به گزارشخبرگزاری شبستان، کتاب «عروس خاک» نوشته آذر خزاعی سرچشمه مجموعه ای است که شامل ۲۰ داستان کوتاه با عناوینی چون؛ «با چشمان کاملاً باز»، «یادم تو را فراموش»، «سید»، «عروس خاک»، «فرمانده ای که نمی شناختم»، «آخرین شب»، «تانکر سیار»، «برادرم خسرو»، «آب ها» و... است.
داستان های این مجموعه با محوریت خانواده، دوستی، صمیمیت، ایثار و از خود گذشتگی در میدان نبرد شکل گرفته است.
داستان آخر این کتاب با عنوان «موذن» تصویر پدر پسری را نشان می دهد که برشی از آن را با هم می خوانیم: «گلوله از آسمان می بارید صلات ظهر بود و گرما بیداد می کرد. پسر بالای سر پدر رسید. با بغض گفت: «پدر وقت نماز است، مثل همیشه اذان بگو.» پدر گفت:«الله اکبر... الله اکبر...» پدر اشاره کرد برو! و بعد دیگر نفسش بالا نیامد.
پسر می دوید و لحظات خوش اذان گفتن با پدر را در کودکی و نوجوانی در حرم به یاد می آورد . ناگهان سوزشی در پشت احساس کرد. پسر بر روی زمین افتاد. عراقی ها بالای سرش رسیده بودند. زیر لب زمزمه می کرد، به «لاله الاالله» رسید، خاموش شد.»
خزاعی در این کتاب تصویری از ایثار و از جان گذشتن برادر به خاطر برادر، دوست بخاطر دوست و رزمنده بخاطر رزمنده را نشان می دهد؛ انگار جبهۀ جنگ دانشگاهی می شود برای به کمال رساندن دانشجویانش برای پیشی گرفتن و از جان گذشتن برای فداکاری و ایثار و برای رها شدن از تمامی قید و بندهای زمینی.
شخصیت های داستانهای این مجموعه اینگونه اند که دل بستگی های زمینی خود را پشت سرگذاشته و از خانواده و شهر و روستا و دیار خود دل کنده اند و به دیاری آمده اند که همه یک هدف و مقصد دارند و آن هم رسیدن به معبود ازلی و ابدی است و برای رسیدن به معبودشان جز جان خود چیز دیگری ندارند که فدا کنند.
گفتنی است چاپ اول مجموعه داستان «عروس خاک» در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۳ به قیمت ۸۵ هزار تومان توسط نشر شاهد منتشر شده است.
نظر شما