خبرگزاری شبستان در خصوص یکی از انحرافات فکری و اعتقادی وهابیت با حجت الاسلام مسلم گریوانی، کارشناس ارشد کلام اسلامی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه اسراء گفتگویی انجام داده ایم، گفتگوی ما را با مولف کتاب های " خدایی که در این نزدیکی است" و" تبارشناسی فکری و نقد مبانی عرفان های نوظهور" بخوانید:
از اساسی ترین انتقاداتی که می توان به انحرافات اعتقادای و افکار وهابیت وارد کرد چه موردی است؟ آیا به جز علمای شیعی، از سوی سایر مذاهب و متفکران هم وهابیت را مورد نقد و انتقاد قرار داده اند؟
به طور کلی وهابیت از سه موضع و از سوی سه دسته مورد نقد و اشکال قرار گرفته است؛ نخست از سوی علمای شیعه که در این باره زیاد سخن گفته شده است. دسته دوم از سوی علمای اهل سنت. جالب است که وهابیتی که برخاسته از مذهب سنی هست، از سوی خود اهل سنت مورد انتقاد قرار گیرد. دسته سوم انتقاد از وهابیت از سوی متفکران غربی و یا مستشرقان است. یعنی وهابیت فرقه ای است که نه تنها از سوی شیعه و اهل تسنن، بلکه از سوی مستشرقان غربی که مطالعات شرقی و اسلامی دارند، نیز مورد نقد جدی قرار گرفته چرا که این جریان نه تنها مخالف مبانی تشیع بوده، بلکه مخالف با مبانی اسلامی و بلکه انسانی است.
آیا می توانید به یک نمونه از این نقدها اشاره کنید؟
این که شیعه مخالف وهابیت است و تا کنون در نقد آن پیشتاز بوده، شکی نیست و بر همگان روشن است. اما اهل سنت نیز به تازگی پای در میدان گذاشته و نقد فرقه ضاله وهابیت میان آنها شایع شده است هر چند از گذشته علمای سنی مذهب از منتقدین سر سخت وهابیت بودند؛ برای مثال «ابن حجر مکی» از علمای قرن دهم اهل تسنن درباره ابن تیمیه که منشا فکری و موسس وهابیت است در کتاب الفتاوای الحدیثه، ص 86 بیان می کند: «خدا ابن تیمیه را خوار، گمراه و کور و کر گردانیده است؛ سخنان ابن تیمیه فاقد ارزش است و او فردی بدعت گذار، گمراه و گمراه کننده و غیر معتدال است. خداوند با او به عدالت رفتار نماید و ما را از شر عقیده او و راه و رسم او حفظ کند».
در این باره سخنان علمای قدیم و جدید اهل سنت، فراوان است که سخن جداگانه ای را می طلبد.
درباره دسته سوم هم یک نمونه اشاره می کنید؟
بله لئو نیکلایویچ تولستوی از برترین رمان نویسان دنیا که کتاب "جنگ و صلح" او معروف ترین رمان جهان است، و امروز کتاب "محمد رسول الله(ص)" او که مجموعه سخنان و یادداشت های این نویسنده روسی پیرامون دین اسلام است، در ایران به چاپ رسیده است. در زمان حیات ایشان زنی مسیحی دست دو فرزندش گرفته و به سراغ او رفته و از تمایل فرزندان خود به دین اسلام اظهار نگرانی می کند و می گوید این دو فرزند من از آئین مسیحیت روی برگردانده و متمایل به اسلام شده اند، من نگرانم.
تولستوی این زن را دلداری داده و می گوید:" نگران نباش! من در مطالعات خود به این نتیجه رسیدم نه تنها اسلام دین انحرافی نیست بلکه کاملترین دین و سالم ترین ادیان است." و در ادامه آن زن را به نکته ای مهم توجه می دهد و آن اینکه :"فقط از این نگران باش که برخی ازفرقه ها و مذاهب که خودشان را اسلامی می دانند، اسلامی نیستند اما به اسم اسلام تبلیغ می شوند. یکی وهابیت است و دیگری بهاییت."
برای اهل دانش و علم جالب است که شخصیتی همچون تولستوی که در فضای تفکر اسلامی نبوده است این قدر در مطالعاتش به این بصیرت دینی رسیده است که برخی از مذاهبی که خودشان را مسلمان می خوانند تشخیص می دهد که در حقیقت اینها اسلامی نیستند.
این در حالی است که دین رسمی روسیه مسیحیت است و تولستوی نیز خود مسیحی بوده و البته گفته می شود در پایان عمر خود گرایش به اسلام پیدا کرده بود.
جالب تر اینکه در اسلام هر دو فرقه انحرافی که در بستر اسلامی رشد و نمو پیدا کرده اند وهابیت، از دامن اهل سنت و بهائیت از دامن برخی گرایشهای شیعی (شیخیه) برخاسته است. این دو جریان، بهاییت از شیعه و وهابیت از سنت است و این دو فرقه منحرف ضربات سنگینی به اسلام وارد کرده و می کنند.
اگر بخواهیم از بیرون و با نگاهی برون دینی به وهابیت نگاه کنیم چگونه می توان آن را مورد ارزیابی و نقد داد؟
استاد مطهری در مجموعه آثار جلد دوم جمله ای درباره وهابیت می گویند که کمتر آثاری که در نقد وهابیت نوشته اند دیده می شود. ایشان می گوید: «بر خلاف تصور رایج، وهابی گری تنها یک نظریه ضد امامت نیست بلکه پیش از آنکه ضد امامت باشد ضد توحید و ضد انسان است».
اما این سخن که در ابتدای صحبت خود اشاره کردم وهابیت نه تنها ضد شیعی است بلکه ضد اسلام وانسانیت است. ببینید وهابیت بیشترین سخن خود را بر مساله توحید متمرکز کرده و هر اشکالی که به شیعه و سنی وارد می کند اعم از مسائل شفاعت، زیارت، توسل و رجعت همگیبه بحث توحید باز می گردد. ظاهرا وهابی ها به اصطلاح جوش خدا را می زنند و دغدغه توحید را دارند و می گویند باید ما با هر چه نماد شرک است، مبارزه می کنیم. اما وقتی عمیقا عقاید آنها را باز می کنیم می بینیم انکار شفاعت و توسل یعنی انکار این سخن که انسان نمی تواند به این قدرت روحی و معنوی برسد که واسطه میان خدا و بشر شود. انکار زیارت یعنی انکار اینکه انسان نمی تواند به قدرت معنوی برسد که بتواند از انسانها دستگیری و هدایت کند.
در حقیقت عقاید وهابیت انکار استعداد انسانی است، عقاید وهابیت انکار خلیفه الله بودن انسان است که ادبیات قرآنی است. وهابیت انسان را در حد یک موجود طبیعی عادی و مادی تنزل می دهند و این بزرگترین اهانت به انسان است. این است که به نظرم وهابیت، بیش از اینکه به شیعه و سنی و اسلامی دهن کجی کند به انسان و توانایی های معنوی و روحانی او دهن کجی می کند.
به طور مثال ما به زیارت نزدیکان و بزرگان خود پس از مرگ آنها می رویم. یا به زیارت ائمه می رویم، وهابی به ما می گوید چرا شما زیارت قبور و ائمه می روید؟! او مرد و تمام شد رفت. از او کاری بر نمی آید!
بزرگترین توهین وهابیت به انسان این است که آنها انسان را در همین 50 یا 60 سال زندگی در دنیا محدود و خلاصه می کنند و پس از مرگ برای او هیچ اثر و خاصیتی قائل نمی شوند؛ این در حالی است که این حرف هم با روح تعالیم دین و اسلامی ناسازگار بوده و هم اهانت به انسان است که او را در چاردیواری 70 سال عمر دنیا خلاصه می کند. انسان از نظر روحی، ادامه دارد و تمام نمی شود و جهان آخرت امتداد انسان است.انسان از جهت کرامات معنوی، هم علمی و هم قدرتهای جسمانی از ظرفیت فوق العاده ای برخوردار است. برخی تکنیک های ورزشی خارق العاده که در انسان دیده می شود خود گواه ظرفیت بالای روحی وجسمی اوست. اما وهابیت تنها به قدرت نامحدود پیامبر (ص) و انبیاء قائل است و تا صحبت از کرامات انسانی دیگر افراد می شود، آنها در مقابل این سخن جبهه می گیرند.
پایان پیام/
نظر شما