«جهانگیر الماسی» هنرپیشه مشهور سینمای ایران در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان با اشاره به موفقیت و تاثیر گذاری فیلم روز واقعه و بایسته های حادثه عاشورا اظهار کرد: ابتدا باید واژه موفقیت را تعریف کنیم، مثلا شما می گویید: فیلم «روز واقعه» فیلم موفقی بوده است اما نمی گویید دلیل موفقیت آن چه بوده است. اگر فیلم روز واقعه را از لحاظ جذب مخاطب اثر موفقی بدانیم؛ پس فیلم هایی نظیر فسیل چیست؟ مخاطب این دو فیلم شاید یکی باشند اما چرا؟ دلیل این همه تغییر در آنها چیست؛ ضمن اینکه مشکل من با تقسیم بندی فیلم ها به دو بخش عاشورایی و غیر عاشورایی این است که عاشورا یک اتفاق، حادثه و استنتاج تاریخی از موضوع عمیق تری است و آن باورها و اعتقادات پیامبر اسلام، راهکارهای سعادت از منظر اعتقادات ایشان و سپس ائمه اطهار و جانشینان ایشان به خصوص شخصیت ارزنده ای همچون امام حسین (ع) است.
وی ادامه داد: ما باید ببیینم جامعه ما در طول این ۱۴۰۰ سال گذشته، چقدر موضوع اعتقادات اسلامی که به عاشورا انجامید، چه بوده است؟ موضوع بله یا نه گفتن به خلیفه اموی از سوی امام ما شیعیان چه بوده است؟ بسیاری از افراد علی رغم زنده نگه داشتن موضوع عاشورا در خود هنوز به درستی نمی دانند که قضیه «نه گفتن» امام حسین (ع) به یزید و امثال او در طول تاریخ و این قائم ایستادن این نه تا حضرت قائم چه بوده و آنها به چه چیزی نه گفتند. اگر به این نه بپردازیم، بسیاری از رفتار و روابط اجتماعی ما زیر سوال می رود، از جمله موضوع پول، اگر به تبلیغات شهری نگاهی بیفکنیم همواره صحبت از سرمایه گذاری و سود و پول می شود در حالی که ائمه اطهار و در راس آنها امام حسین (ع) با این موضوع مشکل داشتند چرا که پول باید پاک و حلال باشد.
الماسی در ادامه افزود: ما باید بدانیم در زندگی ما مسلمانان واژه حلال چه نقشی دارد یا روابط سالم چه معنایی دارد. در ایران ما حتی پیش از اسلام به پاک بودن اعتقاد فراوانی داشتند؛ ما نمی توانیم به خاطر پول سرزمین خود، مردم خود و خانواده مان را بفروشیم. در اروپا نمایشنامه ای توسط «کریستوفر مارلو» یا «گوته» به نام «فاست» به نگارش درآمده است. در این نمایشنامه فاست با فروختن روح خود به شیطان به هرچه که دلش بخواهد، می رسد اما وقتی به فطرت خود رجوع می کند از خود می پرسد آیا کار من درست بود؟ در مکاتب فرهنگی ایران شخصیت هایی همچون فردوسی، سعدی، نظامی گنجوی، ناصرخسرو، سنایی، بوعلی سینا و ... همواره بر این نکته تاکید داشتند که مبادا جامعه از این معارف خالی شود و رفتار و تحصیل موهبت های اجتماعی ما از راه ناثواب باشد.
این بازیگر مشهور کشورمان اظهار کرد: بسیاری از متفکران اجتماعی معتقدند: انسان موجودی است که به تنهایی قادر به تامین نیازهای خود است اما در جامعه حضور می یابد؛ چرا که به دنبال رفاه و امنیت بیشتر و مهم تر از همه درک بیشتری از موضوع زندگی و سعادت و خوشبختی است.
وی در ادامه بیان کرد: در عصر کنونی بشر به جایی رسیده که حتی عامی ترین اقشار اجتماعی باید به این مسایل فکر کنند، باید روابط خود را منطبق با این مفاهیم تنظیم کنند، باید جایگاه های فردی و خانوادگی خود را تعریف کنند که می خواهند در کدام سمت بایستند؟ در سمت زشتی ها ولی با امکانات لذت بخش فراوان و رفاه بیشتر یا در جایگاه پاکی ها و راستی ها و خوبی ها و مردمان بهشتی اما با سختی ها، ناکامی ها، تلخکامی ها و ... کدام را ترجیح می دهند؟ لذا هنر وظیفه دارد تا عمق ماجرا را برای مردم بازگو کند تا در آنها احساس شفقت و انسانیت زنده شود. تمام اهداف انبیا، اولیا، صالحین، فیلسوفان، حکما، پیشتازان، معلمان و مربیان دوران در طول تاریخ بر این بوده تا ابوالبشر را کمک کنند تا او از موقعیت آدمیزادگی به انسانیت برسد و هنر بهترین ابزار برای تبیین این امر است؛ چرا که ظرافت هایی دارد که در روح و جان انسان می نشیند.
وی با اشاره به نقش هنر در انعکاس واقعه کربلا خاطر نشان کرد: کربلا یک جبهه است؛ یک جبهه نور در مقابل ظلمت. کربلا جبهه اعتقادی است و جنگ و شمشیر برای جذابیت های سطحی ماجرا است. اصل جنگ در باطن تمام انسان ها است و به نظر من جدای از شخصیتی همانند امام حسین (ع)، مهمترین شخصیت حادثه کربلا شخصیت «حر بن یزید ریاحی» است. حر در مقام آدمیزاد به جایگاهی رسید تا به این فکر کند که به کدام سمت برود؛ طرف تاریکی یا روشنایی؟ هنر باید در این مسیر نقش خود را ایفا کند و از راه تامل معرفتی انسان به واقعه عاشورا بپردازد.
الماسی در ادامه تصریح کرد: در سپاه یزید ۷۰ هزار نفر حضور داشتند و این سوال پیش می آید که آیا آنها شعور نداشتند؟ چرا این ۷۰ هزار نفر با آن ۷۲ نفر جنگیدند؟ چرا این تراژدی به آن شکل درآمد؟ چرا این ۷۲ نفر با اینکه می توانستند بگریزند در سپاه حسین (ع) ماندند؟ اگر به فیلم های هالیوود، فیلم های بالیوود و حتی فیلم های خودمان را نگاهی بیفکنیم، در می یابیم که در آنها مکررا تبلیغ تیراندازی، گلوله و کشتن می شود اما هیچ کس تاملی در این خصوص نمی کند و این کشتن برای چه هدفی است و آن هدف چه لذتی دارد؟ چه چیزی زیباتر از زندگی وجود دارد که می توان با توسل به آن زندگی را از مردم گرفت؟ چه جذابیتی در آدم کشتن و سر بریدن وجود دارد که هم داعش، هم هیتلر، هم نرون، هم استالین و همه دیکتاتورها و آدم کش های تاریخ از آن استفاده می کنند؟ بشر وقتی موقعیت انسانی خود را از دست می دهد تبدیل به چه حیوان می شود؟ سایه ما سایه چه حیوانی است و این تلاشی که اندیشه، فلسفه و معرفت انسانی در طول تاریخ داشته که به زعم موفقی بوده به کجا خواهد انجامید؟ انتخاب بشریت در نهایت چه خواهد بود؟
این هنر پیشه مشهور ایران گفت: جنگ و جدال عاشورا مهم نیست بلکه اندیشه آن مهم است. من تا به حال فردی را ندیده ام که از مردم عزادار دعوت کند تا ضمن عزاداری نسبت به آن اندیشه کنند. این عزاداری با چه هدفی انجام می شود؟ اگر ما نسبت به ظلم بی تفاوت باشیم و مثلا عبارت «به من چه» را به کار ببریم؛ یعنی همه چیزمان از جمله عزاداری هایمان دروغی بیش نیست. اگر من ظلم را ببینم موظف هستم قدمی در راه پاکی و نور و شرافت بردارم.
نظر شما