به گزارش خبرگزاری شبستان، بعضی از فقهاى شیعه تشکیل حکومت اسلامى را در دوره غیبت ضرورى مى دانند و بر این باورند که فقهاى عادل، باید به این مهم اقدام کنند و اگر یکى از آنان تشکیل حکومت داد، بر دیگران واجب است که از او پیروى کنند در مقابل، شمارى برآنند که اقامه حکومت از شؤون امام معصوم (ع) است، بنابراین در عصر غیبت تشکیل حکومت جایز نیست. این تفکر، که نخست به صورت یک اختلاف نظر فقهى کلامى مطرح بود، در این اواخر رنگ سیاسى به خود گرفت. برای بازشناسی این مسئله به انعکاس دیدگاه آیت الله مصباح یزدی پیرامون مفهوم حکومت و دولت اسلامی در عصر غیبت پرداخته ایم که در ادامه می آید.
حکومت
گرچه تعریفهای مختلفی از واژه حکومت در کتب علوم سیاسی ارایه شده است اما میتوان حکومت را به طور ساده اینگونه تعریف کرد: حکومت ارگانی رسمی است که بر رفتارهای اجتماعی افراد جامعه نظارت داشته و سعی میکند به رفتارهای اجتماعی مردم جهت ببخشد. اگر مردم از طریق مسالمتآمیز، جهتدهی را پذیرا شدند، مطلوب حاصل است وگرنه حکومت با توسل به قوه قهریه اهدافاش را دنبال میکند یعنی اگر کسانی از مقررات وضع شده که برای رسیدن به هدف مورد نظر حکومت لازم است، تخلف کنند با کمک دستگاههای انتظامی مجبور به پذیرفتن مقررات میشوند که این تعریف شامل حکومتهای مشروع و نامشروع میشود.
ضرورت حکومت
در نظریات مختلفی که درباره حکومت گفته شده است به ضرورت وجود حکومت در جامعه اعتراف شده است. تنها مکتب آنارشیسم منکر ضرورت وجود حکومت است. آنارشیستها معتقدند بشر میتواند با اصول اخلاقی، زندگی اجتماعی خویش را اداره کند و نیازی به حکومت نیست. آنها معتقدند باید آن چنان حرکت کرد که به این نتیجه رسید یعنی باید مردم چنان تعلیم و تربیتی دارا باشند که بدون نیاز به حکومت، جامعه را اداره کنند.
مکاتب دیگر، این نظریه را منافی با واقعیات و به تعبیری آن را غیر واقعبینانه میدانند در طول قرنها بلکه هزاران سال تجربه نشان داده است در هر جامعهای افرادی هستند که به قوانین اخلاقی ملتزم نیستند و اگر قدرتی آنان را مهار نکند، زندگی اجتماعی را به هرج و مرج میکشاند.
حکومت اسلامى در عصر غیبت
درباره حکومت در زمان غیبت معصوم باید گفت: از آنجا که در نظر اهل تسنن زمان حضور امام معصوم (ع) با زمان غیبت تفاوتى ندارد زیرا آنها امامت بعد از پیامبر را آنگونه که در شیعه مطرح است قبول ندارند، مشروعیت حکومت با راى مردم است یعنى سنىها معتقدند با رأى مستقیم مسلمانان یا تعیین خلیفه قبلى و یا با نظر شوراى حل و عقد حکومت یک شخص مشروعیت مىیابد. فقهاى شیعه -به جز معدودى از فقهاى معاصر- بر این باورند که در زمان غیبت، فقیه حق حاکمیت دارد و حکومت از سوى خدا به وسیله امامان معصوم (ع) به فقها واگذار شده است. پس در زمان غیبت مشروعیت حکومت از سوى خداست نه از سوى آراى مردم. نقش مردم در زمان غیبت فقط عینیت بخشیدن به حکومت است، نه مشروعیت بخشیدن به آن.
برخى خواستهاند نقش مردم در حکومت اسلامى -در زمان غیبت- را پررنگتر کنند؛ از این رو گفته اند آنچه از سوى خدا توسط امامان معصوم (ع) به فقها واگذار شده، ولایت عامه است یعنى نصب فقها همانند نصب معصومان براى حکومت و ولایت نیست، زیرا نصب امامان به گونهاى خاص و معین بوده است فقها به عنوان کلى به ولایت منصوب شدهاند و براى معین شدن یک فقیه و واگذارى حکومت و ولایت به او باید از آراى مردم کمک گرفت؛ پس اصل مشروعیت از خداست ولى تعیین فقیه براى حاکمیت به دست مردم است. این نقش افزون بر نقشى است که مردم در عینیت بخشیدن به حکومت فقیه دارند.
در مقام نقد و بررسى این نظریه باید گفت: یا مقصود گوینده این است که در زمان غیبت حکومت فقیه مشروعیتى تلفیقى دارد؛ بدین معنا که مشروعیت ولایت فقیه به نصب الهى و نیز راى مردم است و به تعبیر دیگر رأى مردم همراه با نصب الهى جز تعیینکننده براى مشروعیت حکومت فقیه است و یا اینکه مقصود این است که عامل اصلى مشروعیت حکومت فقیه در زمان غیبت، نصب الهى است ولى خداوند شرط کرده است تا آراى مردم نباشد فقیه حق حاکمیت ندارد یعنى راى مردم شرط مشروعیت حکومت فقیه است نه جزء دخیل در آن.
به هر صورت که بخواهیم نظر مردم را در مشروعیت دخالت بدهیم، با این اشکال مواجه مىشویم که آیا حاکمیت حق مردم بود تا به کسى واگذار کنند؟ پیشتر گفتیم حاکمیت فقط حق خداست و امامان معصوم از سوى خدا حق حاکمیت بر مردم یافتهاند. اگر نظر مردم در مشروعیت حکومت دخالت داشته باشد، باید هر زمان که مردم نخواستند فقیه حاکم باشد، حکومت او نامشروع باشد ولى گفتیم که فقیه در زمان غیبت حق ولایت دارد این حق با موافقت مردم تحقق عینى مىیابد. افزون بر این، لازم مىآید که در صورت عدم موافقت مردم، جامعه اسلامى بدون حکومت مشروع باشد.
جایگاه حقیقى مردم در حکومت دینى
پس از بررسى نظریهها، به نظریه مورد قبول مىپردازیم. گفته شد مردم هیچ مشروعیتى به حکومت فقیه نمىدهند راى و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن مىشود. خدا به پیامبر مىفرماید: هو الذى ایدک بنصره و بالمؤمنین؛ خداست که تو را با یارى خویش و مؤمنان تقویت کرد. کمک و همدلى مردم مؤثر در عینیت بخشیدن به حکومت حتى حکومت پیامبر است. حضرت امیر (ع) مىفرماید: لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر... لالقیت حبلها على غاربها مىفرماید: اگر حضور بیعتکنندگان نبود و با وجود یاوران حجت بر من تمام نمىشد... رشته کار [حکومت] را از دست میگذاشتم.
همچنین از آن حضرت نقل کردهاند: لا راى لمن لا یطاع؛ کسى که فرمانش پیروى نمىشود، رأیى ندارد. این سخنان همگى بیانگر نقش مردم در پیدایش و تثبیت حکومت الهى، خواه حکومت رسول الله و امامان معصوم و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت دارد.
اکنون به این مطلب مىپردازیم که اگر چنین است، حکمت شرکت مردم در انتخابات خبرگان رهبرى براى تعیین رهبر چیست؟
مردم با راى به خبرگان، رجوع به بینه کردهاند یعنى کارشناسان دینى را برگزیدهاند تا سخن آنان به عنوان حجت شرعى اعتبار داشته باشد و این امر تازگى ندارد زیرا مردم همیشه در امور شرعى خویش به بینه رجوع مى کنند، مثلا براى تشخیص مرجع تقلید به افراد خبره عادل مراجعه مىکنند تا حجت شرعى داشته باشند. با این تحلیل، انتخابات زمینهاى براى کشف رهبر مى شود، نه اینکه به او مشروعیت بخشید. روشن است که بهترین راه فقیه جامع الشرایط رهبرى، مراجعه به خبرگان است.
منبع: مشکات، آیت الله مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
پایان پیام/
نظر شما