پرمخاطره ترین آزمون های دنیایی

ممکن است‏ چیزی به ظاهر خیر یعنی نعمت و چیزی شر یعنی بلا باشد ولی عمده این است که انسان در مقابل آن چیزی که موضوع امتحان اوست‏ چه عکس‏العملی نشان می‏دهد .

خبرگزاری شبستان: نفس انسان که دشمن انسان است ، چگونه دشمنی است ؟ آیا دشمن‏بودن نفس‏ انسان با انسان به معنی این است که احساسات کینه‏توزانه با انسان دارد ، یا فقط می‏خواهد به هوا و میل خودش رفتار کند ، ولی همینکه می‏خواهد به‏ هوا و میل خودش رفتار کند ، نتیجه‏اش رفتاری دشمنانه خواهد بود ؟ این مسئله یعنی چه؟ مطالب ذیل برگرفته از کتاب "تفسیر قرآن جلد هفتم" استاد شهید مرتضی مطهری در پاسخ به این مسئله است.
 

سه‏گونه دشمن برای انسان
پاسخ سوال یاد شده این است که نفس فقط می‏خواهد به هوا و میل خودش رفتار کند ، ولی همینکه می‏خواهد به‏ هوا و میل خودش رفتار کند ، نتیجه‏اش رفتاری دشمنانه خواهد بود. این است که خداوند در سوره تغابن می‏فرماید : " فاحذروهم " بترسید و احتیاط کنید از دشمنی این دشمنها . آن دشمنی که با چهره دشمنانه با انسان روبرو می‏شود خطرش کمتر است از دشمنی که با چهره دشمنانه روبرو نمی‏شود و حتی با قصد دشمنی هم روبرو نمی‏شود . از اینجا معلوم می‏شود که انسان سه‏گونه دشمن‏ می‏تواند داشته باشد :
 

دسته اول دشمنانی هستند که با قصد دشمنی و با چهره دشمنی با انسان‏ روبرو می‏شوند که دشمنهای آشکار و علنی هستند .
دسته دوم دشمنانی هستند که با قصد دشمنی و با چهره دوستی با انسان‏ روبرو می‏شوند . مسلما خطر دوستان منافق برای انسان از خطر دشمنان صریح‏ بیشتر است .
دسته سوم کسانی هستند که با چهره دوستی می‏آیند و با قصد دوستی هم‏ می‏آیند ولی رفتارشان و تقاضاهایشان به گونه‏ای است که از تیرباران کردن‏ یک دشمن ، بیشتر و بالاتر است .

 

گاهی مادر انسان ضررش برای انسان از هر دشمنی بیشتر و بالاتر است . مادر با چهره دوستی و با قصد دوستی ، با فرزندش رفتاری می‏کند که دشمن آن‏گونه رفتار نمی‏کند . به عنوان مثال : در بین‏الطلوعین پدر می‏خواهد فرزندش را برای نماز بیدار کند . مادر خطاب به پدر می‏گوید : آیا دلت می‏آید بچه‏ات را از این خواب خوش بیدار کنی ؟ دلش برای این‏ فرزند می‏سوزد و می‏خواهد به او مهربانی کند و او را ناراحت نکند و لذا او را برای نماز بیدار نمی‏کند . این مادر دشمنی است که با چهره دوستی و با قصد دوستی سراغ فرزند خود آمده است .
 

پس معلوم می‏شود خطر دشمنی که با چهره دوستی و با قصد دوستی می‏آید و آنچه بر ضرر انسان است می‏خواهد ، از خطر کافر و حتی منافق بیشتر است . لهذا قرآن در این آیه خطر این‏جور دشمنها را به انسان گوشزد می‏کند ، دشمنی‏ که با چهره دوستی و با قصد دوستی با انسان مواجه می‏شود . در ادامه آیه می‏فرماید :
"  و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله‏ غفور رحیم " .
 

تفاوت دشمنی نوع سوم با دشمنی نوع دوم و نوع اول در این است که دشمنی نوع سوم از آندو خطرناکتر است ولی این تفاوت هست که‏ در اینجا سوء نیت در کار نیست ، با حسن‏نیت دشمنی صورت می‏گیرد یعنی‏ دشمنی از روی جهالت است .
 

"عفو" و "صفح"
در صدر اسلام مسلمینی بودند که در مواردی که همسران و فرزندان مانع‏ می‏شدند هیچ به حرف آنها گوش نمی‏کردند . بعدها که اوضاع به نفع مسلمین‏ گردش کرد و خود آنها هم مجبور شدند مهاجرت کنند ، بعضی از مسلمین‏ می‏خواستند به انتقام آن روزهایی که آنها مانع بودند دیگر با آنها هیچ‏ معاشرتی نکنند و آنها را از خودشان طرد کنند .قرآن می‏فرماید : شما به‏ حرف آنها گوش نکنید ولی کینه آنها را هم در دل خود نگه ندارید ، عفو کنید و صفح کنید .همیشه مقامی بالاتر از عفو دارند یعنی عفو آنها به‏صورت صفح است .


انس بن مالک در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله خدمت می‏کرد . می‏گوید رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بسیاری از اوقات روزه می‏گرفتند و بعد هم غذای بسیار ساده‏ای ، چه هنگام سحر و چه افطار می‏خوردند و معمولا افطاری ایشان یک مقدار شیر بود که من تهیه می‏کردم . یک شب که ایشان با عده‏ای از صحابه بودند خیلی دیر به منزل آمدند ، آنقدر دیر که من خیال‏ کردم ایشان در منزل یکی از اصحاب افطار کرده‏اند . من هم شیر را خودم‏ خوردم وبعد هم رفتم و خوابیدم . وقتی که آمدند حس کردم که ایشان هنوز افطار نکرده‏اند . ( ظاهرا انس بن مالک از کسی پرسید که آیا رسول اکرم‏ صلی الله علیه و آله امشب جایی مهمان بودند و او گفت نه . ) هیچ چیز دیگری هم در دسترس نبود . رفتم و خودم را مخفی کردم . ایشان وقتی دیدند چیزی موجود نیست رفتند و خوابیدند . انس که خود قصه را بازگو کرده است‏ و نه رسول اکرم ، می‏گوید رسول اکرم صلی الله علیه و آله تا زنده بودند چیزی در این مورد به روی من نیاوردند . این را می‏گویند صفح . قرآن‏ می‏فرماید عفو کنید و صفح کنید .
 

" و تغفروا " . غفران از " غفر " به معنای پوشاندن است . باز "پوشاندن " درجه بالاتری است ، یعنی روی [ گناه ] را با رحمت پوشاندن‏. چرا می‏گوییم " مغفرت " الهی ؟ به این جهت که انسان گناهی به درگاه الهی‏ مرتکب می‏شود که استحقاق مجازات دارد . خداوند متعال او را مجازات‏ نمی‏کند و از او صفح می‏کند و به روی بنده‏اش هم نمی‏آورد و بالاتر اینکه روی‏ آن را هم می‏پوشاند ، روپوشی می‏کند .


این " روپوشی " یکی از این جهت‏ است که نمی‏گذارد دیگران از آن اطلاع پیدا کنند و [ دیگر اینکه ] از رحمت‏ و فضل خودش هم چیزی اضافه به او می‏دهد . و لذا قرآن می‏فرماید :
" وان‏ تعفوا وتصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم " .
 

اگر در مورد همسران و فرزندان خطاکار عفو کنید و صفح کنید و غافر باشید بدانید که خداوند هم‏ غفور و رحیم است . یعنی اگر چنین کنید همان کاری را کرده‏اید که خدا در مقابل بندگان گناهکار خود می‏کند ، مظهر اسم " یا غفور " باشید ، مظهر اسم " یا رحیم " باشید .
 

در سوره لقمان خواندیم : " و من یشکر فانما یشکر لنفسه " هر بنده‏ای که شاکر باشد بداند که این شکر به سود خودش است . خداوند نیازی به شکر بندگان ندارد و اثر شکر بندگان باز به‏ خود بندگان برمی‏گردد . عبودیت ، [ موجب ] تکامل بشر است . این جمله به‏ صورت شرط و جزا بیان شده است . در ادامه می‏فرماید :
 

" و من کفر فان‏ الله غنی حمید " و کسی که کفر بورزد ضررش به خودش برمی‏گردد . ولی " ضررش به خودش برمی‏گردد " به عنوان جزا نیامده است بلکه به جای‏ آن فرموده است : خداوند از همه جهانیان بی‏نیاز است .
 

در آیه مورد بحث هم نمی‏فرماید اگر عفو کنید ، صفح کنید و بیامرزید برای شما خیلی بهتر است ، بلکه می‏فرماید : پس به درستی که خداوند غفور و رحیم است ، که از آن می‏توان فهمید که چقدر این عفو و صفح و غفران خوب‏ است .
 

تا اینجا سخن در این بود که بعضی از همسران و بعضی از فرزندان در عین‏اینکه احساسات آنان نسبت به شما احساسات دوستانه است ولی ممکن‏ است رفتارشان دشمنانه باشد و مومنین باید احتیاط کنند .
 

بعد می‏فرماید : " انما اموالکم و اولادکم فتنه " جز این نیست که‏ اموال و ثروتهای شما و فرزندان شما برای شما فتنه هستند . کلمه " فتنه‏" همان مفهوم امتحان و آزمایش را دارد . البته فتنه از این جهت " فتنه " گفته می‏شود که چیزی است که انسان را به خود مشغول می‏کند و امتحان بودنش به همین است . در قرآن می‏خوانیم :
 

" و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه و الینا ترجعون "
آیا این چیزهایی که موجب آزمایش بشر است خیرند یا شر ؟ ممکن است‏ چیزی به ظاهر خیر باشد یعنی نعمت باشد و ممکن است چیزی شر باشد یعنی بلا باشد ولی عمده این است که انسان در مقابل آن چیزی که موضوع امتحان اوست‏ چه عکس‏العملی نشان می‏دهد . ممکن است عکس‏العمل انسان درباره نعمت و بلا به‏گونه‏ای باشد که هر دو برای او " نعمت " بشود و ممکن است عکس‏العمل‏ او در برابر نعمت و بلا به گونه‏ای باشد که هر دو برای او " نقمت " شود . این است که نباید هر چیزی را که مایه امتحان انسان است بد دانست‏ بلکه باید آن را خوب دانست ، زیرا امتحان برای سه منظور مختلف صورت‏ می‏گیرد :
 

سه نوع امتحان
گاهی امتحان همان است که به آن آزمایش می‏گوییم که شخص‏ امتحان‏کننده وقتی می‏خواهد مجهولی را تبدیل به معلوم کند آزمایش می‏کند . مثلا مواد غذایی را به آزمایشگاه می‏برند برای اینکه ببینند سالم است یا نه . این امتحانی است که هدف امتحان‏کننده از آن این است که می‏خواهد حقیقتی را کشف کند . در مورد خداوند متعال نسبت به بندگان چنین امتحانی‏ معنی ندارد .
 

نوع دوم امتحانی است که برای اتمام‏حجت است یعنی برای این است که به‏ خود امتحان‏شونده [ امری را ] ثابت کنند . یک معلم که در طول سال با دانش‏آموز کار می‏کند ، خودش می‏داند که به کدام دانش‏آموز باید نمره‏ قبولی بدهد و به کدام نمره رد بدهد ، به کدامیک باید بیست بدهد ، به‏ کدامیک نوزده و به کدامیک چهارده ، ولی مسلم است که اگر امتحان‏نکرده‏ بخواهد این نمره‏ها را بدهد غیر از آن کسی که بیست گرفته همه اعتراض‏ می‏کنند . او امتحان می‏کند تا بر همه روشن شود که نمره‏هایی که می‏خواهد بدهد همه درست است .
البته ممکن است معلمی واقعا نتیجه امتحان را نداند ولی اگر هم بداند باز امتحان می‏کند ، برای اینکه مطلب برای همه‏ روشن باشد و اتمام حجت شده باشد . امتحان به این معنا در مورد خدای‏ متعال معنی دارد . ممکن است خدای متعال بنده‏ای را مورد امتحان قرار بدهد برای اینکه حجت بر آن بنده تمام شود .
 

نوع سوم امتحان که مهمتر است [ به معنای ] عمل تمرینی برای امتحان‏شونده است یعنی خداوند متعال که البته در مورد غیرخداوند متعال هم‏ صدق می‏کند انسان را در بوته‏ای قرار می‏دهد برای اینکه در آن بوته آنچه از استعداد در درون او هست به فعلیت برسد . مثل آدمی که خودش یا دیگری را به آب می‏اندازد برای اینکه شنا یاد بگیرد .
این نوع امتحان نوعی عمل و رفتار برای کمال‏یافتن است در جنگیدن با آب و در تلاش کردن در آب است که انسان شناگر می‏شود . اگر به کسی بگویند برو در آب شنا کن و او بگوید من شنا بلد نیستم ، هروقت شنا یاد گرفتم داخل آب‏ می‏روم ، چنین شخصی اگر پنجاه سال هم کنار یک رودخانه و یا استخر بایستد و شناکردن دیگران را ببیند یا قواعد شناکردن را در کتاب بخواند شناگر نمی‏شود ، در داخل آب است که انسان شناگر می‏شود .

 

امتحان الهی
امتحان های الهی برای این جهت است که انسان در خلال آن گرفتاری ها کمال یابد. گرفتاری در نعمت یک جور گرفتاری است و گرفتاری در نقمت‏ جور دیگر است . همه چیز برای این است که انسان گرفتار آن شود و خود را از آن آزاد کند . انسان در دنیا نیامده که از کنار نعمتها و از کنار بلاها و گرفتاریها بگذرد ، بلکه آمده است در دریای نعمتها و در دریای‏ گرفتاری ها خودش را بیندازد و سالم بیرون بیاید . اگر کسی در عمرش اساسا خودش را در بلایا و مصائب و سختیها قرار ندهد و همیشه از آن کنار بگذرد ، هرگز چیزی نمی‏شود . اگر کسی هم اساسا دستش به نعمت نرسد کمالی که در این دنیا باید پیدا کند ، پیدا نمی‏کند . کمال انسان به این است که در دنیا ، هم با نعمتها و هم با شدتها هرچه بیشتر درگیر شود و از این درگیری‏ آزاد بیرون بیاید .

 

بنا بر این گزارش کتاب تفسیر قرآن (7) مشتمل بر تفسیر آیاتی از سوره‏های (صف ، جمعه ، منافقون و تغابن) توسط متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏ است.
 

پایان پیام/
 

کد خبر 274685

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha