خبرگزاری شبستان: آیت الله مجتهدی در خانواده متدین و سنتی تهرانی متولد شده بود؛ اما اصلیتشان کاشانی بود. تحصیلات ابتدائی را در مدرسه و مسجد آیت الله برهان(ره) خواندند. آیت الله برهان از شاگردان مرحوم آیت الله سید علی آقای قاضی طباطبایی- رضوان الله علیه - استاد اخلاق نجف اشرف بودند، که بخشی از تحصیلاتشان در قم و بخشی در نجف انجام شده بود، و بعد ها به مسجد و مدرسه لرزاده در خیابان خراسان آمدند، و امام جماعت بودند. در واقع این عالم و مربی بزرگوار خود، مسجد لرزاده را بنا کرده بودند؛ اما چون از شهرت إبا داشتند مسجد و مدرسه نام معمار آن را به خود گرفت، و شاید اولین طلبه هایی که در دوره ی پهلوی در تهران تربیت شدند، و به قم رفتند از مدرسه ی ایشان بودند. این مرد وارسته و خدمتگزار، واقعا استاد اخلاق بود. خودشان در رأس علم و عمل قرار داشتند، و شاگردان ادب و تدین و ترس از خدا را از عمل و رفتارش می آموختند.
مرحوم آیت الله مجتهدی در ابتدا در آنجا تربیت شدند، و گاهی از روشهای تعلیم و تربیت استادشان یاد می فرمودند که معلوم می شد تاثیر تربیتی مرحوم آیت الله برهان را بیاد دارند، یا حتی پاره ای از رفتارها برایشان ملکه شده است. آقای مجتهدی تا اواخر مقدمات در تهران درس خواندند، و بعد به قم رفتند. بخشی از مطول در تهران و بخشی از آنرا در قم خوانده بودند. در قم مطول را نزد آقای علوی فریدونی خواندند. درس شرح لمعه را در قم در محضر آیت الله شهید صدوقی(ره) و آیت الله آقا شیخ محمد جواد خندق آبادی(ره) از اخیار علماء درس گرفته بودند.
وضع معیشتی آیت الله مجتهدی
در قم تنها یک اتاق داشتند، و با اهل بیتشان در خانه ای که هر اتاقش در اختیار یک خانواده بود زندگی می کردند. در اتاق دیگر همان خانه مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود تحریری عالم وارسته و بزرگوار تهرانی زندگی می کرد، و هم ایشان باعث شده بود که با علامه طباطبائی آشنا بشوند، و به درس منظومه ایشان بروند. ماهی بیست تومان پول اجاره خانه می شد که گاهی همان مقدار هم نبود، و چند ماه عقب می افتاد. غذا و لباس در نهایت سادگی بود با وجود این گویا مقداری که این خرج را هم تکفل کند کمتر در دسترس شان بوده است. بارها نقل می کردند که چندین کتاب از کتاب های خودشان را برای تهیه مثلا نان شب فروخته بودند.
البته در تهران توفیق بار دیگر رفیق شد، و به محضر آیت الله خوانساری- رضوان الله علیه- فقیه بزرگوار آن دوران رسیدند، و شش سال در درس فقه ایشان شرکت کردند.
ماجرای اولین منبر آیت الله
اوایل که به تهران آمده بودند به دلیل همین فشارها خیلی به ادامه راه تصمیم نداشتند. از بس که سختی کشیده و مخالفت دیده بودند می خواستند به دنبال کار به بازار بروند. ولی تقدیر مرحمت آمیز الهی نگذاشت این استعداد برجسته از دست برود.
ایشان در همان روزهای اولیه آمدن به تهران، در خیابان 15 خرداد، در کنار پله های سقاخانه نوروزخان، که از آن ها به طرف بازار راه دارد، با آیت الله حق شناس -رضوان الله علیه- برخورد می کنند. احوالپرسی می کنند، و ایشان می پرسند شما چه زمان به تهران آمده اید؟ چند روز است؟ چه کار می کنید؟ پاسخ می دهند تازه آمده ام، و کاری ندارم. آن بزرگوار می فرمایند: شما امشب تشریف بیاورید مسجد امین الدوله.
مسجد امین الدوله در آن زمان خیلی آباد بود، مسجد بسیار پر جمعیتی محسوب می شد، و افراد برجسته و اخیار و ابرار در آن رفت و آمد داشتند. امامت این مسجد با « ثقة الإسلام حاج شیخ محمد حسین زاهد تهرانی » بود که یک مربی و معلم بزرگ و زاهد و متقی و خدمتگزار بود. ایشان بنای کوچکی از بحث و تدریس گذاشته بود، و در آن روزگار وا نفسای عصر پهلوی، چراغی روشن کرده بود، و می خواست در برابر طوفان تجدد و فرنگی مآبی که آمده بود تا همه چیز را نابود کند بایستد. این چراغ به مرور زمان نورانی تر می شد، و پرتو بیشتری به اطراف می بخشید. حاج شیخ محمد حسین زاهد خیلی بزرگوار و از دنیا گذشته بود. در بساط او موعظه بود، تفسیر بود، احکام شرعی بود. درس و تربیت بود. کسی که به آن مسجد پای می گذاشت، و شاگردی می کرد تربیت می شد. نقل کرده اند که ایشان فرموده بودند پنج هزار شاگرد تربیت کرده اند.
در هر صورت آیت الله حق شناس، آقای مجتهدی را دعوت می کنند که شب بیایند به مسجد امین الدوله، و ایشان به مسجد امین الدوله می روند. آیت الله حق شناس که در آن زمان جوان هستند، شب ها بایستی بعد از نماز در آن مسجد صحبت می کردند، و آن شب جای خود را به آقای مجتهدی دادند، و ایشان عهده دار موعظه و منبرشد. وقتی از منبر پایین آمدند، مرحوم آقای زاهد فرموده بودند : طیّب الله أنفاسکم.
به ایشان گفتند: می دانید طیّب الله شیخ زاهد یعنی چه؟ ایشان به هرکس طیب الله نمی گویند. معلوم می شود صحبت شما مورد پسند و قبول ایشان واقع شده است. شیخ بزرگوار زاهد ایشان را برای فردا شب هم دعوت می کنند، و از آنجا ایشان در مسجد امین الدوله ماندگار شده در کار درس به آقا شیخ محمد حسین زاهد- رضوان الله علیه - کمک کردند که کم کم پیری غلبه کرده از پا افتاده بودند، و اواخر عمر مبارکشان بود، و دو سال بیشتر بعد از آن دوران زنده نماندند- رضوان الله علیه - در این دو سال به کمک مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد(ره) کار درس و بحث را ادامه دادند.
وصیت یکی از علما درباره آیت الله مجتهدی
با وفات آن عالم بزرگوار آقای مجتهدی متصدی درس های ایشان شدند. مرحوم زاهد وصیت فرموده بودند: بعد از من برای امامت مسجد به قم بروید، و از آقای حق شناس برای امامت مسجد دعوت کنید، ایشان در علم وعمل از من جلوتر است و شاگردان و درس من را هم آقای مجتهدی اداره کنند، و دعا و مناجات شبهای ماه رمضان را آقای حاج سید علی میر هادی (معروف به قاری) رحمت الله علیه به عهده بگیرند. ایشان در این وصیت خیلی بصیرت به خرج داده بودند، و وصیت نشان می داد که ایشان با دید خیلی روشنی به آینده می نگریسته است.
آیت الله مجتهدی از آنجا شروع بکار کردند. البته زمان، زمان سختی بود. تعداد شاگردان زیاد نبود. کسانی که به این مسائل می اندیشیدند خیلی نبودند. اما بساطی که مرحوم شیخ محمد حسین زاهد به راه انداخته بود، بساط پاک و با اخلاص و درستی بود؛ بنابراین باید ماندگار باشد. آقای مجتهدی با عزم و پشت کار ذاتی راه ایشان را ادامه داد، و همین دلیل اصلی و همیشگی موفقیت های ایشان بود. خستگی نداشت، تعطیلی قبول نمی کرد، فقط وقتی که از پای افتاده بود، و در بستر بود کار نمی کرد؛ حتی در آن صورت هم اگر می توانست صحبت کند، صحبت می کرد.
ایشان مدتی در مسجد امین الدوله درس و بحث داشتند، و بعد به مسجد زید در همان نزدیکی رفتند، و روزها هم در مسجد آقا سید عزیز الله (درکه ای رضوان الله علیه) درس برقرار بود، و خود ایشان در درس آیت الله خوانساری نیز شرکت می کردند، و بقیه وقت هم به درس دادن و به تمشیت امور طلاب که در درس ایشان شرکت می کردند می گذراندند. سپس همانجا نماز می خواندند، و بعد به خانه و زندگی بر می گشتند. چند سال بعد دعوت به مسجد ملا محمد جعفر(ره) شدند.
