به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: دوزادهم اردیبهشتماه در تقویم رسمی کشور به نام روز معلم نامگذاری شده است؛ وجه تسمیه این نامگذاری شهادت مظلومانه آیتالله «مرتضی مطهری» است، اندیشمندی که به واسطه فعالیتهایش در عرصههای مختلف دینی، سیاسی، فکری و فرهنگی، تاثیر بسزایی بر جامعه گذاشت و هنوز که هنوز است، آثار و کتابهای وی، منبعی برای مراجعه پژوهشگران محسوب میشود.
گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، در سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری، با هدف بررسی جایگاه تولید علم و آزاداندیشی در شاکله فکری آن شهید بزرگوار و بهرهبرداری از تفکر او در جامعه علمی امروز، با حجتالاسلام و المسلمین «علیرضا پیروزمند» مسئول مرکز تحقیقات بنیادی فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو هیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملی گفتوگو کرده است که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
رویکرد استاد شهید «مرتضی مطهری» نسبت به مساله تولید علم و آزاداندیشی چگونه بود؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمهای را بیان میکنم. شهید مطهری نماد روشنفکری دینی، عالِم پیشرو، پیشران و خلاق در تولید فکر دینی زمان معاصر محسوب میشود؛ در نتیجه باید مساله تولید علم از سوی شهید مطهری و درخشش رویکرد و تفکر آن شهید را متناسب با شرایطی که وی در آن قرار داشت فهم کرد، قطعا شرایط با زمانهای که اکنون در آن قرار داریم متفاوت بود.
از سوی دیگر باید به چند نکته توجه داشت، نخست آنکه روزگار شهید مطهری به شکلی بود که جامعه با خطر انحراف فکری رو به رو شده و به دلیل تأثیرپذیری بخشی از جامعه از جریانات مختلف به ویژه جریانات سوسیالیستی شاهد شکلگیری فضای خاصی بودیم؛ اما شهید مطهری با روشنبینی که داشت در این میدان خوش درخشید و آثاری را بر جای گذاشت که منجر به شکلگیری گفتمانی شد که تاکنون نیز پاسخگوی این ابتلای جامعه اسلامی است.
نکته دوم توجه به این مساله مهم است که تولید علم در دوران زندگی شهید مطهری در مقایسه با امروزِ جامعه ایران چگونه است، جامعه امروز نیازمند خصوصیاتی است که شهید مطهری واجد آن بود، از جمله اینکه آن استاد شهید زمانشناس بود و ابتلائات زمانه، چالشها و مواضع انحراف را می شناخت؛ وی شخصیتهایی که در آن زمان مطرح میشدند و ممکن بود زمینه انحراف را در جامعه ایجاد کنند میشناخت و با صاحبنظران جریان مقابل نیز آشنایی داشت. بنابراین اشراف به جریانات زمان از ویژگیهای بارز آن استاد شهید بود. همچنین خصوصیت دیگری شهید مطهری که میتوان به آن اشاره کرد، برخورداری او از بنیه علمی برای وارد شدن به مباحث زمان بود؛ ممکن است فردی این زمانشناسی را داشته باشد اما از عقبه علمی مناسب برای وارد شدن به مباحث علمی برخوردار نباشد، اما شهید مطهری این جامعیت را داشت و شاگرد اساتید برجستهای در فقه و اصول و فلسفه بود، بزرگانی که خود ستارگان درخشان عرصههای مختلف علمی بودند. بنابراین تاثیرپذیری آن استاد شهید از اندیشمندان بزرگ نیز عامل جامعیت علمی وی بود و فقدانی که پس از شهادتش در گستره فکر و اندیشه و در میان اندیشمندان و بزرگان احساس شد قابل توجه است تا جایی که امام خمینی (ره) فرمود: «من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم.»، همچنین علامه طباطبایی (ره) نیز در مصاحبههایی که از ایشان بر جای مانده است از فقدان شهید مطهری بیتابی میکرد چراکه آن شهید را حاملِ علم مناسبی یافته بود که میتوانست داشتههای علمی خود را به او منتقل کند.
اما ویژگی سوم در مورد شخصیت علمی شهید مطهری خلاقیت و نوآوری بود که او بر اساس بنیانهای اعتقادی و فقهی که به درستی آنها را میشناخت مطرح میکرد و با توجه به پویایی فکری که داشت متناسب با زمانه خود پردازش جدید کرده و مطالب را ارایه میکرد؛ این ویژگی دقیقا همان چیزی است که شرط لازم برای تولید علم محسوب میشود.
طرح مباحث نوین از سوی شهید مطهری نشأت گرفته از چه ویژگی بود؟
پاسخ به این پرسش را شاید بتوان به عنوان خصیصه بارز آن استاد شهید قلمداد کرد. در ادامه نکاتی که پیشتر در باب ویژگیهای شهید مطهری بیان کردم، مولفه «جسارت در میدان تولید علم و مواجه با جریانهای انحرافی و التقاطی» را میتوانم به عنوان علت این مساله یعنی طرح مباحث نوین از سوی آن اندیشمند وارسته نام ببرم؛ البته ممکن است برخی افراد واجد این خصوصیات باشند اما از حوصله و تحمل این رویکرد که بخواهند وارد میدان طرح مباحث جدی و نوین شوند برخوردار نباشند.
واقعیت آن است که وقتی انسان وارد چنین میدانی شود انتقادات مختلف نیز به تدریج متوجه او شده و البته به همین نسبت مورد تحسین نیز واقع میشود، حتی شخصیت شهید مطهری که آکنده از تقوا، اخلاق و معنویت بود و هیچ نقطه تاریک و مبهمی دراندیشه و ذهن و ایمان او وجود نداشت، باز هم از سوی برخی با نقد مواجه شده و این افراد تلاش میکردند اندیشههای وی را زیر سوال ببرند چراکه از اساس تفکر زلال اسلامی و اهلبیتی را برنمیتابیدند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که اتفاقا کسانی که شهید مطهری را ترور کردند به قول خودشان از خاستگاه اسلامی دست به چنین اقدامی زدند و در ظاهر امر ملحد و کمونیست نبودند که این مساله نشاندهنده آن است که وقتی انسان وارد میدان مباحث فکری میشود، حتی ممکن است که از خودیها نیز ضربه بخورد و این افراد تفکراتش را بر نتابند. از سوی دیگر غیرت دینی ویژگی بارز دیگری بود که شهید مطهری از آن بهرهمند بود، به این معنا که او سهلانگاری در مواجهه با تفکری که انحرافی قلمداد میشد یا زمینه انحراف و التقاط را داشت بر نمیتابید.
با توجه به آنچه که اشاره داشتید زمینه و جریانهایی که منجر به تولید فکر توسط شهید مطهری شد چیست؟
واقعیت آن است که اوج نقطه تاثیرگذاری شهید مطهری مقابله و مواجه و البته ممانعت از پیشروی جریانهای التقاطی فکری در زمان خودش بود. باید توجه داشته باشیم که دو جریان به صورت مشخص در زمان شهید مطهری در حال شکلگیری بود؛ یکی جریانهای کاملا سوسیالیستی و دیگری جریانهای کمونیستی که البته ذیل جریانهای مذهبی رسوب داشتند؛ از سوی دیگر شناسایی مبانی مارکسیستی چه در جریانهای رسما مارکسیستی و جریانهای متمایل به آن نظیر جریان مجاهدین خلق، یک خطر شگرف در آن زمان بود که بسیاری از جوانان را درگیر خود کرده بود و این خطر می رفت که جوانان انقلابی در دامن این تفکرات بیفتند و چه اینکه برخی افتادند و هنوز هم پسلرزههای آن انحراف را مشاهده میکنیم، اما شهید مطهری با بنیه علمی، فقهی و فلسفی که داشت به میدان آمد و کتابی نظیر «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نوشت و البته بسیاری از آثار دیگر که ناظر بر شبهاتی بود که آن زمان مطرح میشد.
البته جریانهای دیگری نیز وجود داشت که هرچند آن زمان به نسبت امروز ضعیف بودند اما به هر روی تاثیرگذار بودند، برای مثال جریان التقاطی متمایل به غرب، در واقع غربزدهها در زمان شهید مطهری فراوان بودند و امام خمینی (ره) نیز در سخنان خود به وفور و پر تکرار خطر غربزدگی را گوشزد کرده و به اشکال مختلفی سعی میکردند که از رسوخ اندیشه غربزدهها در انقلاب و بدنه انقلاب ممانعت کنند.
آن زمان غرب به معنای لیبرالیستی به اندازه غرب به معنای سوسیالیستی در ساحت فکر و اندیشه خطرآفرین نبود، با این وجود روشنفکرانی بودند که از این آبشخور تغذیه میکردند که شهید مطهری با آنان مواجه داشت.
مثالی از این رویکرد شهید مطهری مطرح کنید.
مواجههای که شهید مطهری با دکتر شریعتی داشت و فاصلهای که ایجاد شد از مصادیق این ماجرا بود. در واقع شهید مطهری آن نوع قرائت از دین را که مرحوم شریعتی ارایه میکرد به طور کامل مبتنی بر اصول اسلامی قلمداد نکرده و دامن زدن به آن نوع فکر را چندان مناسب نمیدید و به همین دلیل در مناسبتی این دیدگاه انتقادی خود را به امام خمینی (ره) منتقل کرد، اما اینکه امام (ره) چه ملاحظاتی داشت و مواجهاش با شریعتی چگونه بود مسالهای است که موضوع بحث ما نیست اما میخواهم بگویم شهید مطهری به این مساله توجه داشت که هم با نوع جریان التقاطی که در قالب تفکر مرحوم شریعتی در حال شکلگیری بود مواجه شود و هم با تفکرات التقاطی که از طریق جریانات سوسیالیستی و شبهسوسیالیستی در کشور اتفاق میافتاد و اساسا همین مواجهه بود که منجر به شهادت او شد.
در جمعبندی بحث، به نظرتان اندیشمندان جامعه امروز با تأسی از نگرش شهید مطهری در عرصه تولید علم، چه رویکردی را باید محور فعالیتهای خود قرار دهند؟
امروز اندیشمندان و روشنفکران دینی که با پایبندی به اصول اسلامی تلاش میکنند در مسیر تمدنسازی اسلامی حرکت کنند، باید پا جای پای شهید مطهری بگذارند و توجه داشته باشند که میدان تولید فکر در همان محدوده متوقف نمانده است، البته هرچند که در آن لایه نیز در مبانی اندیشهای نیاز به تولید فکر داریم اما در ادامه این مسیر و برای تحقق تمدنسازی اسلامی، احتیاج به تولید علم و به معنای خاصتر تولید علوم انسانی اسلامی داریم. این رویکرد باید در جامعه اسلامی محقق شود به گونه ای که در مواجه تمدنی شاهد شکلگیری اقتصاد اسلامی، روانشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی و ... باشیم.
اما در لایه سوم احتیاج به مهندسی اجتماعی و طراحی ساختارهای اجتماعی مبتنی بر اندیشههای اسلامی و انقلابی داریم و البته بازسازی انقلابی ساختارهای کشور از ضرورتهای فعلی است که این مهم نیاز به تولید فکر دارد.
همچنین فارغ از آنچه که اشاره شد در لایه سیاستگذاری و مدیریت نیز احتیاج به تولید فکر داریم و اندیشه انقلابی باید در این میدان ظاهر شود، اگر تولید فکر در این مولفهها به صورت هماهنگی جریان پیدا نکند دچار نوعی التقاط خواهیم شد که پیچیدهتر از آن چیزی است که در زمان شهید مطهری جریان داشت، بنابراین جبهه انقلاب اسلامی و متفکران این جبهه باید نسبت به این التقاط هوشیار باشند.
نظر شما