اسلامیزه کردن مکاتب غربی تهدیدی جدی برای جنبش نرم افزارى

باید با فقدان جسارت اندیشه و نقد و نوآورى مبارزه کرد؛ اسلامیزه کردن مدرنیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، پست مدرنیسم و امثال آن یک سرى مفاهیم پارادوکسیکال است که آسیب معرفتى را در جنبش نرم افزارى جدیتر مى سازد.

خبرگزاری شبستان: دسته ای از آسیب های معرفتی، آسیب های دین‌پژوهی است. یک سری مباحث زیرساختی در عرصه دین‌پژوهی وجود دارد که در مسأله جنبش نرم‌افزاری باید به حل آنها پرداخت: مسئله روش‌شناسی معرفت دینی، مسأله انتظارات بشر از دین، مسأله قلمرو دین و مسأله رابطه علم و دین و دینداری و مدرنیسم و پست مدرنیسم.

روش‌شناسی معرفت دینی، جویای پاسخ این پرسش اساسی است که در باب پژوهش مسائل دینی از چه روشی باید بهره جست؟ روش درون متون دینی یا روش برون متون دینی و یا جمع روش درون و برون دینی؟

گروهی مانند ظاهرگرایان و اهل حدیث از اهل سنت یا برخی از اخباریون شیعه به عقل و استدلال عقلی بی‌مهری کردند و تنها با استمداد از ظواهر روایات، بدون بررسی سند آنها به مطالعات دینی اقدام کردند و از آن طرف، گروهی از روشنفکران معاصر تنها روش برون متنی را ترویج می‌کنند و درصدد حل مسائل و پرسش های دینی با روش های عقلی و تجربی‌اند، البته روش هایی که در درون پارادایم معینی شکل گرفته‌اند مانند عقل‌گرایی لیبرالیستی یا تجربه‌گرایی پوزیتویستی و مانند آن.

 

انتظار بشر از دین و قلمرو آن

مسأله انتظارات بشر از دین و قلمرو دین نیز از زیرساختهای دین‌پژوهی است که تا تکلیف علمی آنها روشن نگردد، نمی‌توان در عرصه‌های دیگر تولید اندیشه، گام برداشت؛ مثلاً وقتی سخن از سیاست اسلامی یا اقتصاد اسلامی به میان می‌آید، باید این پرسش را حل کرد که اسلام با کدام یک از علوم سیاسی و علوم اقتصادی، پیوند دارد. آیا اسلام با مکتب اقتصاد، علم اقتصاد، حقوق اقتصادی، اخلاق اقتصادی، فلسفه اقتصاد و نظام اقتصادی پیوند دارد؟ آیا اسلام با علم سیاست، فلسفه سیاسى، کلام سیاسى، فقه و حقوق سیاسى، جامعه شناسى سیاسى، سازگار است؟ دین در عرصه علوم تربیتى چه جایگاهى دارد؟ آیا انتظار منطقى بشر از دین، در عرصه مبانى تربیتى یا اصول تربیتى یا روش تربیتى یا هدف تربیتى و یا همه آنهاست؟ قلمرو دین در عرصه هاى علوم انسانى و طبیعى تا کجاست؟ جایگاه عقل و تجربه و شهود در کدام یک از بخش هاى علوم طبیعى و انسانى قرار دارد؟

قلمرو فقه، اخلاق و عقاید که ارکان دین به شمار مى آیند، چقدر است؟ آیا فقه به حل تمام مشکلات جامعه مى پردازد؟ آیا فقه برنامه ساز است یا حکم ساز؟ مصلحت در فقه شیعه چه جایگاهى دارد؟ آیا با «مصالح مرسله» اهل سنت یا مصالح نظام هاى سکولار یکسان است؟ تا این پرسش ها حل نشود، فرآیند قانون گذارى کشور مانند مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت در برنامه ریزى کشور در چارچوب قوانین اسلامى موفق نخواهد بود. بعد از شناخت آموزه هاى اسلام، نوبت به کشف تعارض هاى میان اسلام و علم و سایر مکاتب معاصر مانند مدرنیسم و پست مدرنیسم مى رسد و بخش وسیعى از پژوهش هاى دینى را به خود اختصاص مى دهد.

 

آسیب هاى علمى تجربى

دسته دیگر از آسیب هاى معرفتى، آسیب هاى علمى در عرصه علوم انسانى و طبیعى است. علوم انسانى مانند علم اقتصاد، علم سیاست، علم جامعه شناسى، علم روان شناسى و... به مطالعه ساحت هاى گوناگون انسان مى پردازد. علم اقتصاد، به کشف روابط بین پدیده هاى اقتصادى مى پردازد و رابطه عرضه و تقاضا را در هر کشورى معین مى سازد. علم سیاست، پدیده هاى سیاسى و روابط میان آنها را کشف مى کند. سایر علوم انسانى نیز با روش تجربى و آمارى و میدانى، به حل مسائل مى پردازند. محققان مغرب زمین، با مطالعه میدانى از جامعه آمارى و نمونه آمارى کشور متبوع، به نظریه پردازى در علم سیاست، علم اقتصاد، علم روان شناسى و علم جامعه شناسى مى پردازند. آسیب علمى این است که دستاوردهاى علوم انسانى کشورهاى دیگر توان حل مشکلات اقتصادى، سیاسى، روان شناختى و جامعه شناختى کشور ایران را ندارد. الگوى اقتصادى و سیاسى آمریکا و اروپا که از بافت فرهنگى خاصى نشأت گرفته است، با الگوهاى فرهنگى و بومى مردم ایران انطباقى ندارد؛ زیرا نمونه آمارى در این پژوهش ها از بینش، منش و کنش ویژه اى برخوردارند. پس تحقیقات میدانى باید با توجه به زوایاى مختلف فرهنگى و نیازها و واقعیت هاى کشور انجام پذیرد.

این آسیب نه تنها در علوم انسانى، بلکه در علوم طبیعى مانند زیست شناسى، شیمى، فیزیک، پزشکى نیز جارى است.

 

خلق و رواج مفاهیم پارادوکسیکال

نگارنده نمى خواهد تحقیقات انجام شده در کشورهاى غربى را نادیده بگیرد بلکه بر این باور است که نسخه هاى پیچیده شده در سرزمین هاى دیگر بر کشور ما انطباق کامل ندارد؛ زیرا پیش فرضهاى متافیزیکى و غیر تجربى، بر تحقیقات علوم طبیعى و انسانى اثر مى گذارد. بنابراین، اسلامیزه کردن مدرنیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، پست مدرنیسم و امثال آن یک سرى مفاهیم پارادوکسیکال است که آسیب معرفتى را در جنبش نرم افزارى جدیتر مى سازد.

 

جنبش نرم افزاری و آسیب های اجتماعی

جنبش نرم افزارى، از یک دسته آسیبهاى اجتماعى رنج مى برد. متصدیان و متولیان این مقوله باید در مسیر این حرکت فزاینده همگانى، به اینگونه آسیبها توجه ویژه داشته باشند. برخى از آنها به شرح زیر است:
آسیب اول؛ وجود نهادهاى مختلف و در عرض هم براى به سامان رساندن جنبش نرم افزارى پس از پاسخ مقام معظم رهبرى به نامه جمعى از فرهیختگان حوزه، نهادهاى موازى، به سرعت درصدد اجراى عملى نامه برآمدند. شوراى عالى انقلاب فرهنگى، حوزه علمیه قم و نهادهاى دیگر، اقدام هایى عجولانه و سریع اما کوتاه مدت انجام دادند. و قصه هاى گذشته را تکرار نمودند. البته فعالیت هاى در عرض یکدیگر مانعى ندارد؛ به شرطى که با یکدیگر ارتباط داشته باشند و میان آنها تقسیم کار انجام گیرد. جنبش نرم افزارى باید نهادینه شود؛ نه این که نهادهاى متعدد و بدون هماهنگى متولى این نهضت باشند.
آسیب دوم؛ فرمایشى پنداشتن و حکومتى انگاشتن جنبش و نهضت برخى گمان مى کنند مقام رهبرى به عنوان عالى ترین مقام نظام جمهورى اسلامى توصیه اى فرموده اند و همگى براى رفع تکلیف ناچار به عملیات غیرعالمانه و سریع و عجولانه اند. دولت باید بسترسازى کند و موانع را برطرف و میدان را براى محققان و فرهیختگان آماده سازد تا مسأله، فرمایشى و حکومتى نگردد.
آسیب سوم؛ اجتماعی، مدیریت تفرعن گونه یا تساهل گونه در نهادها و مراکز پژوهشى کشور پاره اى از مراکز پژوهشى، از مدیران غیر علمى و غیرپژوهشى رنج مى برند؛ همچنان که برخى دیگر از مراکز آموزشى و پژوهشى، از مدیرانى که خود رأى و تفرعن منش اند یا مدیریتى کاملاً تساهل گونه دارند آسیب مى بینند.
آسیب چهارم؛ شتاب زدگى، ساده اندیشى و روزمرگى شدن به جاى تأمل و تعمق گرایى در نیازها و پرسشهاى پژوهشى و علمى
آسیب پنجم؛ ادارى محور کردن مراکز پژوهشى به جاى پژوهش محورى غالبا در نهادهاى آموزشى، فرهنگى و پژوهشى کشور، مدیران اجرایى و ادارى، در مقایسه با مدیران فکرى و پژوهشى جایگاه برترى دارند و همین باعث مى شود که تمام سیستم، ادارى و اجرایى گردد.
آسیب ششم؛ وقت و مطالعه در برنامه و بودجه و هزینه کردهاى مراکز آسیب پنجم را تایید می کند و معمولاً بیش از هفتاد درصد اعتبارات مالى صرف امور اجرایى و ادارى و کمتر از سى درصد صرف امور پژوهشى و فکرى مى گردد.
آسیب هفتم؛ بى توجهى به نیازهاى اقتصادى پژوهشگران و یا توزیع غیرعادلانه ثروت بین مدیران و پژوهشگران پژوهشگران کشور ما به دلیل مشکلات اقتصادى نمى توانند بر یک موضوع تمرکز کنند و سالها به پژوهش بپردازند. در کشورهاى توسعه یافته، پژوهشگرى، ده ها سال بر یک مسأله متمرکز مى شود و پس از سالها به یک تئورى جدید که نتیجه آن چند صفحه بیشتر نیست، دست مى یازد.
بسیارى از محققان توانمند در کشور ما به لحاظ امکانات فراوان مدیران، مدیریت و کارهاى اجرایى را بر پژوهش ترجیح مى دهند. البته آسیب بى توجهى به حقوق معنوى محققان نیز آسیب هفتم را مضاعف مى سازد و باعث سرقتهاى علمى در کشور مى گردد؛ در حالى که با تأسیس یک مرکز مى توان به ثبت نظریه هاى نو پرداخت و از حقوق معنوى محققان دفاع کرد.

آسیب هشتم؛ فقدان برنامه کلان و جامع پژوهشى و نظارت عالى بر عملکرد مراکز پژوهشى (بویژه مراکزى که از منبع مالى واحدى تغذیه مى شوند) براى نمونه، سازمان تبلیغات، نهاد مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى و سایر مراکز وابسته، کارهاى پژوهشى و فرهنگى یکسان و در عرض یکدیگر انجام مى دهند و همین باعث مى شود که با وجود کارهاى زمین مانده، فعالیتهاى تکرارى انجام پذیرد. اشکال عدم تخصیص بودجه نظام مند و هدفمند نیز در این آسیب جاى مى گیرد.

 

به حاشیه رفتن نخبگان با مشکلات
اینگونه اشکالات منشأ حاشیه راندن نخبگان و فرار مغزها و ترجیح مدیریت بر پژوهش مى گردد. آنگاه برنامه هاى کشور بدون مطالعه پژوهشى، توسط مدیران نوشته و تصویب و ابلاغ و اجرا مى گردد؛ در نتیجه پس از سالها تلاش، کشور را درنقطه آغازین راه مشاهده مى کنیم.
آسیبهاى اجتماعى دیگرى نیز مى توان برشمرد، از جمله کاستى هاى فراوان در نظام آموزشى و پژوهشى و بیگانگى برنامه هاى آموزشى از برنامه هاى پژوهشى، تعدد بیش از حد مشاغل و مسؤولیت هاى متولیان امور فرهنگى و علمى، فقدان احساس مسؤولیت اساتید راهنما و مشاور در تدوین پایان نامه هاى دانشگاهى، نبود سیاستگذارى منسجم و نظام مند و هدفمند و اولویت هاى برنامه ها، نبود سنت پژوهش هاى گروهى و جمعى و گرایش به تحقیقات فردى و به کار نگرفتن سرمایه هاى عظیم علمى و مالى ایرانیان خارج از کشور.

 

محبت ها و کینه های افراطی...

پاره اى از آسیبها و موانع جنبش نرم افزارى، به عوامل روانى و درون شخصیتى انسانها برمى گردد. از جمله مى توان به محبتهاى افراطى به دیدگاه هاى خودى و کینه هاى افراطى از مکاتب رقیب اشاره کرد که باعث غفلت از قوتهاى رقیب و عیوب اندیشه هاى خودى مى گردد. اهمیت ندادن و تجاهل برخى از شخصیتهاى دینى به اندیشه هاى نوظهور و نادیده انگاشتن تهدیدها و هجمه ها و حمله هاى مکاتب سکولار در عصر حاضر، از مهمترین موانع نوآورى در حوزه دین پژوهى است.

روحیه اشعرى گرى و جبرى مسلکى نیز از عوامل روان شناختى است که متأسفانه از دوره فتح ایران به دست مسلمانان منحرف، در این سرزمین کاشته شد و هنوز برداشت هاى آن، در رفتار و سلوک مردم دیده مى شود؛ این که اراده انسان را نادیده بگیرند و حذف نمایند و تنها به اراده حق تعالى بیندیشند؛ اراده اى که نافى هرگونه جهد و اجتهاد آدمى است.

فقدان جسارت اندیشیدن و نقد و نوآورى و نظریه پردازى بر اثر سیطره فرهنگ غرب و نفى هرگونه جرأت در برابر مهاجمان غربى، آسیب دیگر روانى است که باید به شدت با آن برخورد کرد و رکود و سکون علمى را از روحیه محققان زدود.

روحیه اخبارى مسلکى که به نفى عقل و تعقل مى انجامد، خط دیگرى است که تحجرگرایى را جانشین نوآورى در برابر پرسشهاى نوظهور قرار مى دهد.

روحیه رخوت و تنبلى در پژوهشگران و مدیران پژوهشى، آسیب روانى دیگرى است که نطفه تحقیق را در رحم ذهن متفکران مى میراند و زمین حاصلخیز فکر و دانش را به زمین بایر بدل مى سازد. متأسفانه حالت رخوت و فتورى در مراجع تصمیم گیرى و متصدیان فرهنگى و علمى کشور هم مشاهده مى شود.

در اینجا لازم است به روحیه تجارت منشانه محققان و ثروت اندوزى آنها نیز اشاره کنیم که آفت بزرگ نوآورى و عامل مداهنه گرى در امر پژوهش است.

روحیه شهرت زدگى و شخصیت زدگى و عدم تمایز میان حرمت نگهداشتن با نقد عالمانه و برخورد عوامانه با نظریه هاى علمى، حسادت، کینه توزى، رقیب شکنى و افراط و تفریط در طرد و جذب، از خود بیگانگى معرفتى، شهرت طلبى، مرده پرستى و ده ها روحیه منفى دیگر آسیبهاى روان شناختى قلمداد مى شوند. این مطالب، ضرورت دروس اخلاق و تهذیب و تزکیه و سیر و سلوک عرفانى را مضاعف مى سازد.

 

برگرفته ازخبرنامه دبیرخانه انجمن های علمی حوزه

پایان پیام/

 

 

کد خبر 186101

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha