ما در علم اقتصاد حتی از مرزهای دانش بشر هم عقب هستیم

خبرگزاری شبستان: باید سالیان طولانی هزاران کتاب و مقاله نوشته شود تا به جایگاه مطلوب برسیم. الان متاسفانه در علم اقتصاد تقریبا تولیدی نداریم و وارد کننده بوده و حتی از مرزهای دانش بشری هم عقب هستیم.

خبرگزاری شبستان: "نخست باید بگویم اینکه در دانشگاه ها به آثار مسلمان ها توجه می شود باید بگویم نه تقریبا توجه نداریم. اگر از دانشجوی اقتصاد سوال کنید آثار اقتصادی ابن خلدون، فارابی و ... را دیده یا می شناسد با جواب منفی معمولا روبه رو می شویم"؛ اینها بخش هایی از سخنان حجت الاسلام جواد ایروانی عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی درباره تحول علوم انسانی در رشته اقتصاد است که مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

علم اقتصاد متداول در چه وضعیتی است و پایه و اساس آن از کجا نشات گرفته است؟
دانش اقتصاد را معمولا می توان به هفت بخش که عبارتند از مبانی جهان بینی و انسان شناختی، مبانی مکتبی، حقوق اقتصادی، اخلاق اقتصادی، نظام اقتصادی، علم اقتصاد به معنی خاص و مباحث توسعه اقتصادی، تقسیم کرد.
رشته اقتصادی که امروز در دانشگاه ها بیش از سایر بخش های یاد شده با آن پرداخته می شود علم اقتصاد به معنای خاص (بخش ششم) است که به توصیف هست و نیست ها، الگوهای اقتصاد و تحلیل های اقتصادی می پردازد و این در حالی است که در بین مسلمانان آن که بیش از همه مورد توجه بوده بحث سوم یعنی حقوق که تحت عنوان فقه الاقتصاد در علم فقه، مورد توجه بوده است و ده ها و صدها کتاب در این زمینه تالیف شده است و سایر بخش ها کمابیش مورد توجه مسلمانان قرار گرفته؛ هر مکتب اقتصادی بر اساس جهان بینی و انسان شناختی شکل گرفته است. با این توصیف ما نمی توانیم انسان شناسی غرب را ملاک قرار دهیم و بعد حقوق و علم اقتصاد اسلامی را روی آن سوار کنیم، کما این که ممکن است اصل قضیه هم جواب ندهد.
 

اسلامی شدن علم اقتصاد نیازمند چه ملزوماتی است؟
برای اسلامی شدن علم اقتصاد هم باید مبانی فلسفی تبیین شود چه نگاه به جهان و چه نگاه به انسان، و هم به مبانی مکتبی و حقوق و قوانین اسلامی توجه شود که در این چند مورد مسلمان ها همیشه کار کرده و دانش و علم تولید کردند اما آن بخشی که در این 300 سال اخیر در آن ضعف داشتیم بخش ششم یعنی همان علم اقتصاد به معنای خاص است. البته این بخش در دوره تمدن اسلامی به آن توجه شده بود و در این سه قرن گذشته نسبت به آن کم کاری شده است.
در این راستا و برای اسلامی شدن علم اقتصاد باید تحقیقات ما توسط دانشجویان و اساتید به این سمت پیش رود که بر پایه مبانی فلسفی و مکتبی اسلام روی آن بخش ششم کار شده، الگو های اقتصادی و همچنین مسائل اقتصادی بر پایه آن تحلیل شود که این کار یک تا دو سال نیست بلکه باید سالیان طولانی هزاران کتاب و مقاله نوشته شود تا به آن جایگاه مطلوب برسیم. الان متاسفانه در علم اقتصاد (بخش ششم) تقریبا تولیدی نداریم و وارد کننده بوده و حتی از مرزهای دانش بشری هم عقب هستیم.
 

علم اقتصادی که در دانشگاه ها و فضای آکادمیک تدریس می شود، در کدام نقاط با علم اسلامی مسلمانان تلاقی پیدا می کند و در واقع کدام بخش ها باید در معرض تحول اساسی قرار گیرد؟
نخست باید بگویم اینکه در دانشگاه ها به آثار مسلمان ها توجه می شود باید بگویم نه تقریبا توجه نداریم. اگر از دانشجوی اقتصاد سوال کنید آثار اقتصادی ابن خلدون، فارابی و ... را دیده یا می شناسد با جواب منفی معمولا روبه رو می شویم البته این بدان معنا نیست که غربی ها از این آثار استفاده نکرده باشند و بعید است چرا که دانش بشری پیش می رود و تمدن غربی هم روی تمدن اسلامی بنیان شده است؛ اقتصادی که در واقع الان داریم را باید نام "اقتصاد متعارف" بر آن بگذرایم. غربی ها تلاش کردند مسلمانان هم تلاش کردند فلاسفه یونان هم تلاش کردند تا علم اقتصاد امروز شکل گرفت، منتها بیشترین تلاش را در علم اقتصاد متعارف، غربی ها انجام داده اند. طبیعی است که بر اساس مبانی و فرهنگ خود و تعریف آنها از انسان این دانش پایه گذاری و تعریف شود. یعنی اگر در علم اقتصاد غرب، انسان به حیوان منفعت طلب تعریف می شود یا نقش خدا نادیده گرفته می شود یا اگر نرخ بهره به عنوان تنظیم کننده مسائل مادی تعریف می شود بر اساس مبانی خود(غرب) است. ما چون مبانی مان متفاوت است، اگر مسلمانان علم اقتصاد را بر اساس رویکرد اسلامی پیش ببرند، الگوهای دیگری درمی آید. البته این بدان معنا نیست که علم اقتصاد غرب صد در صد غلط باشد بلکه برخی از آنها محصول تجربه و عقل بوده و درست و صحیح است اما در مجموع باید در مرحله اول بازنگری در این علم داشته و آن را با فرهنگ ملی و آموزه های دینی خود تطبیق دهیم سپس در مرحله دوم دست به تولید بزنیم.
 

این تحول و تولید در کدام نظریه ها باید بیشتر اتفاق افتد؛ در واقع تضاد کدام بخش از علم اقتصاد خاص با علم اقتصاد اسلامی محسوس تر است؟
نخست باید بگویم ما در آغاز راه هستیم. اما در مسائل سیاست های مالی و پولی، مالیاتی، مسائل مربوط به عدالت و عدالت توزیعی و سود پول در قالب نظام بهره و نظام مشارکتی ش از همه موارد نیازمند تحول و تولید هستیم.
اما فعلا در دانشگاه ها از دانشجویان انتظاری نداریم چرا که تولید نداشته ایم. آنچه در اقتصاد دولت، شرکت ها و ... اتفاق می افتد همان چیزی است که غربی ها تولید کرده اند. ما وقتی تولید نداریم نمی توانیم حرفی در این باره بزنیم. اما می توان در این زمینه انگشت بر مسائل بانکی که از همه مسائل مهم است، گذاشت. در عرصه بین اللمل نظام بهره جاری است که ما مسلمانان این مساله را قبول نداریم. باید دید بانکداری اسلامی یعنی چه؟ آیا فقط به این معناست که ربا در آن نباشد یا مسائل دیگری هم مانند مدیریت، کارایی و ... هست. البته اهل فن تا حدودی در این زمینه وارد شده اند اما در آغاز راه هستیم.
 

کدام نهادها باید متولی این امر شده و در این راستا اقدام کنند؟
متولی دست به نقد، دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری هستند که باید پایان نامه آنها به این سمت رود و از سوی دیگر مقالات اساتید هم به همین صورت. باید اتاق فکرهایی در معاونت های پژوهشی دانشگاه های تشکیل شده و اساتید با هم اندیشی یکدیگر در این اتاق ها موضوعات را به صورت خرد و ریز در اختیار دانشجو قرار دهند. اگر از صد پایان نامه و مقاله پنج مقاله به تولید علم برسد، به تحول دست یافته ایم.
پایان پیام/


 

کد خبر 319094

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha