نقطه اشتراک وهابیت و بهائیت را در کجا باید جست؟

بررسی تاریخچه شکل گیری وهابیت و بهائیت نشان می دهد که هر دو از یک آبشخور یعنی استعمار سرچشمه می گیرند، البته یکی به دلیل سازگاری با تعصب اعراب در آنجا نضج یافت و دیگری ایران را جولانگاه مناسب خود دید...

خبرگزاری شبستان: چنانچه در یادداشت قبلی گذشت تاریخ شکل گیری بهائیت و وهابیت نشان می دهد منافع سیاسی استعمار نقشی مهم در شکل گیری این فرقه ها داشته است. استعمار با هدف تفرقه و ایجاد فتنه در عالم اسلام فرقه هائی را حمایت کرد که از هرگونه فساد و جنایت علیه وحدت اسلامی خودداری نکردند. وهابیت از همان ابتدا خوی خشن خود را نشان داد و به غارت و قتل پرداخت و هنوز احکام و فتاوای غیرانسانی و مغایر با حقوق بشر از سوی عالم نمایان این فرقه صادر می شود.
دو فرقه وهابیت و بهائیت در عصر حاضر نمونه ای روشن از فرقه های افراطی هستند که بر اساس منافع سیاسی و دنیوی و نیز هوا و هوس سردمدارانشان و نیز جهل عالم نمایانی که از روی تعصبات حقایق را نادیده گرفته اند قلب اسلام و وحدت اسلامی را هدف قرار داده اند.
 

همانگونه که بیان شد وجه اشتراک این دو فرقه انحرافی سیراب شدن از آبشخور واحد یعنی استعمار و منافع سرمایه دار آن به منظور مقابله با اسلام حقیقی و ضربه زدن به وحدت اسلامی و ایجاد تفرقه میان مسلمانان است. اگر جریان سازی تفرقه و مقابله با وحدت اسلامی را خواسته شوم استعمار بشماریم بهائیت و وهابیت را باید دو مسافر راهی واحد قلمداد کنیم که هدف واحدی را دنبال می کنند، گر چه که در ظاهر متفاوتند اما هر دو مسیرهای شیطانی را گام می نهد مسیری که شیطان پیش روی بشریت نهاده تا از راه و صراط مستقیم فاصله بگیرد.

 

تعالی ذوق حکمای ایرانی درپی امتزاج با اسلام...
ایران از دیرباز تاکنون حکمای‏ بزرگی را به خود دیده و یکی از مهم‏ترین‏ خاستگاه تصوف شرقی است. با ورود آموزه‏های قرآنی و اسلامی، جهشی در سیر معارف روحانی به وجود آمد و عرفان رونق‏ بسیار یافت. مفاهیم عمیق اسلام شیعی که‏ از طریق اهل بیت (ع) بیان شده بود نه تنها با ذوق حکمای ایرانی سازگار بود که به آن تعالی نیز می‏بخشید. آموزه هایی همچون پندار و کردار نیک، محبت، نور، انسان الهی، منجی موعود و... مفاهیمی بود که ایران از زمان حکمت‏ خسروانی با آن آشنا بود. اما اکنون با تفصیل و ترتیب والاتر و به همراه معارف عمیق دیگری آن‏ها را از قرآن و عترت (ع)‏ می‏شنید. حقایقی از قبیل این‏که صفات الهی در وجود انسان‏ متجلی می‏گردد، حقیقت وجود پیامبر و امام یکی است؛ امام‏ نمونه انسان کامل و مظهر تمام تجلیات الهی است؛ راه سیر و سلوک روحانی برای انسان‏ها وجود دارد و آنان نیز به فراخور استعدادشان می‏توانند تجلی صفات خداوند را در خود دریابند و صدها حقیقت معرفتی دیگر که بعدها توسط حکمای بزرگ‏ اسلامی از راه برهان و استدلال نیز به اثبات رسید و فرهنگ‏ اعتقادی ایرانیان را متعالی و ممزوج با معارف قرار داد.
البته از دیگر سو عده‏ای‏ با سوء استفاده از این معارف بلند و جاذبه و تأثیر معنوی آن‏ در جان مخاطبان، دست به تشکیل فرقه‏ها و سلسله‏های خاص‏ زدند و بر شالوده همان اصول فلسفی و عرفانی که پیش‏تر اشاره‏ شد، جریان جدیدی را به وجود آوردند. در این میان مدعیان‏ بیش از اهل حقیقت مطرح شدند و از هر حربه‏ای برای ارضای‏ مطامع نفسانی خود بهره بردند. مریدان سرسپرده نیز با نگاه‏ افراطی و غلوآمیز به مرشدان روحانی خود در رشد این روند کمک کردند.

 

در سده‏های اخیر این بستر مناسب، استعمار پیر را برای تشکیل فرقه‏ای جدید و متمایزتر در این سوی خاورمیانه‏ به فکر فروبرد، او نمی‏توانست آیینی چون وهابیت را در ایران‏ پایه‏ریزی کند؛ چرا که اصولا مناسبات فکری فرهنگی با اندیشه‏ وهابی در ایران وجود نداشت، اما فرهنگ افراطی عرفانی که‏ از عرفان قرآنی و علوی پیش افتاده بود، سنگ‏بنای آیینی‏ جدید می‏شد که علی محمد باب شیرازی مهره مناسبی برای‏ تأسیس آن بود.

 

رضایت اربابان از خوش خدمتی بهائیت

تساهل و اباحی‏گری صوفیانه، سکولاریسم و سازش با هر خوی استعماری و دشمنی با علمای اسلام از ویژگی‏های بنیادین بهائیت بود که آن را از تصوف منفی به‏ ارث برده بود. تردیدی نیست که بیداری علمای بزرگوار شیعه‏ نگذاشت بهائیت رونق مطلوب استعمار را بیابد و آن‏گونه‏ که وهابیت سلوک رسمی عربستان شد بهائیت در ایران پا نگرفت؛ اما به صورت یک جریان استعماری مزاحم، اگر چه اندک و ناچیز باقی ماند. ارتباط تنگاتنگ بهائیان با اسرائیل و انگلیس‏ چیزی نیست که بر کسی پوشیده‏ باشد. اعطای نشان دولتی انگلیس در حیفا به عبد البها و دریافت لقب «سر» رضایت اربابان از عملکرد نوکران را نشان می‏دهد.
خطر دینداری‏ برگرفته از امیال پست بشری تا حدی‏ است که موجب رسوم و عادات غلط شده و منشاء بروز فتنه‏ها و انشعابات‏ در صراط مستقیم دین است. دشمنان فرصت‏طلب دیروز و امروز نیز هیچگاه سلاح شوم تفرقه‏انگیزی را کنار نگذاشته و نخواهند گذاشت؛ چرا که به روشنی دریافته‏اند تشتت و تفرق، بزرگ‏ترین نقطه ضعف جامعه اسلامی است که می‏توان از خلال آن به اهداف استعماری دست یافت.
بهائیت با روحیه تساهل و تسامح و دیدگاه سکولاری اهداف شوم استعمار را برآورده کرده است .با این دیدگاه از دین جز پوسته ای باقی نماندهد و اجازه پیدایش هر دیدگاه انحرافی و تفرقه در دین داده می شود.
با بررسی تاریخچه و ارتباط سران بهائیت و اهداف از پیش تعیین شده این فرقه انحرافی ارتباط دولت های استعماری با این جریان انحرافی روشن می شود.
در این میان، وهابیت با دیدگاهی افراطی و منفی به اهل بیت (ع)  اگرچه در ایران توان رشد و نمو نیافت اما به دلیل سازگاری با روحیه تعصب گونه و جاهلیت اعراب در آنجا حتی موفق به تاسیس حکومت شد!
هرچند این دو جریان در دو منطقه و با عقایدی متفاوت شکل گرفته اند اما اهداف نهائی و ارتباط آنها با اهداف استعمار گویای این واقعیت است که این دو فرقه را می بایست مسافران راهی واحد شمرد که وحدت اسلامی و اسلام ناب محمدی را نشانه رفته اند.

البته استعمار هم باید بداند که اسلم و مسلمین از پای ننشته اند، آنچنان که استقبال گرم و درخور توجه فرهیختگان عالم اسلام از فراخوان رهبر فرزانه انقلاب درباره انسجام اسلامی، ظرفیت‏ عظیمی را نوید می‏دهد که برای تحقق اتحاد و همدلی در میان‏ مسلمانان جهان وجود دارد.» ( وهابیت و بهائیت امتداد دو جریان -- لطیفی،محمد).
پایان پیام /
 

کد خبر 154613

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha