دین جهانشمول اسلام نسبت به علوم انسانی صاحب نظر است

نگاه ما به بازسازی علوم انسانی توجیه معقولی دارد، طبیعی است که دین ما با داشتن آموزه‌های متنوع در زمینه‌های مختلف چون «حقیقت انسان، جهان و رابطه بین این دو»، نسبت به علوم انسانی صاحب نظر باشد.

خبرگزاری شبستان: آیت‌الله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه‌قضاییه در همایش "هم اندیشی تحول علوم انسانی با رویکرد اسلامی" که روز شنبه 9 بهمن به همت دانشگاه امام حسین (ع) در تالار طلاییه برگزار شد به بحث درباره ضرورت بومی سازی علوم انسانی در کشور پرداخت، آنچه می خوانید گزیده ای از سخنان ایشان در این همایش است.

 

ضرورت توجه به بازشناختی‌های علوم در غرب

 

بحث علوم انسانی و تحول در آن کار بسیار بزرگی است که فکر می‌کنم زوایای این امر خیلی باز نشده و عظمت آن هنوز روشن نشده است. در ایامی که ما کند کار می‌کردیم، کسانی در غرب در زمینه علوم انسانی کار کردند و در تحولات اخیر پیشتاز بوده‌اند؛ دائما این علوم منشعب شدند، یک روز ریاضیات و علوم زمینی یکی بوده‌اند ولی در ادامه و با گذشت زمان از هم جدا شده‌اند. حتی درخود منطق ریاضی اتفاقاتی افتاد که گاهی متخصص یک رشته خاص از ریاضی، از علوم دیگر رشته‌های مرتبط با علم ریاضی چیزی متوجه نمی‌شد.

 

سالیان سال دانشمندان زیادی در این زمینه کار کرده‌اند و هزاران کتاب منتشر و تعداد زیادی دانشگاه تاسیس شد. علوم انسانی در مغرب‌زمین بر اثر بسترهای خاصی مخصوصا نگاه خاص لیبرالی و نگاهی که تابع مدرنیته بوده، رشد پیدا کرده است. مدرنیته پدیده‌ای است که نیاز به کالبدشکافی دارد و برخی از متفکران مدیریت این کار را برعهده گرفته و ریشه‌های آن را واکاوی کرده‌اند. متاسفانه در کشور ما افرادی را می‌بینیم که بشدت طرفدار این علوم غربی هستند اما به بازشناختی‌هایی که در غرب نسبت به همین علوم انجام شده است توجهی نمی‌کنند.

 

برای استفاده از علوم روز داشتن بصیرت نسبت به این علوم لازم است

 

کشورهای اسلامی یکی از قربانیان این علوم هستند، متاسفانه کشور ما و دیگر کشورها مورد هجوم این علوم قرار گرفتند، ما تعصبی به استفاده از این علوم نداریم اما برای استفاده از علوم روز داشتن بصیرت نسبت به این علوم لازم است. در حال حاضر پرچمی برای تحول در این علوم بلند شده که در گذشته تعدادی از صاحبنظران درباره آن اظهار نظر کرده بودند اما کافی نبود. اما مقام معظم رهبری سال‌ها قبل با تیزبینی خاصی این موضوع را متذکر شدند و آسیب جدی را در بستر کشورهای مسلمان دیدند، این موضوع تنها اختصاص به ایران ندارد.

 

تحول در علوم انسانی بحث بسیار مهمی است که باید برای آن نیرو بگذاریم و تلاش کنیم و توقع نداشته باشیم که امروز و فردا جواب بگیریم. نخستین کار این است که از عالمان مختلف این رشته و همچنین عالمان دینی برای انجام کارهای بنیادی استفاده کنیم. این کار عزم جدی و پشتکار فراوان می‌خواهد، ادعای بزرگی است که این علوم انسانی که طی چهار قرن تدریس شده را بخواهیم تغییر دهیم. در این زمینه امیدوار هستیم، اما باید امیدواری با کاری که می‌خواهیم انجام دهیم متناسب باشد.

 

اسلامی کردن علوم انسانی سیاسی کاری نیست

 

 

عده‌ای ما را به سیاسی‌کاری متهم می‌کنند، باید بحث‌های سیاسی را جدا کنیم، یکی از روشنگران مدعی شده که این حرف‌ها را برای نگه داشتن نظام و ولایت‌فقیه مطرح می‌کنیم و اگر این کار انجام نشود ولایت‌فقیه نمی‌ماند. آدم از این حرف‌ها متاثر می‌شود؛ در غرب هم برای تغییر این مبانی تلاش می‌شود و اصلا این کارها سیاسی نیست بلکه بحث فرهنگی و فلسفی است هرچند آثار سیاسی داشته باشد.

