خبرگزاری شبستان: مناسب دیدیم در ایام سوگواری حضرت فاطمه اطهر به بخشی از حوادث پر برکت ایشان اشاره داشته باشیم و معرفت خویش به مقام والای اهل البیت را ترقی بخشیم.
حوادث نبی اکرم (ص) و برخورد و سنت پیامبر اسوه حسنه برای تمامی امت اسلامی است که با بهره گیری از ان میتوان حوادث مستحدثه را به نحو احسن مدیریت و تدبیر کرد و حوادث را در ترازوی عقل و وجدان خویش قرار داده و حقانیت امور را تشخیص دهیم.
لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا [٣٣:٢١]
مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
در این نوشتار تلاش داریم به حادثه «مباهله» نظری کوتاه داشته باشیم . در قران مجید به حادثه مباهله پیامبر و مسیحیان اشاره شده و بنا بر روایات و احادیث متواتر ایات ناظر بر حادثه مباهله حضور اهل البیت را تایید کرده است.
داستان مباهله:
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»- اى پیامبر ما! هر یک از نصارى و مسیحیان پس از این همه بحث و مباحث مربوط به عیسى بن مریم علیهما السلام و استدلالهاى متقن و متین پیرامون شئون مختلف آن حضرت، اگر همچنان به لجاجت خود ادامه دادند، و عناد و لجاج بسان حجاب و پرده مانع راهیابى آنها به سوى حقّ و حقیقت شد، راه دیگرى در ادامه دعوت آنها به سوى حق انتخاب کن و با آنها مباهله کن.
«فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»
- در این قسمت از آیه، افرادى که باید در مراسم مباهله شرکت کنند مشخّص مىشود.
پیامبر ما! به آنها بگو که از سوى هر یک از طرفین مباهله، باید چهار گروه در این مراسم شرکت کنند:
1- رئیس مسلمانان، یعنى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و رئیس مسیحیان نجران.
2- فرزندانمان و فرزندان شما.
3- زنان ما و زنان شما.
4- نفوس ما و نفوس شما.
«ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ»- پس از این که افراد خاصّى- که در بالا ذکر شد- از طرفین جهت مراسم مباهله حاضر شدند، مباهله به این شکل انجام مىشود که هر کس دروغ بگوید و در ادّعاى خود کاذب باشد، لعنت و عذاب الهى گریبانگیر او شود، تا بدین وسیله حقیقت براى مردم روشن شود.
طبق آنچه در تاریخ آمده، پیامبر صلى الله علیه و آله جریان مباهله و چگونگى آن را با مسیحیان نجران در میان گذاشت و روزى را جهت انجام مباهله معیّن کرد. اسقف اعظم مسیحیان- که بالاترین مقام مذهبى مسیحیان است- به آنها گفت:
«براى مباهله آماده گردید، و در روز موعود حاضر شوید، اگر پیامبر اسلام در روز مباهله با اصحاب و یاران سرشناس و شخصیّتهاى معروف مسلمانان آمد، با او مباهله کنید؛ امّا اگر به منظور مباهله با زن و بچّه آمد، از مباهله با او خوددارى کنید. چرا؟ چون در صورت اوّل معلوم مىشود در نبوّت خود صادق نیست و در این صورت مغلوب مىشود، ولى در صورت دوم معلوم مىشود که با خداوند ارتباطى دارد که با توکّل بر او به میدان آمده است.»
به هر حال، روز موعود فرا رسید، مسیحیان مشاهده کردند که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله دست دو پسر بچّه، حسن و حسین علیهم السلام را گرفته و به همراه على و فاطمه علیهم السلام مىآید.
اسقف اعظم مسیحیان وقتى این صحنه را مشاهده کرد گفت:
«من صورتهایى مىبینم که اگر دعا کنند حتماً به هدف اجابت مىرسد و همه شما نابود مىشوید. از مباهله خوددارى کنید و به مسلمانها اعلان کنید که حاضریم به صورت یک اقلّیّت سالم در کنار شما زندگى کنیم و مالیات لازم را نیز مىپردازیم.» آیات ولایت در قرآن، ص: 205
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله خواسته آنها را پذیرفت و از مباهله صرفنظر کرد.داستان مباهله- بصورت مختصر که گذشت- در همه تواریخ اسلامى ثبت شده است.
«ابنائنا»، «نسائنا» و «انفسنا» کیانند؟
در این که منظور از «نسائنا» تنها دختر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است، ظاهراً هیچ اختلافى بین ما و برادران سنّى وجود ندارد، همانگونه که علماء شیعه و اهل سنّت بالاتّفاق «ابنائنا» را به حسن و حسین علیهما السلام تفسیر کردهاند .
مرحوم قاضى نور اللَّه شوشترى، در کتاب ارزشمندش، احقاق الحق، مىفرماید:
اجمع المفسّرون على ان «ابناءنا» اشارة الى الحسن و الحسین علیهما السلام و «نسائنا» اشارة الى فاطمه علیها السلام و «انفسنا» اشارة الى على علیه السلام
مفسّران قرآن مجید (از شیعه و اهل سنّت) اجماع و اتّفاق نظر دارند که منظور از «ابنائنا» حسن و حسین علیهما السلام، و مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا علیها السلام و منظور از «انفسنا» على علیه السلام مىباشد.
ولى متأسّفانه علىرغم این همه روایات، افراد کمى از مفسّران اهل سنّت، که گرفتار تعصّب بیجا و تفسیر به رأى شدهاند، در تفسیر آیه شریفه مطالب حیرتآورى گفتهاند؛ به دو نمونه آن توجّه کنید:
1- آلوسى در روح المعانى پس از اعتراف به این که به غیر از على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کس دیگرى در داستان مباهله همراه پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است و با تأکید بر این که هیچ انسان مؤمنى نباید در این مسأله شک کند، به بیان استدلال علماء شیعه مىپردازد و مدّعى مىشود که منظور از «انفسنا» خود پیامبر است و «على» جزء «ابنائنا» است؛ زیرا در ادبیّات عرب به داماد هم پسر گفته مىشود!» « روح المعانى، جلد 3، صفحه 189»
پاسخ این سخن بسیار روشن است؛ زیرا طبق این آیه شریفه پیامبر از «ابنائنا» و «انفسنا» و «نسائنا» دعوت کرده است. اگر منظور از «أنفسنا» خود پیامبر صلى الله علیه و آله باشد، آیا دعوت از خویشتن معنى دارد؟ با توجّه به این که قرآن مجید فصیح ترین سخنان است، قطعاً چنین مطلب غیر فصیحى نمىگوید و به پیامبر دستور نمىدهد که از خویشتن دعوت کند. پس قطعاً منظور از «انفسنا» خود پیامبر صلى الله علیه و آله نیست. علاوه بر این، ما در ادبیّات عرب ندیدهایم که به داماد، پسر خطاب شود و چنین استعمالى بسیار نامأنوس و مجازى مىباشد. (آیات ولایت در قرآن، ص: 209 و ر.ک زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، متن، ص: 190 و بعد)
2- عجیبتر از سخن آلوسى، نظریّه محمّد عبده در المنار است. وى در کتاب المنار، هنگامى که به تفسیر آیه مباهله مىرسد، مىنویسد:الرّوایات متّفقة على أنّ النّبی صلى الله علیه و آله اختار للمباهلة علیّاً و فاطمة و ولدیهما و یحملون کلمة نسائنا على فاطمة و کلمة انفسنا على علیٍّ فقط و مصادر هذه الرّوایات الشّیعة و مقصدهم منها معروف « المنار، جلد 3، صفحه 322»
احادیث و روایات اتّفاق دارند که پیامبر صلى الله علیه و آله براى مباهله على و فاطمه و دو پسر آنان را انتخاب کرد. و کلمه «نسائنا» در آیه شریفه بر فاطمه و کلمه «انفسنا» بر «على» حمل شده است؛ البتّه مستند این روایات و منبع آن، شیعیان است و هدف آنها از این گونه روایات روشن است!
واقعاً این سخن از محمّد عبده عجیب است و صدر و ذیل آن متناقض مىباشد زیرا در ابتداى سخن ادّعاى اتّفاق و اجماع روایات مىکند و در ذیل آن، همه آنها را به شیعه نسبت مىدهد! علاوه بر این که (همانگونه که گذشت) سخن ذیل صحیح نیست، چون بیشتر روایات مذکور- بر خلاف ادّعاى ایشان- از اهل سنّت نقل شده است.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل ایه 61-63 ال عمران به تفصیل به حادثه مباهله اشاره کرده اند. ایشان اوردهاند :
" فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ" ضمیر متکلم مع الغیر" نا- ما" در کلمه" ندع" با همین ضمیر در کلمات" ابنائنا" و" نسائنا" و" انفسنا" تفاوت دارد، اولى به دو طرف متخاصم، یعنى رسول خدا ص و بزرگان نجد که مسیحى بودند برمىگردد و آن سه ضمیر دیگر به رسول خدا ص و همراهانش، و به همین جهت کلام آیه در این معنا است که فرموده باشد بیائید تا ابناء و نساء و انفس را بخوانیم و آن گاه ما ابناء و نساء و انفس خود را و شما هم ابناء و نساء و انفس خود را دعوت کنید ...، بنا بر این در کلام اختصار گویى لطیفى بکار رفته و مصدر" مباهله" که فعل" نبتهل" مضارع آن است به معناى ملاعنه است، یعنى لعنت کردن یکدیگر، هر چند که درخصوص آیه به معناى چیزى نظیر محاجه بین شخص رسول خدا ص و بین بزرگان نصارا است، ولى تعمیم دادن دعوت به فرزندان و زنان براى این بوده که این احتجاج اطمینان آورتر باشد، چون وقتى کسى زن و بچه خود را هم نفرین کند، طرف مقابلش مىفهمد که او به صدق دعوى خود ایمان کامل دارد، براى اینکه خداى تعالى محبت به زن و فرزند و شفقت بر آنان را در دل هر کسى قرار داده، بطورى که هر انسانى حاضر است با مایه گذاشتن جان خود، آنان را از خطر حفظ کند و براى حفظ آنان و در راه حمایت و غیرت و دفاع از آنان دست به کارهاى خطرناک مىزند، ولى حاضر نیست براى حفظ خود، ایشان را به خطر بیندازد و عینا به همین جهت است که مىبینیم در آیه شریفه فرزندان را اول و زنان را دوم و خویشتن را در مرحله سوم ذکر کرده...
.... همه حاضران در مباهله، شریک در ادعا هستند، چون کذب همواره در ادعا است، پس هر کس که با رسول خدا ص بوده، یعنى على و فاطمه و حسنین ع در دعوى رسول خدا ص و در دعوتش شریک بودند و این از بالاترین مناقبى است که خداى تعالى اهل بیت پیامبرش ع را به آن اختصاص داده، هم چنان که مىبینیم در آیه شریفه از اهل بیت تعبیر به" انفس" و" نساء" و" ابناء" کرده یعنى این چند تن را از میان همه مردان و زنان و فرزندان خصوص اهل بیت را جان رسول خدا ص و زنى که منتسب به رسول خدا ص است و فرزندان رسول خدا ص خوانده.(ترجمه تفسیر المیزان، ج3، ص: 352).
از برخی از احادیث بر می اید که مباهله، مخصوص داستان نصاراى نجران نبوده و رسول اللَّه (ص) در مقام مباهله با یهود نیز بر آمده بود.
«....در نتیجه این نظریه تایید مىشود که حکم مباهله مخصوص داستان نصاراى نجران و مساله عیسى بن مریم که اخبار بسیار زیادى آن را حکایت نموده و بیشترش را نقل کردیم نبوده و معلوم مىشود رسول خدا ص تنها با این طایفه مباهله نکرده بلکه بعد از مباهله با آنان در مقام مباهله با یهود هم بوده است». ترجمه تفسیر المیزان، ج3، ص: 371
پایان پیام/
نظر شما