خبرگزاری شبستان: هر چند لیبرالیسم در حد یک آرمان بر سر زبان ها افتاده است و مانند واژه آزادی علی رغم ظاهری آراسته و ارزشی وارد میدان شد، اما بتدریج با طرد آن بار ارزشی منفی متوجه دولت ها می شود. اما با این وجود معنای دقیق و روشنی از ان ارائه نشده است و شاید توافقی جمعی در این خصوص صرفا آرمانی وهمی باشد. اما شناخت مولفه های لیبرالیسم بر اساس آثار آن امکانپذیر است. با بررسی مراحل رشد و نمو لیبرالسیم در غرب نیز می توان آرمان ها و مولفه های آن را شناخت و بر اساس ان به نقد و بررسی پرداخت.
لیبرالیسم در قالب یک جنبش دو مرحله داشته است:
مرحلۀ اول شورشی بود علیه استبداد خودسرانۀ کلیسا و نظام فئودالی. بورژوازی به عنوان طبقه دوران ساز، ابتدا در قرن شانزدهم و هفدهم با پادشاهان و شهریاران مطلقه متحد شد تا با استفاده از نیروی آنها فئودالها را، که مظهر و مدافع پراکندگی سیاسی بودند، شکست دهد و از میان به در کند.
مرحلۀ دوم با خودکامگی حکام مطلقۀ نوساز و ملیگرا و ضدکلیسا نیز به مقابله برخاست. مهمترین خواست لیبرالها در مقابل حکام مطلقه محدود کردن قدرت آنان به قانون بود که عمدتاً از طریق انقلابات حاصل شد و در اسناد مهمی چون منشور حقوق انقلاب 1688 انگلستان، اعلامیۀ استقلال 1776 آمریکا، و اعلامیۀ حقوق انسان و شهروند مجلس انقلابی فرانسه در 1789 تجلی یافت.
لیبرالیسم در واقع رژیم سیاسی طبقۀ بورژوایی بود که پس از سرنگونی نظام فئودالی و دولت مطلقه و حکومت محافظه کارانه اشرافیت زمیندار، قدرت را به دست گرفت، از لحاظ تاریخ اندیشه، نظریات متفکرانی چون جان لاک، منتسکیو و آدام اسمیت بنیاد فکری رژیمهای لیبرال را فراهم کرد.
پای نهادن در مسیر اومانیسم افراطی
چنانچه دیده شد تاریخچه لیبرالیسم در غرب به مقابله با خودکامگی حکام و کلیسا بر می گردد. هر چند این اقدام فرآیندی طبیعی و برخواسته از سرشت انسانی است تا با ظلم و خشونت و استبداد مقابله کند، اما هدف هر وسیله را توجیه نمی کند. همانگونه که اومانیسم با خشونت کلیسا مقابله کرد اما اقدام اومانیست های افراطی منجر به اومانیسم افراطی و الحادی سکولار شد، لیبرالیسم نیز با افراط در اعمال آزادی راه را برای بروز ناهنجاری های اقتصادی و اجتماعی و انسانی و اخلاقی گشود. آزادی در لیبرالیسم از تعریف روشن و واضحی برخوردار نبود و با افزوده شدن هوای نفسانی زمینه برای بروز آزادی بی بندبار فراهم آمد. تعریف آزادی موجب تعیین حد و حصر است و با ارائه مفهومی مبهم راه برای اقدامات افراطی با شعار دفاع از آزادی، آزادی بیان و لیبرالیسم فراهم می گردد.
هسته مرکزی و مفهوم بنیادین لیبرالیسم، «آزادی» است. در لیبرالیسم «آزادی» در حوزههای مختلف طرح می شود و عرصه های اخلاقی و دینی، سیاسی و اقتصادی را دربر می گیرد.
خواستار آزادی از قیود اخلاقی!
لیبرالیسم خواهان آزادی از قیود اخلاقی و دینی بود، برای اینکه بازرگانان و رباخواران و احیاناً کارخانه داران بتوانند با فراغ بال و بدون محدودیت به جمعآوری ثروت و انباشت سرمایه و کسب سود بپردازند. مضمون اصلی تعالیم «پیوریتنها» و پروتستانتیستهای مسیحی نیز همسو با لیبرالیسم، در این بود که وجدان سرمایهداران را در امر سودجویی و انباشت سرمایه راحت کند. در واقع ویژگی عینی سیرت لیبرالی عبارت است از میل به رها شدن از قید نظارتها، کنترلهای خارجی و محرکهای داخلی لیبرالیسم با شعار آزادی خواهی از نظر سیاسی بر شعارهایی مثل «تفکیک قوا» (Division of power) تأکید میکرد و در قرن هفدهم و بخشی از قرن هجدهم به دنبال محدود کردن قدرت پادشاه بود تا سهمی از قدرت به بورژواها داده شود. در پایان قرن هجدهم و سراسر قرن نوزدهم، لیبرالها حولِ شعارِ آزادی درپی دست گرفتن کامل قدرت سیاسی بودند. لیبرالیسم به آزادی اقتصادی اعتقاد دارد. یعنی آزادی در سرمایه اندوزی و محدود نشدن میل به انباشت سرمایه توسط هیچ امری اعم از اخلاق و دین یا سیاست و دخالت دولت به نفع محرومان. ایدئولوژی لیبرالیسم در قلمرو اقتصاد، مدافع سرمایهداری است.
پایان پیام /
نظر شما