خبرگزاری شبستان: دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی هفته گذشته طی سه نشست و سه روز فعالیت برگزار شد. در خصوص برآیند فعالیت های این دوره از کنگره با دو تن از اساتید حوزه و دانشگاه که در این کنگره حضور بهم رسانده بودند گفتگویی انجام دادیم تا به ارزیابی مختصری از عملکرد این کنگره برسیم. حاصل گفتگوی ما با هادی آجیلی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) و کارشناس مسائل سیاسی و حجتالاسلام مسعود آذربایجانی ،قائم مقام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه از نظرتان می گذرد:
آقای دکتر آجیلی چه ارزیابی از برگزاری دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی دارید؟ آیا این کنگره توانست به اهدافی که برای آن ترسیم شده بود برسد؟
تحول علوم انسانی که به سمت اسلامی شدن پیش می رود، به طور قطع و یقین به کمک، مشورت و تحقیق همکاری نهادهای حوزوی و دینی نیاز دارد، منتها این تحول به دلیل اینکه می خواهد در دانشگاه ها اتفاق بیفتد، باید این امر با مساعدت جدی دانشگاه ها صورت گیرد و اگر وزنه دانشگاهی یا حوزوی آن سنگین شود از تعادل خارج می شود. آنچه در کنگره اول و دوم مشاهده شد این بود که وزنه بخش حوزی و حضور روحانیت معظم بیشتر بود و حضور کمتری از اساتید دانشگاه به چشم می خورد. این در حالی است که قرار است تحول علوم انسانی در دانشگاه ها اتفاق بیفتد و علوم این نهاد به سمت بومی و اسلامی شدن پیش رود و گرنه علوم که در حوزه های علمیه اسلامی است و نیاز به اسلامی شدن ندارد. اگر بنا باشد این امر توسط حوزه های علمیه بدون در نظر گرفتن دانشگاه و اساتید آن انجام شود، راه به جایی نخواهد برد.
البته این سخن درستی است اما برخی اساتید حوزوی در دانشگاه هم صاحب کرسی هستند. آیا حضور این افراد نمی تواند موثر باشد؟
بله اما به هر حال باید این را در نظر گرفت که قرار است تحول در دانشگاه به وقوع بپیوندد که آنها عمدتا به مسائل روز می پردازند. نباید فراموش کنیم که ما در فلسفه اسلامی و مضاف مشکلی نداریم و در این زمینه غنی هستیم اما عمده مقالاتی که در کنگره اول و دوم مطرح می شد بر محور فلسفه و اندیشه اسلامی بود؛ این در حالی است که ما در این حوزه سابقه چند قرنی داریم و منظور از تحول علوم، تحول در این حوزه نیست بلکه سایر رشته های علوم انسانی همچون معماری، روابط بین الملل، مدیریت، اقتصاد، حقوق و ... نیاز به تحول دارند. بنابراین اشکال اول این بود که وزنه حوزوی در این کنگره بسیار سنگین تر و حضور اساتید حوزوی چندین برابر اساتید دانشگاه بود و باید دانست بدون مشارکت اساتید برجسته دانشگاه این امر ممکن نیست؛ دوما منظور از تحول علوم انسانی را نباید تحول در فلسفه و اندیشه اسلامی بدانیم بلکه به مسائل کاربردی تر و مسائل جامعه بپردازیم البته نه اینکه پرداختن به این موضوعات بد باشد اما محل ضرورت کنگره ها باید علومی باشد که از بنیاد نیاز به تحول دارند؛ سوم سطح علمی کنگره ها باید به گونه ای باشد که به واقع بین المللی باشد. حضور چند تن معدود از اتباع خارجی یک کنگره را بین المللی نمی کند باید تناسبی در مدعوین باشد و بُرد بین المللی به لحاظ اخبار و بازخورد داشته باشد. اما این کنگره در واقع داخلی بود. اگر می خواهیم حرف جدی در چنین کنگره هایی بزنیم باید سطح علمی آن بالا بوده و بزرگان علوم انسانی جزو مدعوین و سخنرانان باشند. متاسفانه جز معدودی که در حوزه علوم انسانی جزو برزگان محسوب می شوند، الباقی نبودند. از سوی دیگر ارائه مقالات توسط اساتیدی مطرح شد که درجه یک نبودند. ما انتظار داریم کنگره از اساتید بنام و مشهور دانشگاه و حوزه برای ارائه مقاله و سخنرانی دعوت بعمل آورد. لذا بسیاری از مقالات کار تحقیقاتی بود که از پیش توسط محقق انجام شده بود که البته ارزشمند و قابل احترام است اما کمتر شاهد ابداع و نوآوری در آن بودیم. البته باید بگویم بنده موفق نشدم در همه پنل ها شرکت کنم تا ارزیابی جامعی ارائه کنم.
شما در نقد و ارزیابی خود تنها به جنبه منفی کنگره پرداختید؛ آیا نقطه قوت و مثبتی هم می توان برای این کنگره عنوان کرد؟
بله، کنگره در ایجاد فضای گفتمان تحول به سمت بومی و اسلامی شدن تلاش می کند و با این اقدام کنگره در اذهان دانشگاهیان و حوزویان جرقه ای ایجاد می شود که به طور جدی تر به این موضوع بپردازند و به دغدغه آنها تبدیل شود. کنگره با این اقدام خود به محققان انگیزه می دهد و این احساس نیاز را دل ها و افکار زنده می کند.
جناب حجتالاسلام آذربایجانی نظر شما در خصوص نقد و بررسی دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی چیست؟ آیا این کنگره توانست به موفقیت های چشمگیری دست یابد؟
باید بگویم در حقیقت بررسی کاملی در این زمینه نداشتم تا قضاوت دقیق داشته باشم، اما باید عرض کنم در این کنگره به نظر می آمد مراکز علمی که سابقه قابل توجهی در این زمینه داشتند مانند پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، حضور جدی در این محفل نداشتند. از سوی دیگر هدف از برپایی چنین کنگره هایی درگیر کردن دانشگاه با بحث تحول علوم است اما حضور داشنگاهیان در این نشست کمتر احساس می شد. همچنین کیفیت برخی مقالات ارائه شده در سطح نازلی بود و برخی از میهمانان خارجی مقالاتی در پنل فلسفه و روش شناسی عرضه کردند که سطح علمی قابل توجهی نداشت. ما نباید به صرف اینکه مهمان خارجی در نشست خود داشته باشیم وقت و هزینه مان را به هدر دهیم. اما به طور کلی باید ارزیابی های دقیق تری صورت گیرد تا برآیند مثبت کنگره مطرح شود. موضوعی شدن کنگره و حضور جدی دانشگاهیان در این عرصه می تواند در بهبود برگزاری آن موثر باشد.
پایان پیام/
نظر شما