خبرگزاری شبستان: سکولاریسم و ریشه هایی که منجر به پدید آمدن این نوع تفکر در بین اقوام و ملل شد، ریشه در گذشته های دور دارد و هر چند شکلگیری آن در جوامع غربی بوده است هم اکنون برخی از کشورهای مسلمان هم با روکشی اسلامی مدل حکومتی این تفکر را در کشورهایشان رواج داده اند و غربی ها سعی دارند به سایر کشورها نیز این مدل حکومت داری را بقبولانند. برای بررسی بیشتر این نوع حکومت گقتگویی را با سیدحسین علوی، استاد غرب شناسی جامعه المصطفی (ص) العالمیه انجام داده ایم که مشروح ان را می خوانید.
لطفا برای ورود به بحث، درباره ریشه سکولاریسم در تمدن غربی و زمینه های بروز و ظهور این تفکر توضیح دهید.
سکولاریسم مولود دین مسیحیت است و در واقع به دلیل آنکه شریعت در دین مسیحیت جایی ندارد و عملا تبدیل به یک موجود زمینی یعنی پاپ شده که در آن شریعت را تعریف می کند و در واقع آن را جعل می کند. سکولاریسم بر جدایی دین از سیاست اصرار دارد و از دل مسیحیت کلیسایی و اماکن غربی بیرون آمده است.
درست است که مسیحیت در قرون وسطی قدرت سیاسی را در دست داشته اما این قدرت متکی به پاپ بود نه شریعت؛ چنین دینی بستری می شود برای تولید عادات باطلی مانند سکولاریسم و این ریشه سکولاریسم در تمدن غربی است.
چگونه مردم هم به این تنیجه رسیدند که می توانند شریعت را تعریف کنند؟
وقتی چنین فضایی در تمدن قرون وسطی وجود داشت، آرام آرام این نگرش بوجود آمد که چرا پاپ خدا شود، هر کدام از ما یک خدا می شویم در پروتستانتیسم، پاپ را از سیطره اش جدا کردند و دین را از دست او درآوردند و همه آدم ها شریعت گذار شدند در دوره رنسانس اینگونه شد که همه انسان ها شریعت گذار شدند.
ریشه دموکراسی چیست؟
ریشه دموکراسی جدایی دین از سیاست است، همان جدایی سکولاریستی دین از سیاست که اول پاپ و سپس مردم شریعت گذار شدند. قانون دموکراتیک قانونی است که در آن انسان حق و باطل و یا به عبارتی بایدها و نبایدها را مشخص می کند و خدایی در این نوع حکومت وجود ندارد. با این مدل است که پای خدا در سیاست نباشد مولودی جز سکولاریسم حاصل نمی شود.
برخی آمده اند در این باره نظریه پردازی کرده اند بطور مثال فردی مانند دکارت ادعا می کند حقوق انسان ها با هم برابر است و این خودش می شود دموکراسی. عملا بر طبق آیه های قرآن اینگونه نیست و انسان ها دو دسته اند انسان هایی که می دانند و دسته ای که نمی دانند.
تعریف جایگاه خداوند در دین اسلام و مسیحیت چه تفاوت هایی با هم دارد؟
جایگاه خداوند در دین اسلام و مسیحیت با هم کاملا متفاوت است، ما در دین مسیحیت خدایی را می بینیم که خدایی نمی کند و حکم نمی کند اما برعکس در دین اسلام خدایی داریم که خدایی می کند و دین اسلام حکم، شریعت و باید و نباید دارد. خب وقتی چنین تفکراتی وجود دارد کم کم از دل آن نظریه پردازی می شود و یک گام به جلو می رود. انسان ها دیگر به نوعی خدایی می کنند فلذا در اسلام بستر و زمینه سکولاریسم وجود ندارد.
سکولاریسم چه هدفی را دنبال می کند؟
هدف سکولاریسم فرقی با کفر ندارد. برای این منظور باید درگ کنیم سکولاریسم چیست. که به معنای جدا کردن دین از اجتماع است و دین کاملا خصوصی است و اگر کسی بخواهد دین را باید بطور فردی آن را قبول داشته باشد و اصلا برای آنها پذیرفته نیست که براساس قوانین الهی بخواهی برمردم حکومت کنید.
وقتی جای احکام الله را احکام انسان ها بگیرد عملا دچار نوعی کفر می شویم هدف سکولاریسم عملا منتهی به کفر می شود. باید توجه داشت که خداوند نماز را به عنوان امر فردی و جهاد را امری اجتماعی قرار داده است. در قرآن امده است که شما به قسمت هایی از این کتاب ایمان آورده و برخی دیگر کفر می ورزید. درصورتی که مومن فردی است که همه اینها را از جانب خداوند بداند و آنها را قبول داشته باشد.
سکولاریسم هر گاه می گوید احکام اجتماعی دین را نباید اجرا کنی به این معناست که شما باید در اجتماع یک فرد کافر باشید .کافر کسی است که حق را کفر و پنهان می کند و افراد باید هم در اجتماع و هم در حریم خصوصی خود دین داشته باشند و به احکام فردی و اجتماعی اش پایبند باشند. لذا غایت سکولاریسم کفر و عصیان است.
مدل های مشابه سکولاریسم در جوامع اسلامی چه نوع تفکراتی هستند؟
شاخه نصرحامد ابوزید یکی از این مدل ها است. نسخه بدل هایی در جهان اسلام دارند که بدل های این نوع تفکر در جوامع دین دار هستند آنها مبلغان سکولاریست با همان لفافه اسلامی هستند. مبلغان کفر مستور هستند و ادعایشان این است که مردم نباید به هم کار داشته باشند و عیسی به دین خود و موسی به دین خود باشد.
پایان پیام/
نظر شما