نتیجه تعیین تکلیف کردن برای خدا

خبرگزاری شبستان: گاهی بنده در اصرارِ خود لحن مصلحت‌اندیشی به کار می‌برد و گاهی به خدا جنبه‏های تعرضی پیدا می‏کند. عبد چنین حالتی پیدا می‏کند و به اصطلاح می‌گوید: مگر از تو کم می‏شود.

خبرگزاری شبستان: در روایتی است از علی(علیه‏السّلام)، است که حضرت (ع) فرمودند: «إِنَّ‏ کَرَمَ‏ اللَّهِ‏ سُبْحَانَهُ‏ لَا یَنْقُضُ حِکْمَتَه‏»؛ یعنی خدا همان‌طور که کریم است؛ کرم او اقتضا می‏کند که آنچه از او درخواست شود بدهد و مقتضای کرم او اعطا است. امّا آیا صفت کرم به صفت حکمت ضربه می‏زند؟ «إِنَ‏ کَرَمَ‏ اللَّهِ‏ سُبْحَانَهُ‏ لَا یَنْقُضُ حِکْمَتَه»؛ به حکمتش نقص وارد نمی‏کند. که بعد بخواهد بر خلاف آن عمل کند و معلوم شود که این کرم نبوده است. چون در نهایت برای من به ضرر تمام می‌شود. «فَلِذَلِکَ»؛ روی این جهت است که، «لَا یَقَعُ الْإِجَابَةُ فِی کُلِّ دَعْوَةٍ»؛[1] از این جهت است که می‏بینید، در هر دعا اجابت نیست. چرا؟ چون دعا با حکمت موافق نیست.
علی(علیه‏السّلام) دو صفت خدا را با هم می‏آورد و مقایسه می‌کند و می‏گوید: او هم کریم است و هم حکیم است. کرم اقتضای اعطاء می‌کند و محلّ اعطا است. امّا در حکمت که حکیم است می‏گوید: وقتی به ضررش باشد و به مصلحتش نیست به او نده. حکیم به مصلحت عمل می‏کند نه به مفسده. خیلی زیبا اشاره می‌کند: این خدایی که داری، مجموعۀ صفات جمال و کمال است. او هم کریم است و هم حکیم است و امّا وقتی به هم برخورد می‏کنند جریان چه می‏شود؟ اینجا حکمت است، چون ضرر وجود دارد.

 

وسائل حکمتِ تو را دگرگون نمی‏کند
جمله‏ای از امام زین‌العابدین(علیه‏السّلام) است که در مناجاتش به خدا خطاب می‏کند: «یَا مَنْ‏ لَا تُبَدِّلُ‏ حِکْمَتَهُ‏ الْوَسَائِلُ»؛[2] ای خدایی که وسائل حکمتِ تو را دگرگون نمی‏کند. حالا هر وسیله‏ای، اگر دعا است باشد؛ هرچه می‌خواهد باشد، لَا تُبَدِّلُ‏ حِکْمَتَهُ‏ الْوَسَائِلُ؛ الْوَسَائِلُ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ.
در دعا می‌گویند: تکرار کنید، الحاح و اصرار کنید امّا از آن طرف هم داریم که خدا فرموده است: برای من مصلحت‌اندیشی نکنید؛ مصلحت‌اندیشی مربوط به حکمت من است.[3] هر چه می‏خواهی تکرار کن و ما هم خسته نمی‏شویم. در روایات هم آمده است که: تو هر چه بگویی و زیاد هم بگویی من خستگی‌ناپذیرم، امّا خیال نکن که این اصرارها حکمت من را از بین می‌برد و به مصلحت‌اندیشی من ضربه بزند.[4] برای من مصلحت‌اندیشی دعا نکن که من مفاسد و مصالح را از تو بهتر می‏فهمم.
گاهی بنده در اصرارِ خود لحن مصلحت‌اندیشی به کار می‌برد و گاهی به خدا جنبه‏های تعرّضی پیدا می‏کند. عبد چنین حالتی پیدا می‏کند و به اصطلاح می‌گوید:[5] مگر از تو کم می‏شود که این را به ما بدهی؟ اصرار و الحاح باید به این‌صورت باشد که: خدایا اگر مصلحت ما است، این را به ما بده. هر روز پنج وعده بعد از نماز این را می‏گوید و بسیار کار خوبی هم هست. خدا از این لذّت می‌برد و به تعبیر من می‏گوید: این آدم فهمیده‏ای است و برای من تعیین، تکلیف نمی‏کند.
امّا اگر بخواهی برای خدا تعیین، تکلیف بکنی، در اینجا حکمت اقتضا می‏کند که به او بدهد تا بعداً مفسده‏اش را بفهمد. دیگران اصرار می‏کنند و دعایشان مستجاب می‌شود امّا برای شخصی که تعیین تکلیف مشخّص می‌کند حکمت اقتضا می‏کند که حکمتش را نشان بدهد. حکمتش اقتضا می‏کند، در اینجا که دعا را به اجابت نرسانده به آن شخص حکمت را بفهماند. این‌ها با بحث‏هایی که کردیم اصلاً و ابداً منافات ندارد، بلکه در موازین کلامی و حکمی، دقیق و حساب‏شده است.
 

می دانم چه به نفع و چه به ضرر تو است!
روایت در زبور داوود (علیه‏السّلام) دارد: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى یَا ابْنَ آدَمَ تَسْأَلُنِی‏ وَ أَمْنَعُکَ»؛ درخواست می‏کنی و من هم به تو نمی‏دهم، چرا؟ «لِعِلْمِی‏ بِمَا یَنْفَعُکَ». خیلی روشن است؛ چون می‏دانم چه چیزی به نفعت و چه چیزی به ضررت است، «ثُمَّ تُلِحُّ عَلَیَّ بِالْمَسْأَلَةِ»؛ مرتّب می‏آیی برای من تعیین تکلیف می‏کنی و دست هم بر نمی‏داری، «فَأُعْطِیکَ مَا سَأَلْتَ»؛ من در اینجا باید حکمت ندادن را به تو بفهمانم. یعنی حکمتم اقتضا می‏کند که به تو بفهمانم، «فَأُعْطِیکَ مَا سَأَلْتَ فَتَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى مَعْصِیَتِی». پول را به تو دادم امّا غرور پیدا کردی. حالا پول‌ها را کجا خرج می‏کنی؟ در راه معصیّت من؟ می‏دانستم وقتی به تو بدهم، شخصی هستی که نفس چموشی داری و مسئلۀ معنویّت را از یاد می‌بری و از نعمتی که به تو دادم کمک می‏گیری تا معصیّت مرا بکنی «فَأَهُمُّ بِهَتْکِ سِتْرِکَ»؛ من هم تصمیم می‏گیرم پرده‌دری کنم و آبرویت را ببرم. به تعبیر ما، منِ خدا آهنگ آبروریزی تو را می‏کنم، «فَتَدْعُونِی فَأَسْتُرُ عَلَیْکَ»؛ امّا تو می‏فهمی که آبرویت دارد می‌رود. می‏آیی و می‏گویی: خدایا! آبرویم را نریز، «فَتَدْعُونِی فَأَسْتُرُ عَلَیْکَ»؛ و من در اینجا پرده‌پوشی می‏کنم و نمی‏گذارم آبرویت برود، «فَکَمْ مِنْ جَمِیلٍ أَصْنَعُ مَعَکَ وَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ تَصْنَعُ مَعِی»؛ چه بسیار کارهای زیبا و رفتار زیبایی است که من با تو کردم و یکی از آن‌ها همین است. «وَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ تَصْنَعُ مَعِی» و چه بسیار کارهای زشتی که تو با من کردی، «یُوشِکُ أَنْ أَغْضَبَ عَلَیْکَ غَضْبَةً لَا أَرْضَى بَعْدَهَا أَبَداً»؛[6] نزدیک است چنان از تو خشمگین شوم که از این پس هرگز خوشنود نشوم.
اگر بخواهیم تعیین تکلیف و اصرار بکنیم، خدا حکمتش را به ما نشان می‏دهد، چون حکمت او اقتضا می‏کند تا آن را به ما بفهماند و الّا بعداً در مقابل خداوند می‌ایستیم. مسئله این است. لذا خدا می‏گوید: از نظر درخواست از من خسته نشو و مرتّب از من بخواه که خوشم می‏آید. امّا تعیین تکلیف نکن. مسأله این است و الّا تمام مطالبی که در باب دعا گفتیم، همه هم سو است و با هم هیچ تنافی ندارد.
 

الحاح در دعا
در روایتی دارد: «لَا تَمَلَ‏ مِنَ‏ الدُّعَاءِ فَإِنِّی لَا أَمَلُّ مِنَ الْإِجَابَةِ»؛[7] تو از دعا خسته نشو، من هیچ‌وقت از اجابت خسته نمی‏شوم. هیچ‌ وقت فکر نکنی که من خسته می‏شوم، چه در تعجیل در اجابت، چه تأخیر در اجابت و چه در اصل عدم اجابت؛ و این که امروز خواندیم در اصل عدم اجابت بود. البتّه این را بگویم که ممکن است شخص در اصلِ مسیر زندگیِ خود راه بهتری را برود تا مقداری سر به راه‏تر بشود، تا مثلاً اگر پول بیشتری به او بدهند در راه رضای خدا مصرف کند یا انفاق کند.[8] اگر عوض بشوی، اوضاع عوض می‏شود، «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ».[9]
پی نوشت ها:
[1]. غررالحکم و دررالکلم، ص226
[2]. صحیفه سجادیه، دعای13
[3]. اینجا به زبان ساده می‌گوید: فضولی نکن.
[4]. این بحث‏ها را مفصّل کرده‏ام و روایات آن را هم خوانده‏ام.
[5]. چون اینها را می‏گوییم یک چیزی از خودم در نمی‏آورم، اینها در تمام عرف ما مطرح است،
[6]. بحارالأنوار، ج‏70، ص365
[7]. بحارالأنوار، ج‏90، ص373
[8]. این‌ها بحث‏هایی کشش‏دار است و نمی‏توانم در یک جلسه همه را مطرح کنم.
[9]. سوره مبارکه رعد، آیه39
برگرفته از جلسات ماه مبارک رمضان آیت الله مجتبی تهرانی
پایان پیام/
 

کد خبر 279897

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha