به گزارش خبرگزاری شبستان؛ جلسه سی و پنجم درس اخلاقِ آیت الله کمیلی پیرامون شرح کتاب گرانقدر آداب نماز امام خمینی با حضور شاگردان و علاقمندان به معارف الهی برگزار شد. آیت الله کمیلی در ادامه سلسله جلسات اخلاقی در شرح و توضیح آداب معنوی نماز گفت: فصل سوم از این کتاب شریف راجع به موضوع اخلاص است که شامل ده مرتبه است. البته در رساله لباللباب منسوب به سید بحرالعلوم (رض) توضیحات مفصلی راجع به عالم خلوص و اخلاص آمده است.
استاد اخلاق در توضیح مرتبه اول اخلاص گفت: انسان باید عمل را از دیدِ غیر، خالص کند. اعمال عبادی و تمام کارهای خیر باید خالص برای خدا و بدون شرک خفی باشد و نباید برای خدا هیچ مشرک و شریکی را در نظر گرفت. از منظر امام راحل (رض) هیچ تفاوتی بین اعمال قلبی و قالبی وجود ندارد. عمل قالبی با همین قالب بدن انجام میشود اما عمل قلبی مربوط به قلب است. یعنی در قلب ما بجز محبت و عشق خدا نباید چیز دیگری وجود داشته باشد.
وی گفت: مرتبه دوم اخلاص، تصفیه و پاکسازی عمل از حصول مقصودهای دنیوی و مآرب زائلۀ فانیه است. هرچند در ابتدا انگیزه و داعی، خدایی است؛ ولی انسان باید تا آخر عمل مراقبت کند. یعنی هر کاری را که انجام میدهد به خاطر عشق و محبت به خدا باشد و در آن مقاصد دنیوی، مأرب و مطلب غیر خدایی نباشد. البته این شرایط یک شرایطِ باطنی نفسانی است و برای هرکسی نیز میسور نیست.
استاد حوزه گفت: مرتبۀ سوم، تصفیۀ عمل قالبی و قلبی از نظر داشتن به جنات جسمانیه نظیر طعام، حور و قصور بهشتی است. نمازی که با انگیزه و نیتِ شوق به جنت یا خوف و ترس از عذاب الهی خوانده شود، نمازِ اولیاء نیست. چون در آن انگیزههای غیر خدایی هم وجود دارد.
این فقیه عارف افزود: مرتبه چهارم، تصفیه عمل از خوفِ عقاب و عذاب است که آن عبادتِ عبید است. طبق فرمايش حضرت علی (علیهالسلام) عبادت به سه گروه عبادت تجار، عبادت عبید و عبادت احرار تقسیمبندی میشود. یک تاجر به خاطر کسب سود، تجارت میکند. عدهای کارهای خود را با نیت و انگیزه رسیدن به بهشت، حور و قصور انجام داده و عمل آنها خالص برای خدا نیست. چنین عبادتی، عبادت تجار است. نظر برخی، خوف از جهنم، عذاب و عقاب خدا است و این عبادت عبید است. عبید، بردههایی هستند که از ترس مولای خود کاری را انجام میدهند. اما بهترین عبادت، عبادت احرار است. احرار جمع حرّ به مفهوم آزاده است. یعنی نیت، تفکرات، روش و سلوک آنها طوری است که اصلاً این مسائل وارد مخیله آنها نمیشود. چون فقط به او عشق دارند و اصلاً به این مسائل توجه نمیکنند.
مرتبه پنجم، تصفیه عمل از رسیدن به سعادات عقلیه و لذات روحانیه است. اگر انسان در عبادتهایش خدا را شریک کند با چیزی غیر از قرب، عشق، محبت و وصال الهی، این شرک خواهد بود. مثلاً فردی وارد راه سیر و سلوک میشود؛ خود را تصفیه میکند و اخلاق رذیله را ترک و اخلاق حمیده را تحصیل میکند؛ استاد، آداب، ذکر و اربعینیات دارد. اما هدفش از تزکیه روح دستیابی به کرامات، مکاشفات و مقامات معنوی، تنبّه و چهره خوانی، دیدن خواب خوب، خبر دادن از آینده یا مستجاب شدن دعا است. افراد بسیاری به دنبال این امور میروند اما همه این موارد شرک خفی است. باید تمام آنها را از نظر بیرون و دل را پاک کرد. البته یک زمان، کرامتی خود به خود پیش میآید و فرد به آن توجهی ندارد که این مسئله جداست.
استاد حوزه در توضیح مرتبه ششم گفت: مرتبه ششم، تصفیه از خوف به عدم وصول این لذات و حرمان از این سعادات است. مثلاً فردی با مطالعه حالات بزرگان و عرفا به خود میگوید مگر من چه کم از آنها دارم. لذا عزلت اختیار میکند و ریاضت میکشد تا به این کرامتها دست پیدا کند. هدف چنین فردی، وصول به کرامتهاست نه وصول به خداوند. چنین فردی کرامتی بوده و معرفتی نیست. بعضی از اساتیدِ کرامتی، افرادی را دور خود جمع میکنند و کرامتی نشان میدهند.
وی افزود: بنده نمیگویم این کرامت باطل، شیطانی و غیر خدایی است! هرکس از خدا هر چیزی بخواهد همان را به او میدهد. انسان باید حواسش را خیلی جمع کند تا یک وقت گرفتار نشود. اما گاهی خوف فرد بابت نرسیدن به معارف الهی است که آن خوفی متفاوت است.
این استاد عرفان عملی گفت: مرتبه هفتم وصول به لذات جمال الهی و رسیدن به بهجتهای انوار سبحات است. در فرازی از مناجات شعبانیه آمده است: «الهی هَبْ لِی کَمالَ الْانْقِطاعَ الَیْکَ وَ انِرْ ابْصَارَ قُلُوبِنا بِضِیاء نَظَرِها الَیْکَ حَتّی تَخْرِقَ ابْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ الَی مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصیرَ ارواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزّ قُدْسِکَ»؛ با استناد به این دعا، روایات دیگر و کلام بزرگان مشخص میشود غیر از حجابهای ظلمانی، حجابهای نوری هم وجود دارد. در این مسیر حجابهای نوری پیش میآید که شامل انوار رنگارنگ است. لذا فرد در این انوار، جمال الهی و بهجتها غرق میشود و دوست دارد روز به روز فزونی پیدا کند. ولی جنت اللقاء غیر از این بوده و مطالبش خیلی بیشتر و راهش، بسیار ظریفتر و دقیقتر است.
وی در ادامه گفت: مرتبه هشتم، تصفیه عمل از خوف فراق است. در فرازی از دعای کمیل آمده است: «فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ»؛ این یک مسئله باطنی است. در باطن نیز همانند ظاهر یک شرکهایی وجود دارد که باید آنها را پاک نمود. طهارت باطنی از طریق تهجد و شب زندهداری، انجام ریاضتها و دستورات حاصل میشود با معرفت و شناخت اینکه آنها خدا نیست. اگر سحرخیزی فرد از خوف فراق و رسیدن به وصال الهی است باید از آن هم گذشت. شاهد این مطلب دوبیتی باباطاهر است که میفرماید:
یکی درد و یکی درمان پسندد ***یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آنچه را جانان پسندد
یعنی انسان باید از همه چیز بگذرد. وقتی که فرد مرتبه به مرتبه بالا میرود در مراتب بالاتر متوجه میشود که این مسائلی که الان مطرح میشود چیست.
استاد حوزه گفت: حضرت امام راحل (رض) در فصل چهارم کتاب به دو مرتبه عالی اخلاص نیز اشاره میکنند که از مراتب عالی مسیر سیر و سلوک است اما به همین هشت مرتبه بسنده میشود.
