به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا، رییس کمیسیون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، در نخستین نشست از سلسله نشست های تحول علوم انسانی، با عنوان چیستی تحول در علوم انسانی، دو رویکرد عمده در چگونگی و چیستی تحول در جوامع مختلف را مورد نقد و ارزیابی قرار داد.
وی در ابتدای سخنانش با تقسیم کردن رویکردهایی که می توان به مقوله "تحول" داشت به منطقی – معرفتی و همچنین فرهنگی – اجتماعی، به توضیح رویکرد نخست پرداخت و اظهار داشت: منظور از رویکرد منطقی و معرفتی این است که از لحاظ منطقی، چگونه می تواند یک علم پیش رود و رشد و توسعه داشته باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در همین زمینه افزود: قاعدتا هر بخشی زمینه را برای بخش های دیگر فراهم کرده و پرسش هایی ایجاد می کند و زمینه طرح مسایل جدید را فراهم می آورد.
وی خود این رویکرد را شامل نگرش های خردتری دانست که ممکن است این تحولات بنادین و یا غیر بنیادین باشد و تصریح کرد: وقتی می خواهیم تحولات را پی گیری کنیم باید ابتدا مرحله و سطح این تحولات را مشخص کنیم که خود این بحث نیاز به مباحث مجزا و مبسوطی دارد.
عضو کمیته ارتقای علوم انسانی، به رویکردهای دیگری از تحولات، در زیرمجموعه نگرش منطقی و معرفتی، تحت عنوان برون زا یا درون زا بودن اشاره کرد و ادامه داد: گاهی این تحولات در چارچوب همان فرهنگ و تاریخ و تمدنی رخ می دهد که علم در آن تولید شده است و گاهی نیز تحت تاثیر عواملی بیرون از این تاریخ و فرهنگ و توسط علومی بالادستی یا همسایه، تحول رخ خواهد داد.
وی بار دیگر همین بیرون یا درونی بودن تحول را نیز قابل تقسیم بر اساس عوامل معرفتی یا تاریخی و فرهنگی دانست و خاطرنشان کرد: تقسیمات بسیار دیگری در این حوزه ها جریان دارد که نمی توان همه را در یک سخنرانی تبیین کرد و توضیح داد.
عضو کمیته برنامه ریزی دروس معارف اسلامی دانشگاه ها، با برآیندگیری از آنچه که تاکنون گفته بود، اظهار داشت: هیچ علمی یا نظریه علمی ای را نمی توان یافت که در خلاء منطقی، معرفتی، فرهنگی، تاریخی یا غیره شکل بگیرد. نظریه پرداز دانسته یا ندانسته و چه اعتراف بکند و یا اذعانی نداشته باشد، نظریه اش متاثر از مبادی و مبانی است.
وی با اشاره به اینکه اینطور معارف وقتی شکل می گیرد هم از یک سری مبانی معرفتی و هم غیرمعرفتی تشکیل شده است، افزود: آن مبادی معرفتی، مبانی آنتولوژیک، اپیستمولوژیک و انسان شناسانه ای هستند که از حوزه های دیگری آمده اند. برخی مبادی هم مبانی ای هستند که در تجربه تاریخی این علم، از پیش قرار گرفته اند.
مولف کتاب "هستی و هبوط" با این تحلیل که چنین نظریه ای ناظر به مبادی و مبانی خود شکل می گیرد و یک رابطه منطقی میان آن مبادی و این نظریه برقرار است، ادامه داد: اگر چنین نگاهی به انسان داشته باشیم و به اینطور مبانی برای معرفت قایل باشیم، در اینکه چگونه یک نظریه علمی شکل بگیرد، تاثیر دارد.
وی دلیل این سخن خود را مبنی بر تاثیر پذیری یک نظریه از مبادی، این امر دانست که هر کس وارد جهان خلقت شود، فارغ از این چنین پرسش های بنیادینی نیست و به هر وضعی که اندیشه کند، لاجرم باید نظری درباره مسایل بنیادین جهان هستی داشته باشد.
عضو کمیته برنامه ریزی علوم حوزوی، برای نمونه به همه فلسفله های مدرن اشاره کرد که در حاشیه همه آنها نظریات اجتماعی شکل گرفته است و گفت: این خودش روش شناسی بنیادین است.
وی بر این باور است که نظریه قبل از شکل گیری، مسیری دارد که تا نظریه شکل بگیرد، مرحله بعد از نظریه، یعنی روش شناسی کاربردی، مطرح می شود.
مولف کتاب "پلورالیسم" در بخش دیگری از سخنانش تلاش کرد که به این پرسش پاسخ دهد که معرفت علمی چگونه در یک محیط علمی شکل می گیرد، و در همین زمینه گفت: اگر نظریه علمی با مبادی معرفتی دیگر ربط داشته باشد – همانطور که در ابتدای بحث مطرح شد – آن نظریه شکل نمی گیرد مگر اینکه مبادی آن نظریه وجود داشته باشد.
وی برای این مدعا به فلسفه دکارت، هوسرل، ویلیام جیمز و پوزیتویست ها اشاره کرد که مقدمات نهضت ها، جریان ها و یا علومی را همچون فلسفه های مدرن و جدید، پدیدارشناسی در جامعه شناسی، مکتب شیکاگو و جامعه شناسی آمریکایی و علوم اجتماعی متناسب با پوزیتویسم پدید آوردند و پایه گذاری کردند.
عضو هیئت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی و غرب شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در همین راستا افزود: البته این مبادی، مبادی کلانی است و همانطور که آنها در مباحث آنتولوژیک و معرفت شناسی دخالت دارند، در نظام اجتماعی و معرفتی هم تاثیر گذار هستند.
وی در ادامه این سوال را مطرح کرد که آیا برای به وجود آمدن نظریه علمی، فقط مبادی معرفتی آن باید محقق باشد و یا اینکه نیاز دیگری هم هست؟
مولف کتاب "سنت، ایدئولوژی، علم"، در پاسخ به این سوال اظهار داشت: کافی نیست و این یک زیستی را به وجود می آورد که این مسایل هم متاثر از مبادی معرفتی در حوزه فرهنگ هست و هم متاثر از عوامل مختلف محیطی می باشد؛ اما لزوما این انگیزه و اراده با عمل و انگیزه همسو نیست.
وی در این حوزه عوامل وجودی غیر معرفتی، همانند سیاسی، نظامی، مذهبی، دینی، ایدئولوژیک و اقتصادی را نیز تاثیر گذار دانست و اظهار داشت: در جامعه رفتارها و عمل های اقتصادی هم حتی به اقتضای خودش تاثیر اتخاص خود را داراست.
مولف کتاب "علم و فلسفه"، در همین راستا به ظهور و بروز بورژوازی اشاره کرد که تاثیرات اقتصادی را در رشد و یا سقوط جامعه نشان می دهد و ادامه داد: وقتی که مبادی وجودی معرفتی با مبادی وجودی غیر معرفتی در جامعه ای محقق شد، این دو مقوله اموری را به وجود می آورند. از سوی دیگر جامعه با این ذخایر، نظریه تولید کرده و مسایل را حل می کند و حل خود این مسایل و تولید نظریات، مسایل جدیدتری را رقم خواهد زد.
وی با اشاره به اینکه پاسخ گفتن به این مسئله شرایط جامعه و اجتماع را عوض می کند، ادامه داد: این تحلیل مربوط به جهان زیستی و اجتماعی ماست، در حالی که عوامل فردی تاثیرگذاری هم مطرح می شود که باید جداگانه بررسی شوند.
مولف کتاب "نماد و اسطوره"، با تاکید بر اینکه همه این مسایل هنگامی اینگونه تحلیل می شود که تاریخ را مستقلا نگاه کنیم، ادامه داد: اما گاهی نظریه ها و تئوری های یک فرهنگ و تاریخ و تمدن، بر فرهنگ و تمدن دیگری تاثیر می گذارد. درا ین صورت تولید علم در فرهنگ دوم، به واسطه اثر پذیری از فرهنگ اول صورت گرفته است.
وی با ادعای اینکه اگر فرهنگی که علم و تئوری به آن منتقل می شود، عوامل درونی آن فعال نشده باشد، تحت تاثیر همه جانبه قرار می گیرد، افزود: ما تجربه های مختلفی در این زمینه داریم که تجربه جهان اسلام با آموزه های یونانی، اسکندریه و یا ایران یکی از این امور است.
عضو هیئت تحریریه فصلنامه علم و فرهنگ، به چگونگی این انتقال در فرهنگ های فعال و آگاه اشاره کرد و اظهار داشت: در شرایطی که فرهنگی قدرت تصمیم گیری دارد و می بیند که فرهنگ دیگری در حال زندگی است و رشد می کند، این امر برای آن فرهنگ اول مسئله می شود. در نتیجه مسایل و نظریات آنها را بازخوانی کرده و متناسب با مقتضیات خودش با آنها روبرو می شود و سراغ آموزه هایی می رود که متناسب با اقتضائات خودش می تواند با آن روبرو شود.
وی با این بیان که در دو سده اخیر به گونه ای دیگر با این انتقال فرهنگ روبرو بوده ایم، ادامه داد: عوامل تاثیر گذار در این دوره دیگر معرفتی نبود، بلکه عواملی از قبیل اقتصاد، سیاست و نظامی گری در این حوزه بسیار تاثیرگذار بود.
مولف کتاب "اخلاق و عرفان"، از عنوان "تحقیقات و فناوری" یاد کرد که به عنوان "وزارت" اضافه شده است و بیان داشت که شاید این کنارهم آوردن فناوری در کنار تحقیقات، نتیجه همین رویکردی باشد که به علم به عنوان صنعت و فناوری داشته ایم و از معنای علم به معنای اسلامی فاصله گرفته و علوم انسانی در حاشیه این فناوری و seince اخذ شده است.
وی بر این باور است که وقتی علمی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگری منتقل می شود، اگر عامل های معرفتی فرهنگ دوم فعال نباشد، ناخودآگاه آن فرهنگ صادر کننده علم، مبادی معرفتی و متافیزیکی خود را نیز منتقل می کند. هر چه این اصول منتقل شده شفاف تر شود، یک دوگانگی فرهنگی عمیقی خودش را نشان خواهد داد.
مولف کتاب "حقیقت و دموکراسی" با اشاره به اینکه اگر فرهنگ منتقل شده بتواند لایه های بنیادین فرهنگ دیگر را بگیرد، در واقع آن را کاملا تصرف کرده است، افزود: هنگامی که حساس ترین مبادی و اصول متافیزیک زیر سوال رفته و یا نگاه توحیدی، وحیانی و یا سطوحی از عقلانیت از بین برود، آنگاه است که همگان متوجه خواهند شد که فرهنگ دیگر غالب شده است.
وی ضمن هشدار بر اینکه در نمونه فرهنگ ما، این مقوله ها از طریق علوم تجربی بروز و ظهور خواهد کرد، اظهار داشت: در خود غرب، پیشگامی برای توجه به بنیاد این علوم، از طریق علوم تجربی بود که هویدا شد؛ بدین معنا که ابتدا علوم تجربی ظهور کردند و بعد از آن برای تبیین مبانی آن، اندیشمندان دست به کار شدند.
مولف کتاب "کنش و دانش اجتماعی"، مدعی است که اگر تحت تاثیر عوامل وجودی غیر معرفتی، نظریه های علم و فرهنگ وارد تمدنی شوند، و آن تمدن زنده باشد، چالش ها را نشان خواهد داد، اما اگر نتواند نشان دهد، فرهنگ و تمدن دوم، حیات خود را از دست خواهد داد.
وی برای شاهد آوردن بر مدعای خویش، اظهار داشت: کافی است که مفهوم مدرن علم را بپذیریم یا یکی از تعاریف پسامدرن از علم را وارد معتقدات خود کنیم، آنگاه خواهیم دید که دیگر حتی نمی توانیم به سنت اعتقادی خود پایبند بمانیم؛ چرا که در عمل و نظر دچار تناقض خواهیم شد.
رییس پیشین دانشگاه باقرالعلوم(ع)، در پایان سخنانش ضمن هشدار بر اینکه این آفتی است که گریبانگیر دانشجویان و نسل و فرهنگ ما شده است، ادامه داد: عمل به سنت های دینی بدون تعریفی که اسلام از علم می دهد ممکن نیست. این فرهنگ تلفیقی جز سردرگمی، چیزی بیشتر برایمان نخواهد داشت و باید به دنبال سره سازی و تولید علم ناب، که مبتنی بر سنت و فرهنگمان است، باشیم.
گفتنی است، نخستین نشست از سلسله نشست های علمی با عنوان «چیستی تحول در علوم انسانی»، هیجدهم اسفند، با موضوع "چیستی تحول در علوم انسانی" در سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
پایان پیام/
نظر شما