به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، موضوع انجمن حجتیه، سوابق، عقاید و چهره های آن این روزها دوباره نقل محافل بخصوص فضای مجازی شده است. خبرگزاری شبستان در همین راستا گفتگوی تفصیلی با «عباس سلیمی نمین»، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و پژوهشگر و محقق تاریخ معاصر ایران داشته است. در بخش اول این گفت وگو ماجرای تشکیل این انجمن، عقاید و باورهای آن، سوابق انجمن در سال های قبل از انقلاب و نوع فعالیت های آن را بیان کردیم. اینک بخش دوم و پایانی گفت و گو.
مدیردفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در پاسخ به این سوال که چرا ساواک و دستگاه امنیتی دوره پهلوی با انجمن حجتیه و فعالیت های آن مشکلی نداشت در حالی که مرد اول ساواک «پرویز ثابتی» خودش بهایی بود و انجمن حجتیه هم داعیه مبارزه با بهائیت را داشت؛ اظهارکرد: مقابله انجمن حجتیه با بهائیت در این حد بود که گروهی از جوانانی را که بر متون بهائیت تسلط داشتند آموزش می داد که مقابل درب منازلی که جلسات بهاییها در آنجا برگزار و برای بهائیت تبلیغ میشد، بایستند و با صحبت کردن با جوانان مانع جذب آنها به بهائیت شوند. ولی با تشکیلات سیاسی آنها کاری نداشتند. به عنوان مثال در این حیطه که چرا نخست وزیر کشور(هویدا) باید بهائی باشد؟ امرای ارتش چرا باید از بهائیان باشند؟ مدیران و مسئولان مراکز حساس چرا باید بهائی باشند ومسایلی از این دست اصلا ورود نمی کردند. ساواک هم مایل بود جوانان جذب کارهایی شوند که هم مشغول باشند هم احساس کنند که در حال مبارزه هستند و در مقابله با سلطه بیگانه نقش دارند. یعنی کار مبارزاتی بدون هزینه! دقیقا آنچه که انجمن حجتیه انجام می داد.
«عباس سلیمی نمین» خاطرنشان کرد: انجمن حجتیه هرگز با این شبکه سیاسی درمقام تقابل قرار نمی گرفت. هر چه نهضت سراسری ملت ایران گسترده تر می شد انجمن حجتیه ضعیف ترمی گردید. به گونه ای که قبل از انقلاب بسیاری از اعضای انجمن ریزش کردند. یعنی در سال های ۵۵، ۵۶ و ۵۷ انجمن با یک ریزش جدی مواجه شد. چون جوانان به مرور متوجه می شدند که مملکت در دست بیگانگان است و از طرفی شبکه بهائیت تمام پست های حساس را در اختیارگرفته است. می فهمیدند که شعارهای امام برای جمع کردن بساط بهائیت دقیق تر است، یعنی امام آن شاکله سیاسی را نفی می کند. کم کم متوجه شدند که سایرین در حال سرگرم کردن جوانان هستند در حالی که امام مشغول مبارزه با کانون قدرت بهائیان است. و این آگاهی ها باعث ریزش زیادی در بدنه انجمن حجتیه شد.
می خواهند انجمن به عنوان یک «مدل» در برابر انقلاب اسلامی مطرح شود
وی گفت: وقتی انجمن با این ریزش مواجه شد مواضع اش را علیه امام تندتر کرد. آنها این بحث را به شکل گسترده مطرح کردند که ما در زمان غیبت هیچ وظیفه ای نداریم و هر حرکتی که در راستای ایجاد حکومت صورت بگیرد محکوم به شکست بوده و موجب خسارت می شود. این خسارت هم به عهده کسانی است که برخلاف دستور پیامبر(ص) و ائمه(ع) حرکت می کنند منظورشان حضرت امام بود.
پژوهشگرو محقق تاریخ معاصر ایران با اشاره به طرح بحث «جدایی دین از سیاست» توسط این انجمن تصریح کرد: اعضای انجمن می گویند ما درست می اندیشیدیم که باید سیاست را از دیانت جدا کرد. این سخنی است که برخی هم به آن دامن می زنند و امروز هم نیروهای سکولار، انجمن حجتیه را به همین دلیل بزرگ می کنند. چون می خواهند انجمن به عنوان یک «مدل» در برابر انقلاب اسلامی مطرح شود. هدف از ترویج این مدل آن است که به جامعه القا کنند که «می شود مسلمان بود و اصلا وارد سیاست نشد.»
سلیمی نمین در ادامه به برخی تناقضات در باورها و عقاید انجمن حجتیه اشاره کرد و افزود: خود انجمنی ها بحثی دارند که نشان می دهد خودشان هم می پذیرند اسلام بدون سیاست مفهومی ندارد. آنها معتقدند بعد از ظهور حضرت حجت علیه السلام، جهان پر از عدل و داد می شود و تمام نظام های باطل و ظالمان جهان نابود می شوند. این باور یعنی اسلام با سیاست درآمیخته است. آنها همین امروز مطرح می کنند ما نباید در زمان غیبت حضرت حجت وارد مسایل اداره حکومت شویم اما وقتی حضرت آمدند ما وارد می شویم حتی نه در حد ایران، بلکه در حد جهان و در برابر نظامات باطل در وسعت جهان قیام می کنیم و در صدد نابودی آنها بر می آییم. اگر این بدان معنا نیست که اسلام از سیاست جدا نیست پس به چه معناست؟
وی تصریح کرد: مسئله درآیختگی اسلام با سیایت را نمی توان نفی کرد. چون رسول خدا صلی الله علیه وآله درزمان حیات شان در اولین فرصت ممکن حکومت تشکیل دادند، امیرالمومنین وقتی مردم با ایشان بیعت کردند حکومت تشکیل دادند، هر یک از اهل بیت هم اگر شرایط داشتند همین کار را انجام می دادند. معنا ندارد که رسول خدا و علی ابن ابیطالب علیهم صلوات الله این همه رنج و مشقت را تحمل کنند برای ایجاد تشکیل حکومتی که اداره آن منطبق با سنت الهی یا نزدیک به قوانین الهی باشد بعد در زمان غیبت امام عصر، مردم سرگردان و معلق رها شوند.
ترفند سیاسی قرار دادن آیت الله بروجردی در مقابل امام خمینی(ره)
مدیردفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران تاکید کرد: اگر برخی امروز این نوع «مدل سازی حسابگرانه» را دنبال می کنند بدانیم این یک «ترفند سیاسی» است که به کار گرفته می شود. همین ترفند را درباره مرحوم آیت الله بروجردی هم داشتند.می گفتند آیت الله بروجردی یک مدل است که وارد سیاست نمی شود امام هم یک مدل است که وارد سیاست می شود؛ چرا ما مدل آیت الله بروجردی را انتخاب نکنیم؟ اما بعدها که محققین درباره زندگی سیاسی آیت الله بروجردی کار کردند مصادیق بارزی را آشکار کردند که آیت الله بروجردی در مسایل سیاسی دوران خود تاثیرات جدی داشته اند. منتها ایشان به یک موضوعی قایل بودند که ابتدا باید حوزه های علمیه را تقویت کرد و بعد وارد مسایل حاکمیتی شد. وگرنه ایشان چندین بار درباره مسایل حاکمیتی به شاه هشدار دادند که تو در ارتباط با بهائیت برخلاف اسلام عمل می کنی.
سلیمی با بیان که بخش اعظمی از نیروهای انجمن حجتیه جذب انقلاب شدند گفت: برخی از آنها فقط سابقه انجمن حجتیه داشتند یعنی قبل از انقلاب چند سال در انجمن عضو بودند و بعد، از انجمن فاصله گرفتند حتی در مبارزات انقلاب حضور داشتند. عده قابل توجهی از اعضای انجمن هم همزمان با انقلاب اسلامی از آن جدا شده و به جبهه انقلاب کوچ کردند. این افراد قبول داشتند که مشیء امام خمینی حتی در مبارزه با بهائیت بسیار جدی تر و موثرتراست و معتقد بودند انجمن حجتیه فقط با شاخ و برگ بهائیت مقابله می کرد اما امام ریشه آن را در ایران زد و ساختار آن را منهدم کرد به گونه ای که مجبور شدند به سرزمین های اشغالی بروند.
وی یادآورشد: اما عده ای هم به انقلاب نپیوستند وناگهان به شدت سیاسی شدند از جمله مرحوم آقای افتخارزاده. ایشان از کسانی بود که بسیار نازل سیاسی شد یعنی برخوردهای بسیار نازلی داشت. چون آقای حلبی (بنیانگذارانجمن حجتیه) قبل از انقلاب هر چند مباحثی داشت اما احترام امام را به عنوان یک شخصیت بزرگ فقیه، عارف و مجاهد و ... حفظ می کرد به عبارتی ضمن این که در مسیر متفاوتی حرکت می کرد اما در مقام برخورد، احترامات شأنیتی را حفظ می کرد. اما آقای افتخارزاده در اوایل انقلاب بسیار تند بود.
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: امروز تلاش می شود این تصویر از انجمن حجتیه ارائه شود که انجمن حجتیه یک مدل موفق در ایجاد مرزبندی بین اسلام و سیاست است و می تواند تبدیل به یک مدل مطلوب برای جامعه ما شود. اما کسی به تناقضات آشکار در مشیء این فرقه پاسخ نمی دهد. به عنوان مثال این که چرا قبل از انقلاب وارد سیاست نمی شدند اما بعد از انقلاب به شدت سیاسی شدند؟ چگونه است که در دوران پهلوی معتقد بودند که طبق آموزه های دینی نباید وارد سیاست شد و از این کارمنع شده است اما بعد از انقلاب که یک مرجع تقلید در رأس امور قرار گرفت و ریشه بهائیت از ایران کنده شد در سیاست ورود می کنند و بدترین حملات را نسبت به انقلاب و امام دارند؟
نظر شما