استاد عرفان عملی گفت: با افرادی که منکر مسائل عرفانی هستند باید چکار کرد؟ حضرت امام راحل (رض) این افراد را به سه طایفه تقسیمبندی میکند. طایفه اول، منکرین هستند. این گروه اصلاً عرفان عملی و نظری را قبول ندارند و فقط عرفان و عرفا را تخطئه میکنند تا جایی که حتی آنها را تکفیر هم میکنند. آیا کار این طایفه از جهل است؟ پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرماید: «اَللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»؛ این گروه تصور میکنند که مطالب عرفانی را میشود از طریق کتاب، فلسفه و حکمت فرا گرفت. اما به محض ورود متوقف میشوند لذا به کلی همه چیز را انکار میکنند و میگویند تمام این مطالب ساختگی است.
وی افزود: این راه با کتاب، مباحثه و کلاس بدست نمیآید. فراگیری یک مقدار عرفان نظری خوب است اما عمده این راه، عرفان عملی است. هرکس باید این راه را خودش برود. هرکس باید خودش در راه سیر و سلوک قدم بگذارد و این مسیر را طی کند تا آن را بچشد؛ ذوق عرفانی پیدا کند؛ ابوابی از معرفت به رویش گشوده شود؛ فتوحاتی حاصل شود. لذا وقتی به سمت جلو حرکت میکند متوجه یک مسائلی میشود و بعد هم مسیر را تا انتها طی میکند. اما یک نفر هم از همان ابتدا در را به روی خودش میبندد. لذا حضرت امام راحل (رض) میفرماید: عدهای به کلی منکر هستند و از همان ابتدا هیچ چیزی را قبول ندارند.
استاد کمیلی در توضیح طایفه دوم گفت: طایفه دوم منکر مقامات اهل معرفت نیستند و با اهل الله عنادی ندارند ولی اشتغال به دنیا و تحصیل آن و اِخلاد به لذّات فانیه آنها را از کسب علمی، عملی، ذوقی و حالی باز داشته است. آنها بیمارانی هستند که متوجه بیماری خود شدهاند ولی شکم، نمیگذارد که به پرهیز و خوردن دوای تلخ اقدام کنند. چنانچه طایفۀ اول بیمارانی هستند که اصلاً وجود چنین مریضی و مرضی را تصدیق نمیکنند؛ با آن که خود مبتلا هستند، اصل وجود مرض را انکار میکنند. مثلاً بیماری نزد پزشک میرود و به او میگوید نباید چلوکباب بخوری. این فرد چون به خوردن چنین غذایی عادت کرده نمیتواند جلوی شکمش را نگه دارد. اما یک نفر مبتلا است و میگوید بیمار نیست. اگر پزشک به او بگوید که بیماری و باید خودت را معالجه کنی میگوید که من بیمار نیستم. چنین فردی باید معالجه کند. این فرد زیر بار سختی و خوردن داروی تلخ نمیرود و با هوای نفسش مخالفت نمیکند ولی از آن طرف هم میخواهد به کمالات برسد. چنین فردی منکر کمالات نیست اما زحمت هم نمیکشد که وارد راه سیر و سلوک شود.
استاد عرفان و اخلاق در توضیح طایفه سوم گفت: یک طایفه به کسب علمی پرداختند و اشتغال به تحصیل معارف پیدا کردند، ولی از حقایق معارف و مقامات اهل اللّه به اصطلاحات، الفاظ و زرق و برقِ عبارات اکتفا نمودند. آقا، فیلسوف و علامه است. کتابهایی را مطالعه کرده است؛ فلسفه درس میدهد و برای خود شاگردانی دارد و هر روز هم یک کتابی مینویسد. اما بنا به فرموده امام راحل (رض) خودش را فقط به قیل و قال علمی مشغول کرده است. اصلاً به دنبال این معانی نیست که مثلاً یک خلوتی داشته باشد؛ با خودش کار کند؛ قبرستانی برود؛ تفکر در مرگ کند؛ و آداب و شرایط سلوکی را در خودش پیدا کند. بنا به فرمایش امام راحل (رض)، علم یک حجاب اکبر است. اگر کسی کتابهای اخلاقی، عرفانی، معرفتی، فلسفی، حکمتی و حتی توحیدی را فرا بگیرد و علامه هم شود اما با خود کار نکند و اهل عمل نباشد به جایی نخواهد رسید. این یک مسئله روشنی است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست.
نظر شما