به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، محمدعلی بهمنی، شاعر غزلسرای سرشناس ایران پس از یک دوره بیماری شامگاه جمعه ۹ شهریور در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت.
محمد علی بهمنی در این شعر شاعرانه مرگ را به تصویر کشیده است:
خلاصهتر بکن ای مرگ داستانم را
که خسته تر نکنم گوشِ دوستانم را
به شیوه ای که خلاف آمدی در آن باشد
ـشبیهِ بوسه گرفتن ـبگیر جانم را
تو مرگ نیستی؛ آغازِ تازهها هستی
بیا که با تو بیاغازم؛ آن جهانم را
محمد علی بهمنی یکی از بهترین غزل سرا و ترانه سراهای سرشناس ایران بود؛ او خرداد ماه امسال پس از یک دوره درمانی از بیمارستان مرخص شد، ولی هفته گذشته بار دیگر به دلیل تشنج، به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان بستری شد و سپس مورد عمل جراحی قرار گرفت و در فاصله چند روز پس از جراحی شامگاه جمعه ۹ شهریور دار فانی را وداع گفت.
محمد علی بهمنی در سال ۱۳۲۱ در دزفول زاده شد. فریدون مشیری نخستین کسی بود که استعداد شعرگویی را در بهمنی کشف کرد.
محمدعلی بهمنی نخستین شعرش را در ۱۰ سالگی برای مادرش سرود و مجله «روشن فکر» در سال ۱۳۳۱ آن را چاپ کرد.
بهمنی از سال ۱۳۴۵ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و و برنامه صفحه شعر را با همکاری شبکه استانی خلیج فارس ارائه داده است.
«باغ لال»، گاهی دلم برای خودم تنگ می شود» و «شاعر شنیدنی است» از جمله اثار تاثیر گزار این غزلسرای نامدار است.
عشق مضمون غزل های محمد علی بهمنی است. بسیاری بر این عقیده اند که غزل های او وام دار سبک و سیاق نیمایوشیج است. آنچنان که خود او می گوید: جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است در آینه تلفیق این چهره تماشایی است.
یکی از غزل های معروف محمد علی بهمنی با عنوان «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» را بخوانید ما هم آقای شاعر دلمان برایتان تنگمی شود:
وقتی حصار غربت من تنگ می شود
هر لحظه بین عقل و دلم جنگ می شود
از بس فرار کرده ام از خویش خویشتن"
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"
گاهی به ترکتازی شعرم خوشم ولی
گاهی کمیت شاعری ام لنگ می شود
هر چند می شکیبم بر عشق باز هم
گاهی دلم اسیر دل سنگ می شود
گر یک نظر به روی شما کرد یار ما
دنیای عشق با تو هماهنگ می شود
"گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"
یا لحظه به نای غمش چنگ می شود
گاهی زمین به تمام فراخی اش
در پیش کلبه کوچک ما، تنگ می شود
گاهی لطافت سحری ام به وقت ذکر
با باده سحری اش جنگ می شود
گاهی به محتسب برسد عقل و دین من
گاهی ز مستی ام همه جان سنگ می شود
گاهی فغان نمی رسد به هر کسی
گاهی دلم به نای نی اش رنگ می شود
گر شعر گفتم به هوای رخ عزیز
این شعر هم به هوایش ننگ می شود ...
پایان پیام/
نظر شما