خبرگزاری شبستان: وهابیت به عنوان فرقه ساخته دست استعمار آسیب های جدی را بر بدنه اسلام وارد کرده است که در مطالب پیشین به آنها پرداختیم. تهمت ها و افترائاتی که این فرقه بر سایر مسلمانان به ویژه شیعیان وارد می کند به اندازه ای خارج از دایره عقل و منطق است که تنگ نظری و تعصب آن را بیش از پیش بر همگان اشکار می کند.
از این رو، در این نوشتار نظر علمای بزرگ شیعه و سنی درباره این فرقه ضاله ارائه می شود.
دیدگاه امام خمینی (ره)
"آن چه که هر انسان مسلمان و آزاده را آزار مىدهد، فتواهاى مخالف شرع و عقل است و صاحبان این فتاوا نمىدانند که خواسته یا ناخواسته در خدمت کسانى هستند که با ایجاد تفرقه میان مسلمانان هدفى جز نابودى اسلام ندارند.
مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون هاى فتنه و جاسوسى مبدل شدهاند که از یک طرف اسلام اشرافیّت، اسلام ابوسفیان، ... و اسلام آمریکایى را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش آمریکاى جهان خوار می گذارند."(صحیفه امام ج 21 ص 80، پیام امام خمینى به مناسبت سالگرد کشتار مکه).
علاوه بر این در وصیتنامه سیاسى الهى ایشان آمده است:
"و مىبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بىپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مىکند و وهابیت، این مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترویج مىکند؛ و مردم و ملتهاى غافل را سوق به سوى ابرقدرتها مىدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم براى هدم اسلام و قرآن بهرهبردارى مىکند"(وصیت نامه سیاسى و الهى امام خمینى، 26بهمن 1361 - 1 جمادى الاولى 1403).
نظر مقام معظم رهبرى
"از اول، وهّابیّت را براى ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهى ـ مثل اسرائیل ـ در بین جامعهى مسلمانها بهوجود آوردند. همچنان که اسرائیل را براى اینکه پایگاهى علیه اسلام درست کنند، به وجود آوردند، حکومت وهّابیّت و این روءساى نجد را بهوجود آوردند تا داخل جامعهى اسلامى، مرکز امنى داشته باشند که به خودشان وابسته باشد و مىبینید هم که وابستهاند.
الان این سلاطینى که در بقعةالاسلام وهّابى هستند، از این که به وابستگى و رفاقت و طرفدارى خودشان از سیاستهاى دشمنان اسلام - یعنى آمریکا - تصریح کنند، ابایى ندارند و آن را پوشیده نمىدارند"(پایگاهاطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبرى farsi.khamenei.ir.).
نظر آیت اللّه مکارم شیرازى
"دشمنان اسلام، وهابیون را براى تفرقه افکنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسیج کردند(سایت: salaf.blogfa.com/post-406.aspx//:http به نقل از خبرگزارى ایرنا، دوشنبه پنجم آذر 1386.). پیدایش فرقه وهابیت یکى از مشکلات و چالش هاى بزرگىاست که دین مبین اسلام در طول تاریخ خود با آن روبرو شده و به وسیله آن عقب افتاده است(بیانات معظم له در ابتداى درس خارج به مناسبت سال روز تخریب قبور ائمه بقیع، هشتم شوال 1427، دهم آبان 1385).
نظر آیت اللّه صافى گلپایگانی
"هنگامى که کتاب العواصم من القواصم را خواندم، از تلاش نویسنده آن براى تفرقه میان مسلمانان شگفت زده شدم و به حقّ سوگند، به ذهنم خطور نمىکرد که در عصر حاضر یک مسلمانى براى دور کردن مسلمانان از همدیگر و ایجاد اختلاف میان آنان این چنین کوشش کند و همه مصلحان و منادیان وحدت را به نادانى و دروغگویى و نفاق و حیله، متّهم سازد، بالاترین مصیبت اینجاست که این کتاب توسّط دانشگاه بزرگ مدینه منوّره چاپ و منتشر شده است.
