آیت الله سید عبدالله ضیائی، اسوه خدمت

آیت الله سید عبدالله ضیایی از چهره های برجسته ای بود که علاوه بر دروس حوزه، دروس عالیه دانشگاهی را آموخت و در حقیقت جامع علوم دینی و کلاسیک بود.

خبرگزاری شبستان// گیلان

آیت الله سید عبدالله ضیایی در سال 1302 ش در روستای دریا کنار شهرستان لنگرود، از شهرهای قدیمی استان گیلان، در بیت سیادت و فضیلت پای به عرصه وجود گذاشت. سید حسین، پدر بزرگوار وی، مردی متدین و شب زنده دار بود و به همان شیوه نیکان و اسلاف به کشاورزی (برنج کاری) و نوغان داری (پرورش کرم ابریشم) مشغول بود. وی در سن پنج سالگی برای آموختن قرآن به مکتب رفت و چند سالی را در آنجا نزد معلمان طالقانی، قرآن و برخی از کتب متداول آن زمان، همانند «احسن المراسلات»، «سید الانشاء نوظهور»، «کلیله و دمنه» و «بوستان سعدی» و همچنین طرز نوشتن سندِ اجاره و فروش و انواع نامه نگاری، را فرا گرفت. آیت الله دکتر ضیایی در سال 1323 ش عازم حوزه علمیه قم شد.
آیت الله ضیایی درباره مسافرت خود به حوزه علمیه قم می نویسد: « یکی از روزها بعضی از بزرگان علما از ما دیدن کردند و پس از چند سؤال از صرف میر و امثله از ما چند نفر، خطاب به حاضرین کرده و فرمودند:هر چه زودتر برایش لباس روحانیت تهیه کنید تا در نرود!».

آیت الله دکتر ضیایی با نبوغ و هوش فوق العاده اش، ضمن آنکه توانست خیلی سریع مراحل تحصیلی و کتاب های رایج حوزوی آن زمان را طی کند و سرآمد هم قطارانش شود سطوح پایین تر را برای عده ای از طلاب تدریس می کرد.
ایشان در سال 1327 ش به قصد زیارت عتبات مقدس عراق و نیز ادامه تحصیل در حوزه نجف، از قم به آن دیار عزیمت می کند و مابقی سطوح را در آنجا به اتمام می رساند و به مدت سه سال تمام در آن دیار ماندگار می شود.
آیت الله ضیایی، پس از بازگشت به کشور و اقامت در قم، به درس خارج آیت الله بروجردی و نیز به درس فلسفه و حکمت حضرات: علامه طباطبایی و امام خمینی حاضر و تنها از این بزرگواران بهره مند شد. اقامت آیت الله ضیایی در قم، چندان دوامی نیافت و پس از چندی به ناچار به تهران رفته، در مدرسه علمیه مروی تهران به تحصیل خود ادامه داد و در درس خارج «کفایه»و «رسائل» و «مکاسبِ» آیات عظام: حاج سید احمد خوانساری، حاج عمادالدین غروی رشتی، آقا باقر آشتیانی و آقا میرزا هاشم آملی(ره) شرکت کرد.

وی از جمله برجستگان ممتاز حوزوی بود که به دانشگاه راه یافت و ضمن تحصیل در دانشگاه جهت اخذ مدرک لیسانس در رشته معقول و منقول، از مبارزه و مقابله علمی با عناصر غربزده و اساتید منحرف دانشگاه غافل نبود. ایشان با اینکه به راحتی می توانست جذب مراکز دولتی شود و علی رغم طعنه ها و ملامت های مخالفان روحانیت در محیط دانشگاه، مصمم و استوار تلاش های علمی خود را در دانشگاه ادامه داد.
آیت الله ضیایی با همه سختی ها و گرفتاری های زندگی، لحظه ای از کسب علم و دانش غافل نماند. ایشان بعد از اخذ مدرک لیسانس، به تحصیلات دانشگاهی ادامه داد تا موفق به اخذ دکترا در رشته علوم تربیتی از دانشگاه تهران شد.

اقامت در آستانه اشرفیه
آیت الله دکتر ضیایی، بعد از اخذ مدرک دکترا و اخذ اجازات اجتهاد از آیات عظام، به امر مراجع تقلید، تهران را به قصد توطن در گیلان ترک کرد و در آستانه اشرفیه رحل اقامت افکند. وی به مدت 17 سال، یعنی از سال 1341 تا 1357 ش، به امر آیات عظام، به ویژه حضرت امام خمینی (ره)، مأمور به امامت جماعت مسجد جامع و مدیریت حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه شد.

خدمات اجتماعی و فرهنگی
آیت الله ضیایی جزو معدود عالمانی بود که توفیق یافت منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی و آثار و برکات معنوی شود، بازسازی و احیای حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه، تربیت و پرورش صدها طلبه که بسیاری از آنان در سمت امامت جمعه و جماعت و مناصب دولتی و قضایی به نظام اسلامی خدمت می کنند، احیای مسجد جامع آستانه اشرفیه، احداث بیمارستان در آستانه اشرفیه، احداث و مرمت مساجد و حسینیه های فراوان در منطقه، احداث پمپ بنزین، احداث ساختمان های فراوان وقفی، اعزام مبلغ به روستاهای گیلان و مازندران از جمله خدمات ایشان بوده است. از آنجا که ایشان با روحیه و آداب و رسوم مردم منطقه کاملاً آشنایی داشت، اول ماه محرم یا رمضان، مبلغان اعزامی از قم و مشهد وقتی وارد استان گیلان می شدند، ابتدا به منزل وی در آستانه می آمدند. ایشان در منزل از آنان امتحان منبر به عمل می آورد و بعد به تناسب نوع سخنرانی و لحن و معلومات طلبه، می فهمید که او را به کدام محل بفرستد تا هر دو راضی باشند. مردم منطقه از این روش همواره رضایت کامل داشتند و از او به نیکی یاد می کنند.

در آستانه اشرفیه دو عالم برجسته مرحوم آیت الله شیخ حسین وحید و مرحوم آیت الله دکتر ضیایی دارای محبوبیت زاید الوصفی هستند. مرحوم وحید اهل معنا و باطن بود و دکتر ضیایی مناعت طبع داشت و با اخلاص بود. مردم منطقه دین داری خود را مرهون خدمات و زحمات آن علمای ربانی می دانند.
موقعیت علمی
مرحوم دکتر ضیایی از جمله شخصیت های برجسته و شاخصی بود که با توجه به تحصیلات دانشگاهی و تسلط و احاطه بر مبانی مسلک ها و شناخت عناصر منحرف و عقاید آنان، منزل خود را پایگاه پاسخ گویی به سؤالات علمی و شبهات گوناگون اساتید دانشگاه ها، فرهنگیان، گروه های مختلف از قبیل توده ای ها، بهایی ها، کمونیست ها و جوانان مسلمان دانشجو و... قرار داده بود. او نقش به سزایی در روشن شدن اذهان مردم در برابر این انحرافات داشت. وعظ و خطابه او باعث بیداری نسل جوان در برابر تهاجمات و خطرات فکری، فرهنگی، عقیدتی، علمی و... می شد ؛ در یک کلمه، گرچه او در شهر کوچک آستانه اشرفیه سکونت داشت، ولی در حقیقت مرکز هدایت فکری و فرهنگی تمام گیلان و غرب مازندران به شمار می رفت و در این راستا با عده ای از واعظان و نویسندگان منطقه، همانند مرحوم آیت الله احسان بخش، آیت الله قربانی و...، همکاری داشت.
فعالیت سیاسی
او مبارزه را از هنگام ورود به دانشگاه آغاز کرد و با مباحث و مناظرات علمی با چهره های منحرف و وابسته به رژیم طاغوتی و استخدام نشدن در دوائر دولتی - که نشانه مشروع ندانستن حکومت طاغوت بود، در عرصه های مختلف به مصاف طاغوت و اندیشه های منحرف رفت. زمانی که به آستانه اشرفیه بازگشت، باز هم از مبارزه باز نایستاد و در منابر و سخنرانی ها، در مناسبت های مختلف، به شدت از رژیم طاغوتی انتقاد می کرد؛ به طوریکه یک سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، منزل او به دست عوامل مزدور ساوک به آتش کشیده شد که بر اثر آن، بسیاری از نوشته ها، کتب و تقریرات درسی مربوط به حوزه و دانشگاهش از بین رفت. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از خبرگان از استان گیلان به منظور تدوین قانون اساسی انتخاب گردید و سپس به طور موقت به تهران رفته، پس از چندی هم در قم مقیم شد. ایشان علاوه بر تدریس در حوزه، در شورای مدیریت حوزه علمیه قم در سمت دبیر شورا هم انجام وظیفه می کرد. به همت ایشان و جمعی از بزرگان حوزه علمیه و مدرسین عالی مقام، نخستین برنامه جهت ساماندهی و قانون مندی دروس و امور مربوط به طلاب تدوین شد.

حالات معنوی
دکتر ضیایی هر قدر که برای فراگیری علم و دانش تلاش می کرد، به همان اندازه نیز متخلّق به آداب و اخلاق نبوی و سیره عملی معصومین(ع) بود. او علم و تعهد و معنویت را با هم آمیخته بود. آیت الله زین العابدین قربانی، نماینده ولی فقیه در گیلان، درباره حالات این مرد والا مقام می گوید: «در سال 1356 ش، که ما به همراه ایشان (دکتر ضیایی) به حج مشرف شده بودیم، در روز عرفه، معظم له با حال خوشی دعای سید الشهدا(ع) را به گونه ای سوزناک می خواندند که هنوز طنین آن سوز و گدازها در گوش من موجود است. همچنین می توان به شجاعت و دلیری و غیرت مندی وی اشاره نمود؛ به نحوی که در رژیم شاه معمولاً ایشان مسلّح بود و سلاح حمل می نمود و همچنین می توان به توان ایشان در زمینه بحث و جدل پیرامون انواع موضوعات بویژه عقاید و دفاع از حریم ولایت عظمی اشاره نمود که ساعت ها می توانست پیرامون آنها بحث و مناظره کند.»

رحلت
سرانجام آیت الله سید عبدالله ضیایی، که به امراض معده و سرطان مبتلا شده بود و پس از معالجات ممتد در ایران و خارج (اتریش و انگلیس)در شب شام غریبان حضرت ابی عبدالله(ع) در بیست و سوم مرداد 1368 ش دار فانی را وداع گفت و به عالم بقا شتافت. با توجه به سابقه طولانی و خدمات بی نظیر آن عالم ربانی، مردم منطقه به محض اطلاع از رحلت ایشان، جامه عزا به تن کردند و همه جا را سیاهپوش نمودند. مجالس مختلف و متعددی در همه شهرها، بخش ها و روستاهای کوچک و بزرگ منعقد گردید. مجالس متعددی نیز از سوی بزرگان در تهران، قم و... منعقد شد. فرزندان آیت الله ضیایی نقل کرده اند که: در شب وفات، حالت بیهوشی به آن مرحوم دست داد ؛ به طوری ما خیال کردیم از دنیا رفته است. لذا شروع به گریه و زاری کردیم؛ ولی پس از چندی، ایشان به هوش آمدند و فرمودند: چرا مرا برگرداندید؟ آنگاه فرمودند: من نماز نخوانده ام. سپس با همان حالت ضعف و ناراحتی تیمّم نمودند، نماز به جا آوردند و با خنده فرمودند: گلاب بپاشید، مگر نمی بینید؟! و چندین بار این جمله را تکرار کردند. ما نیز این کار را انجام دادیم. در این هنگام نیم قامت برخاستند و در حالی که می خندیدند و کلماتی زیر لب زمزمه می کردند، چشم از جهان فرو بستند و ما به یاد جمله امیرالمؤمنین(ع) افتادیم که فرمود: یا حار هَمْدانِ مَنْ یَمُتْ یَرَنی مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنافِقٍ قُبل

 

پایان پیام/

 

کد خبر 211908

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha