خبرگزاری شبستان، درباره تاریخ زادروز و مرگ سلمان فارسی اظهارنظرهای گونانگوی وجود دارد به گونه ای که در منابع و کتب تاریخ های مختلفی ذکر شده است، اما با این وصف و با تو جه به آثار موجود احتمالا در سالهای 50 یا 52 یا 40 قبل از هجرت متولد و در سال های12 یا 13 هجرت از دنیا رفته باشد.
سلمان فارسی از صحابه خاص نبی اکرم(ص) بود که مبتنی بر آگاهی و تحقیق به دین اسلام گروید، او سالها با مکاتب و ادیان مختلف آشنا شده بود و از ظهور پیامبر آخرالزمان در جزیره العرب اطلاع یافته بود، لذا برای دستیابی به حق مسیر پر فراز و نشیبی را در ی گرفت و توانست با پیامبر(ص) ملاقات و مسلمان شود.
آیتالله ناصر مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه 62 سوره بقره درباره سرگذشت سراسر حقیقتجویانه سلمان محمدی این چنین میگوید:
«سلمان» اهل جندیشاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤالاتى کردند، راهب در پاسخ آنها گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح نازل شده است.
گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آنها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مىکنند، حرام است از آن نخورند.
سلمان و فرزند حاکم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى میآموختند، روز عیدى پیش آمد، حاکم مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت.
در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آنها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفى کرد.
حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است، تو را نمىکشیم، ولى از محیط ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشتند.
پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.
در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مىکرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟
در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد. عالم دیر پس از مدتى به قصد بیتالمقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد، در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد برپا میشود، حضور یابد و کسب دانش کند.
روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبیها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بودهاند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است.
عالم گفت: من پیر شدهام، خیال نمىکنم او را درک کنم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى، ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانههایى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمىگیرد، اما هدیه را قبول مىکند.
در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنىکلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله «جهینه» فروختند!
سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مىبردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمعآورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام(ص) را مىکشید، در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مىکند پیامبر و فرستاده خدا است؟!
*ماجرای سه امتحانی که سلمان از پیامبر(ص) گرفت
سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام مىچرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.
پیامبر(ص) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است، پیامبر فرمود: من به آنها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.
سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم آورد، پیامبر پرسید این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود:
بنشین، پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکارشد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.
در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آنها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد، کسى از حاضران به سلمان گفت: آنها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک میکردند از او پیروى میکردند.
در اینجا بود که آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»(2) بر پیامبر نازل شد و اعلام شد آنها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشتهاند و پیغمبر اسلام را درک نکردهاند، داراى اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود.
با این تفاسیر و با توجه به اینکه امروز هشتم صفر، مصادف با سالروز وفات آن بزرگ مرد اسلام و ایران است، سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با آیت الله سید جمال الدین دین پرور، مدیر بنیاد بین المللی نهج البلاغه به گفت وگو نشسته است که حاصل آن را می خوانید:
برای بسیاری مطرح است که اساسا سلمان فارسی چگونه با اسلام آشنا شد، او که در سرزمینی با مذهب زردشتی می زیست چگونه توانست به دین اسلام مشرف شود
سوال به جایی است، در واقع سلمان فارسی فردی بود که با آگاهی کامل به اسلام گروید. نقش او در وقایع صدر اسلام قابل توجه است. اما یکی از اصلی ترین مباحثی که همواره برای افرادی که می خواهند با شخصیت سلمان فارسی آشنایی یابند ایجاد می شود نحوه گرویدن او به اسلام است.
ببینید، سلمان برای قبول اسلام از سال ها قبل به تحقیق در ادیان پرداخته بود. او از ایران به کشورهای مختلف رفت، کلیساهای متعددی را دید و از یک کشیشی به کشیشی دیگر ارجاع داده می شد تا زمانی که کشیشی آخر خبر از ظهور آخرین پیامبر خدا داد و به او گفت الان زمانی است که باید پیامبری ظهور کند و نشانه های او را به سلمان داد. همین رویکرد و پیش زمینه ای که سلمان نسبت به پیامبر داشت سبب شد تا او به جست وجو حقیقت بپردازد.
اینکه سلمان ایرانی بود و یک ایرانی توانست تا این اندازه در تاریخ اسلام اثرگذار باشد و درعین حال چنان دوستی با پیامبر(ص) داشته باشد که نبی اکرم اسلام چنان وصفی در خور درباره اش بگوید بسیار حائز اهمیت است، اما نکته ای در این جا طرح می شود، اینکه برخی می گویند علت عناد تاریخی اعراب همین دوستی و محبت خاص پیامبر به سلمان بود، چه تحلیلی دارید؟
سلمان الگویی پرافتخار برای ما ایرانیان است. نکته ای که در مورد این بزرگ مرد وجود دارد آن است که او بعد از آنکه به مدینه آمد از سوی پیامبر پذیرفته شد همین حکایت از آن دارد که اسلام هیچ محدودیتی را برای نژاد و رنگ قائل نیست، بنابراین ایرانی و غیر ایرانی ندارد و نمی توان گفت که این مساله سبب عناد شد است، البته در آن دوران برخی اعراب متعصب و جاهل چنین رویکردی را داشتند. اما به طور کلی در منطق اسلام همه یکسان و برادرند و این بعد بصیرت سلمان بود که توانست در اوضاع و احوال آن روزگار شخصیت این چنینی ماندگار داشته باشد.
در مورد آشنایی مردم ایران با اسلام، آیا می توان نقشی را برای سلمان قائل شد؟
البته سلمان نقش داشت، اما ذکر این مطلب درمورد ایرانیان اهمیت دارد، در واقع ایرانیان آزاداندیشی و منش حق گرایانه ای داشتند که سبب شد به دنبال اسلام بروند و با آموزه های این دین مبین آشنا شوند، چهره هایی چون سلمان فارسی نیز در این میان نقش عمده ای ایفا کرد، بسیاری از ایرانیان بعدها با ورود به مدینه با حضرت محمد(ص) و حضرت علی(علیه السلام) آشنا شدند.بنابراین سلمان در گسترش دین مبین اسلام تاثیر به سزایی داشت و در واقه به مثابه یک الگو مطح شد.
منش اخلاقی سلمان فارسی چگونه بود که باعث شد به این درجه برسد؟
حقیقا برای بسیاری این پرسش است که چه شد سلمان، سلمان شد. مهمترین نکته در مورد سلمان آن است که او همواره سعی داشت نزدیک ترین رفتار را به پیامبر و حضرت علی(ع) داشته باشد. او سیره نبوی را درمراحل مختلف زندگی اش یپاده می کرد و اساسا منش اخلاقی و رفتاری او به گونه ای بود که در گفتار و کردار بر اساس سیره نبوی حرکت می کرد.
او هرچه که از امیرالمومنین علی (علیه السلام) و پیامبر(ص) می دید به مرحله عمل می گذاشت. لذا به درجه ای رسید که او را مسلمان راستین می دانستند چراکه آموزه های اسلام را در تمامی شئونات زندگی اش قابل رویت بود.
امروز و در شرایط جامعه کنونی، ایرانیان چگونه می توانند سلمان را به عنوان الگو قرار دهند؟
این مساله به جنبه آموزشی و پرورشی بستگی دارد، به این مفهوم که ما باید تبیعتی ویژه از سیره رسول الله(ص) و اصحاب داشته باشیم، یعنی صرفا به اسم بسنده نکنیم و به گونه ای در موردحضرت و یاران اش به ویژه سلمان تعمق کنیم که سیره او را در اعتقادات و نوع برخورد در زندگی مان یاده کنیم.
به شخصه معتقدم بهترین راه برای ترویج این مساله آن است که درباره شخصیت های صدر اسلام و شخصیت هایی چون سلمان دست به کارهای فرهنگی بزنیم، مثلا شاهد بودیم که فیلم مختار تا چه اندازه اثرگذار بود در این راستا می توانیم فیلمی درباره سلمان بسازیم، فیلمی ب دور از احساسات ناسیونالیستی و پان ایرانیسم.
همچنین مساله دیگری نیز وجود دارد، نخست آنکه عملکرد درست حتی یک نفر می تواند در اخلاق و منش جمع تاثیر بگذارد، بنابراین هرکس به اندازه خودش باید تلاش کند که اسلام حقیقی را بر مبنای سیره نبوی در جامعه جاری کند، متاسفانه برخی مسلمین حجاب اسلام هستند و اگر رفتار خود را تغییر ندهند این رفتارها به نام دیگر مسلمین تمام خواهد شد.
من معتقدم باید شخصیت هایی چون سلمان فارسی را رسانه ای کنیم و اصل و شخصیت او را به دور از هر گونه تعصب ایرانی بودن به مردم معرفی کنیم.
پایان پیام/
نظر شما