آرى، مادامى که کتابهایى همانند الخطوط العریضة، الشیعة والسنة و العواصم من القواصم، بهوسیله دانشگاه اسلامى مدینه منوّره چاپ و منتشر مىشود و عداوت و دشمنى با اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام را آشکار نموده و حقایق تاریخى را انکار کرده و هرگونه وحدت میان مسلمانان را زیر سؤال برده و با منادیان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه مىشود به تقریب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمین دست یافت؟
همچنین در دیدار اعضاى ستاد بازسازى عتبات عالیات بیان کرد:
وهابیان نه تنها با اهل بیت پیامبر علیهمالسلام بلکه با شخص رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله دشمنى دارند و در صدد از بین بردن نام و تاریخ اسلام برآمدهاند. یاد و نام ائمه اطهار علیهم السلام از بین رفتنى نیست و آن چیزى که به زودى خاموش مىشود، فتنه وهابیت در جهان است و تنها جنایتهاى آنهاست که در تاریخ باقى می ماند".
واکاوی نگاه علمای اهل سنت
ابن بَطوطه (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را دیوانه می خواند.ابن بطوطه، جهانگرد نامى مراکشى در سفرنامهاش می نویسد:
در دمشق یکى از بزرگان فقهاى حنبلى به نام ابن تیمیّه را دیدم که در فنون مختلف سخن می گوید، ولى عقل او سالم نبود. (رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57)
شوکانی( از بزرگان اهل سنت) می گوید اطلاق شیخ الإسلام به ابن تیمیّه کفر است.
محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعتگذارى و تکفیر ابن تیمیّه بىپرده سخن گفته است، تا آنجا که در مجلس خود تصریح نموده است که اگر کسى ابن تیمیّه را «شیخ الاسلام» بداند، کافر است.( بدر الطالع، ج 2، ص 260)
ابن حجر مکّى(از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را گمراه و گمراهگر می شمارد. ابن حجر مکّى متوفّاى 974، از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، در باره ابن تیمیّه می نویسد:
خدا او را خوار، گمراه، کور و کر گردانیده است و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعىها، مالکىها وحنفىها، بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند ... سخنان ابنتیمیّه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعتگذار، گمراه، گمراهگر و غیرمعتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وى حفظ نماید. (الفتاوى الحدیثه، ص 86.)
قاضى شافعى(از بزرگان اهل سنت) پیروان ابن تیمیّه را مهدور الدم می داند. ابن حجر عسقلانى متوفّاى 852 و شوکانى متوفّاى 1255، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مىنویسند: قاضى شافعى دمشق دستور داد که در دمشق اعلام کنند که: هر کس معتقد به عقاید ابن تیمیّه باشد، خون و مالش حلال است. (الدرر الکامنة، ج 1، ص 147؛ البدر الطالع، ج 1، ص 67 و مرآة الجنان، ج 2، ص 242)
حصنى دمشقى (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را زندیق می داند و مىنویسد: ابن تیمیّهاى را که دریاى علم توصیف مىکنند، برخى از پیشوایان، او را زندیق (ملحد) مطلق مىشمارند. علّت گفتار بعضى از پیشوایان هم این است که تمام آثار علمى ابن تیمیّه را بررسى کرده و به اعتقاد صحیحى برنخورده است؛ مگر این که وى در موارد متعدّد برخى از مسلمانان را تکفیر مىکند و برخى دیگر را گمراه مىداند.
با این که کتابهاى وى آمیخته به تشبیه حقّ به مخلوقات و تجسیم ذات بارى تعالى و هم چنین جسارت به ساحت مقدّس رسول اکرم [ صلىاللهعلیهوآله ] و شیخین و تکفیر عبد اللّه بن عباس است.
وى ابن عباس را ملحد و عبد اللّه عمر را مجرم، گمراه و بدعت گذار مىداند، این سخنان ناروا را در کتاب الصراط المستقیم خود بیان کرده است(دفع الشبه عن الرسول، تحقیق جماعة من العلماء، ص 125)
وی در جاى دیگر مىنویسد:
ابن تیمیّه گفته است: هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند ... ظالم، گمراه و مشرک است.
از این سخن ابن تیمیّه، بدن انسان مىلرزد، این سخن، پیش از زندیق حرّان، ابن تیمیّه از دهان کسى در هیچ زمان و هیچ مکانى بیرون نیامده است. این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیلهاى براى رسیدن به نیّت ناپاکش در بىاعتنایى به ساحت حضرت رسول اکرم، سیّد اوّلین و آخرین، قرار داده و با این سخنان بىاساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده است و مدّعى شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است. (دفع الشبه عن الرسول، ص 131)
سُبْکى،(از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را بدعت گذار می داند. سُبکى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تیمیّه مىنویسد:
او در پوشش پیروى از کتاب و سنّت، در عقاید اسلامى بدعت گذاشت و ارکان اسلام را درهم شکست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنى گفت که لازمه آن جسمانى بودن خدا و مرکّب بودن ذات اوست، تا آن جا که ازلى بودن عالَم را ملتزم شد و با این سخنان حتّى از 73 فرقه نیز بیرون رفت(طبقات الشافعیّه، ج 9، ص 253؛ السیف الصقیل، ص 177 و الدرّة المضیئة فى الردّ على ابن تیمیّه، ص 5)
ابن حجر(از بزرگان اهل سنت) و نسبت نفاق به ابن تیمیّه
ابن حجر عسقلانى که از ارکان علمى و حافظ على الاطلاق اهل سنّت به شمار مىرود در باره ابن تیمیّه مىنویسد:
بزرگان اهل سنّت در باره ابن تیمیّه نظریّههاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند که وى قائل به تجسیم است؛ زیرا او در کتاب العقیدة الحمویّة براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر کرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله که این نیز تنقیص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مىآید، وى را زندیق و بى دین دانستهاند.
و بعضى به جهت سخنان زشتى که در باره على[ علیهالسلام ]بیان داشته وى را منافق دانستهاند. چون وى گفته است: على بن ابى طالب[ علیهالسلام ] بارها براى بهدست آوردن خلافت تلاش کرد، ولى کسى او را یارى نکرد، جنگهاى او براى دیانت خواهى نبود، بلکه براى ریاست طلبى بود. اسلام ابوبکر، از اسلام على[ علیهالسلام ] که در دوران طفولیّت صورت گرفته باارزشتر است و همچنین خواستگارى على[ علیهالسلام ]از دختر ابو جهل، نقص بزرگى براى وى بهشمار مىرود.
تمامى این سخنان نشانه نفاق اوست، چون پیامبر گرامى [ صلى الله علیه وآله ] به على[ علیهالسلام ] فرموده است: جز منافق کسى تو را دشمن نمى دارد. (الدرر الکامنة فى أعیان المائة الثامنة، ج 1، ص 155).
ذهبى( از بزرگان اهل سنت) پیروان ابن تیمیه را بیگانه، فرومایه و مکّار می داند.ذهبى متوفّاى 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت که خود همانند ابن تیمیّه، حنبلى مذهب بود و در علم حدیث و رجال سرآمد عصر خویش بود، در نامهاى خطاب به وى می نویسد:
یا خیبة! من اتّبعک فإنّه معرض للزندقة والإنحلال ... فهل معظم أتباعک إلاّ قعید مربوط، خفیف العقل، أو عامیّ، کذّاب، بلید الذهن، أو غریب واجم قویّ المکر، أو ناشف صالح عدیم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... ؛
اى بىچاره! آنان که از تو متابعت مىکنند در پرتگاه زندقه و کفر و نابودى قرار دارند ... نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبک عقل، عوام، دروغگو، کودن، بیگانه، فرومایه، مکّار، خشک، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان کن و با مقیاس عدالت بسنج.
تا آن جا که مىنویسد:
گمان نمىکنم تو سخن مرا قبول کنى! و به نصیحتهاى من گوش فرا دهى! تو با من که دوستت هستم این چنین برخورد مىکنى پس با دشمنانت چه خواهى کرد؟ به خدا سوگند، در میان دشمنانت، افراد صالح و شایسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان که در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بی عار زیاد به چشم می خورند.( الإعلان بالتوبیخ، ص 77 و تکملة السیف الصقیل، ص 218.)
منبع: پایگاه تبیان قم
پایان پیام/
نظر شما