«سافر» خاطرات آزاده علی حضرتی را روایت می‌کند

کتاب «سافر»، خاطرات آزاده علی حضرتی به قلم عفت نیستانی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان حوزه هنری نوشت: از غرب بغداد اگر به اندازه یک تهران- قم، دور شوی، در دل بیابان تفتیده و در کنار رمادیه، کمپ ۹ را می‌بینی و در دل کمپ قاطع شماره ۳ را. قاطع شماره ۳ اسم یک ساختمان است؛ ساختمانی که دیوارهایش زمانی هم چشم داشتند و هم گوش، با چشم‌های‌شان حسرت و انتظار دیدند و با گوش‌های‌شان نجوا شنیدند، حسرت و نجوایی اینچنین: «عکسی از خانواده به دستم رسید که پدر و مادرم و همه خواهرها و برادرم در آن بودند. حس می‌کردم پدر و مادرم پیر شده‌اند و خواهرها و برادرم خیلی بزرگ. برای آن عکس در ذهنم داستان درست می‌کردم. برای چندمین بار به عکس خیره می‌شدم و خاطرات روستا برایم زنده می‌شد. با خودم فکر می‌کردم حالا هر کدام از خواهرهایم دارند چه کار می‌کنند؟ برادرم چه کار می‌کند؟ پدر و مادرم در چه حالی هستند؟»

حدود ۳۰ سال پیش، این دیوارها میزبان یک نوجوان ۱۶‌ساله بودند؛ نوجوانی که به محض ورود به ۱۶ سالگی بار بست تا بهر آنچه بارها شنیده‌ایم و شنیده‌اید، کیلومترشمار سفرش را چهار رقمی کند و از شمال‌شرق خودش را به غرب برساند. احتمالاً در هیچ یک از مراحل سفرش، به مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد که کیلومترشمار سفرش ضرب‌در دو و سه بشود و به یک‌آن خودش را آن سر دنیا، در رمادیه ببیند.

علی حضرتی، همین نوجوان است؛ از اهالی بروجرد که حوالی سال ۱۳۶۵ در نزدیکی‌سلیمانیه عراق پس از مجروحیت در دام اعوان‌وانصار حزب بعث گرفتار شد و مدت زیادی را در زندان حزب بعث گذراند.

«سافر» محصول قلم عفت نیستانی و عزم انتشارات کجاوه سخن یا همان سوره مهر، شرح خاطرات پستی‌بلندی‌هایی است که جناب آزاده علی عزتی در مدت اسارت با تمام جانش آن را چشیده است. اثر همان‌طوری که از شرح و تفصیل‌های ابتدایی هم برمی‌آید، خاطره‌محور است، البته به تصریح نویسنده در مقدمه، کتاب صرفاً مبتنی بر خاطرات یک شخص تدوین نشده است. به دلیل گذر زمان طبیعتاً در ساختار کلی خاطرات جناب عزتی حفره‌هایی ایجاد شده است که با استفاده از خاطرات هم‌رزمان جناب عزتی، بدون ایجاد چندصدایی در مسیر روایت، نواقص و جاهای خالی برطرف گشتند.

درباره ساختار روایت، اهم نکات به این شرح است: کتاب بر اساس خاطرات چند نفر شکل‌گرفته ولی تک‌راوی کتاب علی عزتی است. خط روایت تقریباً توالی زمانی ندارد. روایت در عراق و از زندان شروع و با آزادی و بازگشت به ایران تمام می‌شود، اما با وجود همین شروع و پایان باز تقیدی به حفظ ترتیب تاریخ وقایع در اثر دیده نمی‌شود و بنای نویسنده بر این است که با پرش به آینده و گذشته، نم‌نم اطلاعات تکمیلی در مورد سوژه و روایت را در اختیار مخاطب قرار دهد و تصویر کلی‌اش نسبت به قصه را کامل کند.

در وادی شخصیت‌پردازی هم تحرک خاصی به چشم نمی‌خورد. کتاب با حجم زیادی از اسامی افراد بمباران می‌شود ولی تک‌وتوک افرادی به چشم می‌خورند که در سیر روایت رنگ و شکل پیدا کنند.

اما اگر بخواهیم از خیر این چک و چانه‌زدن‌های فنی بگذریم، در یک کلام تیر خلاص و کارت برنده اثر به نظر راقم این خطوط تنها سوژه است. قلم روان پیش می‌رود. روایت برخلاف حجم زیادی از آثار مربوط به دفاع مقدس توجهاتی به استانداردهای نویسندگی دارد، ولی باز آنچه «سافر» را خواندنی می‌کند، سهمگین بودن همین نیم‌خط است؛ نوجوانی ۱۶ ساله و زندانی در قلب عراق.

کد خبر 1744630

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha