قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به نقش فلسفه اسلامی در تمدن ملل مسلمان در سده های نخستین به خبرنگار شبستان گفت: درخصوص نقش فلسفه در تبیین و تشریح احکام و معارف دین دو دیدگاه وجود دارد که یکی از آنها ایجابی است.
وی ادامه داد: در دیدگاه ایجابی با توجه به اینکه فلسفه مهمترین بنیاد برای حیات عقلی معارف دینی بود به معنای عام شالوده آموزه های عقلی، تفکر دینی را فراهم کرد که این نگاه ایجابی در حوزه تمدن اسلامی طرفداران بسیاری دارد، اگرچه مخالفانی نیز دارد که می گویند این نگرش سبب تاویلات عقلی در حوزه دینی شد و انحرافاتی را رقم زد.
پورحسن اظهار کرد: علی رغم وجود تفاسیر یاد شده همچنان مهمترین رکن در نگاه ایجابی، عقلی شدن معارف دینی بود، در عین حال نگاه دوم که نگرشی سلبی را با خود به همراه داشت و با غزالی آغاز می شد معتقد بود که نسبتی میان دین و فلسفه نیست و فلسفه اندیشه یونانی است و نمی توان سازگاری میان این دو ایجاد کرد. از این رو از ابتدا می کوشیدند تا فلسفه در ذات و سرشت دین نباشد چراکه معتقد بودند فلسفه نه تنها نمی تواند خدمتی به دین بکند بلکه ممکن است آن را دچار انحراف کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تاکید کرد: البته اخیرا نیز افرادی به ویژه در حوزه عرب مثل "جابری" نسبت به فلسفه نگاه سلبی دارند، اما به هرحال با دیدگاه های مخالف و موافقی در این راستا مواجیهم.
تداوم مناقشه تاریخی میان عقل و دین
وی ادامه داد: بسیاری از فلاسفه و متفکران در ایران به دلیل اهمیتی که برای جایگاه عقل در فهم و اکتشاف قائل بودند نقش فلسفه را در رونق دین مهم دانسته اند، همچنین همواره در حوزه تمدن اسلامی یعنی تقریبا از سده سوم تاکنون مناقشه میان عقل با دین مطرح بوده و اینگونه نیست که این مناقشه پایان یافته باشد.
پورحسن با بیان این مطلب که این مناقشه هنوز هم ادامه دارد، عنوان کرد: البته در دوره جدید یرخی نیز این دو دیدگاه را به طور توامان دارا بودند یعنی هم علم و هم دین و بزرگانی چون علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری معتقدند عقل به عنوان منزلت در هندسه معرفتی دینی جایگاهی دارد و در این راستا علامه تاکید دارد که همه آموزه های دینی و حتی احکام دین را با بینش عقل می توان اثبات کرد.
عقل جنبه مدرکی دارد نه منبع
وی گفت: آیت الله جوادی آملی درباره هندسه معرفت دینی معتقد است که سوء فهمی که نسبت به فلسفه و عقل وجود داشت، سبب موضع گیری سلبی نسبت به فلسفه و تامل عقلی شد وگرنه فلسفه و همه مدعیان آن بر این اعتقاد بودند که عقل جنبه مدرکی دارد نه اینکه منبعی باشد در کنار دین. از این رو آیت الله جوادی آملی تاکید می کند اگر مسئله یاد شده روشن می شد همه مدافعان عقل و فلسفه را نه به عنوان منبع بلکه به عنوان یک ابزار فهم و کاشف احکام می دانستند.
پورحسن با اشاره به سخنان شهید مطهری ابراز کرد: شهید مطهری درباره نسبت میان عقل یا فلسفه و دین بحثی دارد که قرآن چه مواجهه ای در این باره دارد؛ او می گوید: در هیچ یک از آیات، عقل به این معنا و با این ظاهر به کار نرفته و به جای آن واژ ه لب بکار رفته همان طور که در قرآن از اوالالباب تجلیل شده و در محل کاربرد مشتقات عقل مانند یعقلون و ... باز هم دلالت و تاکید بر خردورزی دارد. وقتی به مشرکان می گوید چرا به خدا ایمان نمی آورید انها می گویند نمی توانیم دین آبا و اجدادمان را ترک کنیم و خدا می گوید: چرا عقل به خرج نمی دهند...
تبیین مهمترین معارف دینی بر مبنای تدبر و تعقل
وی تصریح کرد: اتفاقا در آیات قرآن مفسران تبیین کرده اند که مهمترین مساله معارف دینی بر اساس تدبر و تعقل تبیین شده است، از این رو در آیات قرآن نسبت میان لب و عقل ورزی آمده که دلالت بر نگاه ایجابی دارد.
پورحسن با اشاره به مخالفان اندیشه عقلی بیان کرد: این افراد نه تنها بنیان مطلوبی را ایجاد نکرده اند بلکه حیات عقلی و تمدن اسلامی را مورد خدشه قرار دارند؛ نقدی که غزالی و ابن هزم و ابن جوزی بر عقل وارد می کنند باعث شد بتدریج بنیان های عقلی در حیات اسلامی رو به زوال برود.
عدم برتری روش صوفیانه بر تامل در معارف دینی
وی افزود: وقتی غزالی تصوف را مطرح می کند و معرفت را منوط به روش صوفیانه می داند کاملا مشخص است که روش صوفیانه هیچ برتری در باب تامل در معارف دینی ندارد؛ از این رو پس از وی تعصب گری هنبلی رواج یافت و جنگ های مختلف شکل گرفت و صلیبیون از جنگ های داخلی بهره گرفته و بخش وسیعی از اسلام را متصرف شدند، چراکه وقتی جامعه ای عقل را کنار بزند مبنایی برای درستی و داوری وجود ندارد.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به دلیل اصلی مخالفان برای تحریم فلسفه خاطرنشان کرد: آنها بر این باورند که فلسفه محصول اندیشه یونانی است. همچنان که شریعت را وحیانی تلقی می کنند و معتقدند این دو در کنارهم ناسازگارند. در واقع این استدلال به مثابه این است که مخالفان نه معنای عقل را صحیح فهمیده اند نه معنای فلسفه را.
پایان پیام/
نظر شما