به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از تبریز،«سید جواد میری»، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست اظهار کرد: ابتدا باید توجه کنیم که آیا بعد از ۸۰ سال امکان اینکه بدون حب و بغض صحبت کنیم وجود دارد یا خیر؟ آیا فضای فرهنگی و سیاسی کشور به این شرایط رسیده است که صرفاً آکادمیک نگاه کند یا نمیتوانیم در باب پدیدههای اجتماعی بدون حب و بغض سخن بگوییم؟
وی ادامه داد: اکنون تنها فرقه دموکرات نیست که به این معضل دچار شده است، حتی در خصوص مشروطه هم چنین است؛ بنابراین دچار جنگ روایتها شدهایم، بهعنوان مثال همچنان یک عده باور دارند شیخ فضل الله نوری شهید شده است و تعدادی هم باور دارند شیخ فضل الله از بزرگترین مستبدان بوده است و امکان سنجی و بررسی مسائل اجتماعی از ما گرفته میشود.
وی با بیان اینکه در باب تاریخ نگاری میگویند وقتی میخواهید در مورد مسئلهای سخن بگویید باید حداقل ۱۰۰ سال از وقوع آن بگذرد، گفت: آیا امکان دارد حداقل در باب مسائل اجتماعی و تاریخی اندکی نگاه آشنایی زدایانه داشته باشیم. بهعنوان مثال وقتی در باب تبریز و آذربایجان در دوران مشروطه سخن میگوییم بسیاری از مورخین، روشن فکران و اصحاب علوم انسانی تصور میکنند تمامی موارد کاملا روشن و مبرهن است، اما گام اول باید آشنایی زدایی باشد و اینگونه فکر نکنیم که شخصیتها کاملا سیاه و یا کاملا سفید هستند چراکه کنشگران در صحنه اجتماع براساس مقتضیات و امکانات خود موضع میگیرند.
میری خاطرنشان کرد: شخصیتهایی که در ۱۲۰ سال پیش در تبریز بودهاند، دو حالت داشتند، هرکاری را که میخواستند میتوانستند انجام دهند یا هیچ کاری نمیتوانستند انجام دهند درحالیکه شخصیتی چون صائب مراغهای داریم که در دوره مشروطه، رضاشاه و محمدرضاشاه نقش مهمی در سیاست خارجی و داخلی بهعنوان نخست وزیر ایفا میکند؛ اگر او را در صحنه ملی، منطقهای و جهانی ببینیم، متوجه میشویم هرکسی در این مقطع باشد متفاوتتر از او نمیتواند رفتار کند اما چرا نگاههای ما پیکارگونه است؟
وی ادامه داد: نباید ایران ۱۳۲۰ را جدای از نظام جهانی مورد مطالعه و کنکاش قرار دهیم بهعنوان مثال باید از خود بپرسیم ایران سال ۱۳۲۰ شمسی کجاست؟ کجای جهان قرار دارد؟ آن موقع جهان در چه وضعیتی قرار داشته است تا انتظاراتی از کنشگران داشته باشیم، آن زمان سه یا چهار جریان عمده در جهان برای سیادت جهان صف آرایی کرده و میجنگند و وارد یک رقابت جهانی شده بودند.
وی اضافه کرد: یکی از این سیاستها نظام سرمایه داری جهانی است، دیگری ایدئولوژی فاشیسم است که در ایتالیا و ژاپن قدرتمند بوده و دیگری نیز سیاست نازیسم و کمونیسم است که بهعنوان ایدئولوژی قدرتمند در جهان رقابت میکنند، این چهار ایدئولوژی بزرگ که در جهان میجنگند نیروهای آنها در ایران هم حضور دارند و تقریباً غیر ممکن بوده که حرکتی در ایران باشد و به نوعی به این جریانها متصل نباشد و یا اتکا به آنها نشود.
این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادآور شد: اگر بخواهیم در باب حرکتها و جنبشها در ایران سخن بگوییم، بدون در نظر گرفتن این فضای جهانی، صورت بندی از مسئله ناقص است و اگر این پیش فرض را به نوعی در ذهن خود داشته باشیم اندکی برای ما سوال میشود؛ یکی از جریانهایی که در آذربایجان بوده و فرقه دموکرات را تشکیل داده، سید جعفر پیشهوری است.
وی گفت: رحیم رئیس نیا کتابی در باب پیشهوری گردآوری کرده که مجموعه مقالات، گفتارها، نوشتارها و رویکردهای او است که پایبند ایدهآلهای مشروطه بود و او نگاه عدالت خواهانه داشته است و با این نگاه وارد فعالیت سیاسی در دوران رضاشاه میشود که منجر به دستگیری و برکناری رضاشاه توسط انگلیسیها میشود و با رای بالا وارد مجلس شده اما اعتبار نامه او باطل میشود.
وی در خصوص سید جعفر پیشهوری افزود: افرادی که در باب سید جعفر پیشهوری و تحولات جامعه سخن میگویند، تاریخ را خطی می بینند و میگویند امثال پیشهوری آمده بودند تا ایران را تجزیه کنند در آن زمان این تفکر وجود داشت که قدرت باید محدود و نظام پارلمانی شود که منعکس کننده نظرات ملت باشد و اراده ملی توسط وکلای مردم در مجلس ظهور یابد و شاه صرفاً سلطنت کند و وارد اجرا نشود.
میری ادامه داد: بر این اساس مظفرالدین شاه وارد مشروطه شد و محمدعلی شاه خواست از این حرکت عدول کند که مشروطهخواهان تبریز او را خلع کردند و قرار شد احمد شاه رهبر نمادین باشد و در اجرای امورات کشور شراکت نداشته باشد.
وی متذکر شد: سید جعفر پیشهوری مسائل را صرفاً از کتابها نخوانده بود و در آنها شرکت داشت اما پس از کودتای ۱۲۹۹ در کشور اتفاقاتی رخ میدهد، نظام قاجار عزل می شود و از بین میرود و بسیاری از کسانی که در انقلاب مشروطه شرکت داشتند و در این دوران بودند، اعتراض میکنند که این راه همان بازگشت به دوران پیشا مشروطه است.
وی گفت: مصدق که مخالف این جریان بود این استدلال را داشت که ما قبول داریم رضاشاه سردار خوبی است اما اگر به جای شاه باشد امنیت را میگیرد و سبب سلب آزادی میشود اما بهعنوان فرمانده نظامی خوب عمل میکند، ما شاهی میخواهیم که سمبل کشور باشد و حکومت نکند و سید جعفر پیشهوری نیز همین استدلال را داشت که با این تفکرات به پیش از مشروطه میرویم.
این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اضافه کرد: بسیاری از کسانی که مخالف رضاشاه بودند وقتی او آرام آرام در سلطنت جا میافتد، بهعنوان رقیب خود آنها را از بین میبرد و بسیاری از کسانی که در برابر سلطنت رضا شاه بودند قلع و قمع میشوند و از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ نیز رجال سیاسی نقش مهمی داشتند اما آنها نیز از میدان به در میشوند و بعد آن به مدت ۵۳ سال ایدهآلهای مشروطه به فراموشی سپرده میشود و در این فضا حرکت فرقه دموکرات اتفاق میافتد.
وی ادامه داد: اکثر رویدادهای آن زمان چون نهضت ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، جنبش نفت مصدق و نهضتهای دیگر در این کلان روایت بهعنوان ضد ایران شناخته میشوند اما آنچه جامعه ایران را حداقل ۱۰۰ سال به عقب انداخت خود سلطنت پهلوی بود اما بقیه تلاش میکنند سلطنت پهلوی را از حرکت غصبی مبرا کنند و بگویند رضاشاه پدر مدرنیزم ایران بود اما نقطه آغاز تجدد گرایانه ایران به تأسیس دارالفنون در زمان قاجار و ناصرالدین شاه برمیگردد که بسیاری از مواردی را که میگوییم مظاهر تمدن جدید در آن دوره است و تاریخنگاری تحت ایدئولوژی پهلوی، قاجار را سیاه نشان میدهد.
وی خاطرنشان کرد: میگویند قاجار قدرت بالایی نداشته است اما ارتش قاجار قریب به ۲۵ سال در برابر امپراطوری روسیه میجنگند درحالیکه ارتش ایران نوین رضاشاه به اندازه یک روز هم مقاومت نکرد که نشان میدهد تاریخ نگاری ما ایدئولوژیک بوده نه مطابق آنچه که اتفاق افتاده است و یکی از این موارد جایگاه آذربایجان در تاریخ معاصر تحولات ایران است و بسیاری از کسانی که در معماری ایران جدید نقش داشتند در تبریز و آذربایجان بودهاند اما چرا آذربایجان مهم بوده است؟
میری بیان کرد: آذربایجان در اوایل قرن ۲۰ و اواخر قرن ۱۹ در مسیر مهمی قرار گرفته بود و با آمدن صفویان آذربایجان نقش مهمی در تاریخ تحولات ایران داشته است.
وی افزود: یکی از این بحثها ارتباط ایران با قفقاز است که امروزه در تراز تحولات جهانی قفقاز شاید منطقه بسیار مهمی نباشد اما در قرن ۱۹ منطقهای مهمی نسبت به ما بوده است چراکه قفقاز کانون مهم شیعی بوده و کانون نقل انتقال ایدهها بوده است و ایدهها از آلمان و فرانسه به قفقاز میرسیدند که مهمترین کانون اتصال به ایران بود.
وی یادآور شد: بهعنوان مثال جبار باغچه بان در ایروان متولد شده بود و آرام آرام بهعنوان طراح ایده تعلیم و تربیت ناشنوایان در آذربایجان شد، او در مسیری بود که بستری مهم برای نقل و انتقالات ایدههای جدید بوده است.
این استاد دانشگاه متذکر شد: یکی از مسیرهایی که در آن ایدهها در رفت و آمد بودند، استانبول بوده است که هرکسی که قصد داشت به نحوی با ایدههای جدید آشنا شود به استانبول میرفت و به نوعی در این مسیر قرار میگرفت و سبب میشد ایدههای جدید به آذربایجان برسد و به دیگر مناطق ایران برود.
وی گفت: اگر در دوره ۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ به تغییر و تحولات در سطح کلان جهانی و تغییر و تحولات آذربایجان به صورت تاریخی نگاه کنیم که در دوران صفویه شروع یافته بود و در دوران قاجار به اوج خود میرسد، در دوران پهلوی وارد دوره نزولی میشود.
وی اظهار کرد: جنبش مشروطه زمانی که به انتهای خود میرسد، در آذربایجان و تبریز میتواند خود را تجدید قوا کند و آنهایی که در جبهه استبداد بودند متوجه میشوند مشروطه در حال پیروز شدن است، از در نفاق وارد میشوند؛ بهعنوان مثال ستارخان و باقرخان را از مسیر برمیدارند و خود آذربایجان در جریان فرقه دموکرات، قدرت سازماندهی را در سطح بالای سیاسی نشان میدهد و افرادی که در مرکز مینشینند حساسیت خاصی به آذربایجان داشتند.
میری گفت: هر موقع با قدرت سازماندهی آذربایجان روبرو بودهایم، اتفاق بزرگی در ایران رخ میدهد حتی در انقلاب ۵۷ هم اگر آذربایجان نبود شاید انقلاب مسیر دیگری را طی میکرد که نشان میدهد منطقه آذربایجان ظرفیت سیاسی و تمدنی بالایی دارد و این هم امکان است و هم تهدید که قدرت تجدید قوا و بازسازی را نشان میدهد اما اگر قدرت بازسازی و تجدید قوا آذربایجان همگام با مرکز نباشد دچار جزر و مد میشود.
نظر شما