 

ما باید تلاش کنیم بفهمیم مقصود ما از اسلامی کردن علوم انسانی چیست و در چه چیزی می‌توانیم تصرف داشته باشیم. ما نمی‌خواهیم نقل را به جای عقل بگذاریم. نگاه ما به بازسازی علوم انسانی توجیه معقولی دارد، ما ایمان به دینی داریم که دارای آموزه‌های متنوع در زمینه‌های مختلف مانند حقیقت انسان، جهان و رابطه بین این دو دارد طبیعی است که ما بیندیشیم که چنین دینی نسبت به علوم انسانی صاحب نظر باشد.

 

بدون شناخت خود انسان ممکن نیست بتوانیم نسبت به جامعه‌شناسی و جوامع بشری نظری را ارائه کنیم، ما راجع به حق و حقوق انسان، الزامات و مشروعیت نظام‌ها صحبت می‌کنیم اما آیا این بحث‌ها بدون شناخت انسان کافی است؟ چطور ممکن است الزامات اخلاقی انسان را بشناسیم بدون اینکه از انسان شناختی اطلاعی داشته باشیم.

 

زمانی فلسفه‌ای به نام فلسفه درجه دوم برای بررسی خود علم مدنظر بود که قبل از آن به عنوان «علم علم» مطرح می‌شد. برخی بر اساس روش تبیینی و برخی بر اساس ابطال‌پذیری و ابطال‌ناپذیری آن را مطرح کردند و برخی هم براساس معیار علم مطالبی عنوان کرده‌اند که هر چیزی که اثبات‌پذیری تجربی باشد علمی است و فراتر از این علمی نیست.

 

باید بررسی کنیم که از منظر دینی پیش فرض یک علم را قبول داریم یا نه

 

یکی از این بحث‌ها که بسیار مهم است بحث پیش‌فرض‌هاست؛ چیزی که در کلام مورخین و فیلسوفان وجود دارد بحث پیش‌فرض‌هاست، یعنی تفکرات ما در یک علم پیش‌فرض دارد و مهم این است که آنان را برجسته کنیم، به گفته ناظران بر این علوم، بسیاری وقت‌ها این پیش‌فرض‌ها برجسته نیستند؛ مثلا جامعه‌شناس و روانشناس در این زمینه کار می‌کند ولی نمی‌داند پیش‌فرض‌ها چیست و خیلی وقت‌ها پیش‌فرض وارد علم نمی‌شود. بسیاری از علوم ما دارای پیش‌فرض‌هایی هستند که مرتبط با آن علم نیستند، باید پیش‌فرض‌ها را بررسی کنیم که از منظر دینی پیش‌فرض یک علم را قبول داریم یا نه.

 

متخصصان باید مطالعه کنند که روانشناسی و جامعه‌شناسی چه پیش‌فرض‌هایی دارد تا با آگاهی وارد علم شویم. این یکی از مسیرهای کار ماست که ببینیم براساس چه مبانی انسان‌شناختی، جهان‌شناختی و روانشناختی علم به ما عرضه شده است.

 

مسیر دیگر بحث هدف در علوم است؛ چه بسیار افرادی که می‌گویند ما کاری به این نداریم که هدف از علم و دستاوردها چیست و مدعی هستند علم بی‌طرف است و این تز سال‌ها بر جهان سیطره داشت. یکی از مسائل مهم برای ما که به دین اسلام اعتقاد داریم اعمال و رفتاری است که انجام می‌دهیم. معلوم شده است که تز بی‌طرفی حرف نامعقولی است و نمی‌شود که عالم وارد حیطه‌ای شود و اعلام کند که بی‌طرف است.

 

هدف ما بازسازی علوم است

 

هدف از علم بسیار مهم است و یک مسلمان می‌تواند از تعالیم دینی در این راه استفاده کند. در تبیین پدیده‌ها مخصوصا در علوم انسانی گاهی ممکن است کمک کند، چون یک تبیین خاصی از یک پدیده ارائه می‌کند. در این راه نباید کارهای افراطی انجام داد و الگوهای فعلی را هم نمی‌توان دور ریخت ولی می‌توان پژوهش‌های لازم را دراین راه انجام داد. به عنوان مثال می‌توان عده‌ای از روانشناسان را دعوت کرد و درباره پیش‌فرض‌های این علم حرف زد و در نهایت از اظهارات عالمان دینی نیز استفاده کرد. ما می‌خواهیم علوم را بازسازی کنیم که ممکن است بخش‌هایی متحول و بخش‌هایی هم ماندگار شود.

 

پایان پیام/
 

 

کد خبر 16059

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha