلامی را احیاگر و اصلاحگر جامعه باید دانست! وگرنه که در قصاص افرادی کشته میشوند؛ پی منظور حیات و بقای جامعه است.
روایات ذیل این آیه دو دستهاند. این روایات در الكافي ج7، صفحه 245 تا 250 در «بَابُ حَدِّ الْمُحَارِب» آمده است. جالب این است که دو دسته روایت است. دسته نخست، حاکم اسلامی را مخیر میداند که هر یک از این چند مجازات را در مورد افراد انجام دهد. حتی اگر محارب کسی را نکشته باشد و تنها با شمشیر کشیدن، در جامعه ترس ایجاد کرده باشد. این دسته روایات سندی صحیح دارند. البته تصریح شده است که اگر فرد، کسی را کشت، حتما باید کشته شود؛ حتی اگر اولیای متقتول، درخواست قصاص نکنند! اما دسته دوم، روایتی است که حاکم را مخیر نمیداند و میفرماید اگر محارب کسی را نکشت، نمیتوان او را کشت. این روایات دارای ضعف سندی هستند.
درنتیجه بر اساس اهمیت محیط عام اجتماعی در تربیت افراد جامعه، خداوند در این مسئله سخت گیری هایی دارد و کسی که حتی قتلی انجام نداده است اما در جامعه ترس و نا امنی ایجاد کرده است، حکم قاتل را دارد!
البته حاکم نسبت به شرایط میتواند نسبت به او تصمیم بگیرد. مثلا در شرایط عادی، میتواند حکم به تبعید این فرد بدهد. اما اگر در جامعه ناامنی مدیریت شده و رو به فزونی در حال تحقق است و نظام اجتماعی دچار اخلال شده است، به یقین این اقدام ها ولو منجر به قتل نیر نشود، میتواند همان حکم قتل را داشته باشد. زیرا این نا امنی اصل جامعه و جان میلیونها مسلمان دیگر را تحدید میکند. در ورایت صحیح السند این نکته را تاکید میکند. در الكافي ج7 ، صفحه 245:
راوی میگوید: به امام صادق (ع) گفتم: انسان در تاريكى صبحدم به عزم مسجد خارج مىشود، ناگهان يكى از پيشرو يا از پشتسر حمله مىكند و با زور و كتك جامه انسان را مىربايد و مىرود، اگر اينگونه افراد را جلب كنند، چه حكمى دارند؟ ابو عبد الله گفت: فقهاى عراق چه مىگويند؟
من گفتم آنان مىگويند: اين دستبرد در حكم اختلاس علنى است، فقط تعزير دارد. كسى را محارب مىدانند كه در آباديهاى شرك به سرقت مسلحانه اقدام كند. ابو عبد الله گفت: سرزمين شرك حرمت بيشترى دارد يا سرزمين اسلام؟
من گفتم: سرزمين اسلام. ابو عبد الله (ع) گفت: بنابراين عيّاران هم كه درگير مىشوند و با جبر و كتك مال مردم را مىبرند در رديف محاربين قرار مىگيرند: خداوند- عز و جل- مىگويد: « إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...».
در روایتی دیگر آمده است: در محضر ابو عبد الله صادق (ع) اين آيه را تلاوت كردم (إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ... ). سپس سؤال كردم: كداميك از اين چهار حد شرعى بايد اجرا شود؟ ابو عبد الله گفت: انتخاب يكى از اين چهار حد شرعى منوط به تشخيص امام است: اگر بخواهد دست و پاى او را مىبرد، و اگر بخواهد بردارش مىكند، و اگر بخواهد تبعيد مىكند، و اگر بخواهد مىكشد. من گفتم: به كجا تبعيد مىكند؟ ابو عبد الله گفت: از اين شهر به شهر ديگر.
دشمنان این ادبیات قرآنی
درست در مقابل این ادبیات، سلطهگران جهان که به دنبال سیطره بر دنیا و کشتن روح جامعه هستند، به قصاص و احکام اینچنینی که میرسد، آنها را غیر انسانی میدانند؛ اما در تاریخ امپراطوری آنها، یک سال بدون قتل و آدم کشی و نابودی روح معنوی جهان نبوده است.
درنتیجه اگر قران را قبول داریم، احکام اغتشاشگرانی که در جامعه اسلامی دست به کشتن افراد و روح جامعه میکنند روشن است.
اما دو دسته با این ادبیات قرآنی مشکل دارند. دسته اول طاغوتها و فرعونهای حقیقی و مجازی عالم هستند که تکلیفشان روشن است. دسته دوم، کسانی است که قرآن را هم میخوانند؛ اما یا فهمی از نظام معنایی قرآن ندارند؛ یا این آیات روشن الهی را آنگونه تفسیر میکنند که طرفدارانشان و فالورهای حقیقی و مجازی آنها کم نشود و نانی به نرخ روز بخورند. وگرنه معنای قرآن و این آیات روشن آن، نیازی به مفسر ندارد. قرآن به روشنی نظام تربیتی خود را به مردم میگوید.
عدهای هم توان درک این را ندارند که خداوند در عین رحیم بودن، عزیز نیز هست: خداوند 13 بار در قرآن تاکید کرده است که خداودن «الْعَزيزُ الرَّحيم» است؛ و نیز انتقام گیرینده: «اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقام» از آنهایی که در مقابل هدایت جامعه میایستند.
[1]. همچون: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب (المائدة: 2).
[2] « بَابُ الْجَمَاعَةِ وَ فَضْلِهَا» ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، ج1 ؛ ص375. « بَابُ فَضْلِ الْمَسَاجِدِ وَ الصَّلَاةِ فِيهَا وَ فَضْلِ الْجَمَاعَةِ وَ أَحْكَامِهَا» طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، ج3 ؛ ص248. « أَبْوَابُ صَلَاةِ الْجَمَاعَةِ» وسائل الشيعة ؛ ج8 ؛ ص285
[3]. لحمیری المعافری، عبدالملکبن هشام؛ پیشین، ج1، ص494 و اللیثی العصفری، خلیفةبنخیاط؛ تاریخ خلیفةبن خیاط، تحقیق فؤاز، بیروت، دارالکتبالعلمیة، 1415، الاولی، ص18 و مسعودی، علیبنالحسین؛ مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، 1409، دوم، ج2، ص279.
[4]. «عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ عُمَيْرِ الْمَأْمُونِ رَضِيعِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: أَتَيْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع فَقُلْتُ لَهُ حَدِّثْنِي عَنْ جَدِّكَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ نَعَمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَدْمَنَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصَابَ الْخِصَالَ الثَّمَانِيَةَ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ مُسْتَعْمَلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ أَوْ عِلْمٌ مُسْتَطْرَفٌ أَوْ أَخٌ مُسْتَفَادٌ أَوْ كَلِمَةٌ تَدُلُّهُ عَلَى هُدًى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْكُهُ الذَّنْبَ خَشْيَةً أَوْ حَيَاءً وَ فِي رِوَايَةِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ فِي مَسْجِدٍ بَعْدَ صَلَاتِهِ انْتِظَاراً لِلصَّلَاةِ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ ضَيْفَه» (برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن - قم، چاپ: دوم، 1371 ق. ج1 ؛ ص48).
[5]. همچون: ((الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور.))سوره حج (22)، آیه 41.
[6]. « بَابُ فَضْلِ الصَّلَاةِ فِي الْجَمَاعَة» كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج3 ؛ ص371.
[7]. شيخ صدوق، علل الشرائع،، ج1، ص262.
[8]. مانند دستور حضرت به برخورد علنی با معرفی فرماندار فاسد به مردم: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَ السَّلَام (شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص412).
[9]. وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون (التوبة : 107)
نظر شما