ساختمان این مسجد بیش از 100 سال قدمت دارد، و علمای بزرگی از تهران مانند آیت الله آخوند ملامحمد جعفر (نوری) تهرانی که از علما و مجتهدین مهم عصر قاجار بود، بعد هم فرزند ایشان آیت الله حاج شیخ عیسی که مجتهدی بزرگ و صاحب مسند قضاوت بود در آنجا نماز می خوانده اند. ایشان به دعوت بزرگان اهل محل از جمله حاج محمد حسین سعیدیان(ره) که از اخیار بازار بود به آنجا رفتند.
آن مسجد به اصطلاح بی کار مانده بود، و کمترکسی آنجا نماز می خواند؛ بلکه می گفتند شبستان مسجد انبار مغازه دارهای اطراف مسجد شده بود، یا حتی بالاتر می گفته اند: دولت می خواست آن جا برای فقرا نوانخانه تاسیس کند. ایشان همه بساط کار خودش را به آن مسجد منتقل کرده و آنجا را احیاء کردند. نماز جماعت بپا شد که اصل بود. موعظه، احکام و تفسیر و مجالس عزاداری بر قرار گردید. جای درس صبح و عصر و شب همه به آنجا منتقل شد. روزها به طلاب علوم دینی درس می گفتند، و عصر و شب برای افرادی که به حوزه نمی آیند، و می خواهند از علوم دینی بهره مند شوند.
نکات حائز اهمیت در زمینه شخصیتی ایشان
1- در زندگی آیت الله مجتهدی سادگی یک اصل بود؛ مع الوصف در آن اوائل مشکلات مالی کمرشکن بود، اما در طول زمان مشکلات به لطف خدای متعال حل شد. حتی این اواخر که از نظر وضع مالی دستشان بسیار باز بود، و حتی افراد زیادی از روی ارادت برای ایشان نذر می کردند،- و این پول نذر، پول پاک و حلالی است که از آن حلال تر کمتر وجود دارد- بازهم سادگی بر زندگی ایشان حکم فرما بود. یک وقتی یک پیکان برای شخص خودشان خریده بودند، بعد گفته بودند چه لزومی دارد من ماشین داشته باشم.
آنرا به حوزه دادند، و گفتند خدا برای من می رساند، و هر وقت سر خیابان می ایستم ماشین جلوی من ترمز می کند و مردم مرا به هر جایی که بخواهم می رسانند. بنابراین حوزه و مدرسه یک ماشین داشت که به کار نقل و انتقال اساتید حوزه و سایر نیازهای آن می آمد. لباس ایشان حتی در اواخر جزء ارزان ترین لباسها بود. ما که شاگرد ایشان بودیم شاید لباسمان از ایشان بهتر بود. البته ساختمان اصلی در زندگی حوزه سادگی است. یک طلبه لباس طلبگی خود را چندین سال نگه می دارد، مگر اینکه کهنه یا کوچک شود. این رسم در تمام زندگی طلبگی حاکم است.
اما ایشان در این زمینه از دیگران جلوتر بود؛ بنابراین اگر کسی این وضع را نداشته باشد از زیّ طلبگی خارج شده است، و ناگزیر باید از راه دیگر تأمین بشود، مثلا به کار تجارت برود، یا در دانشگاه استاد شده باشد و... و از طریق زندگی طلبگی و کارهایی که روحانیون و علما به عهده دارند به توسعه زندگی نمی توان رسید. شکل اصلی زندگی و روال اصلی زندگی طلبه و روحانی سادگی است و باید زندگیشان ساده باشد. معمول علما و طلاب در حد عادی مردم زندگی دارند، و باید داشته باشند.
2- ایشان در مدیریت حوزه شیوه های جالبی داشتند. از جمله شیوه ای بود که کمتر در مدیران و اساتید دیگر نظیر آن دیده می شد. می فرمودند: من باید جوانی که می خواهد طلبه بشود را یک نظر ببینم، و بپسندم که این همان چیزی بود که ما به آن شمّ قیافه شناسی می گوئیم. کسی که مدت مدیدی کار تعلیم و تربیت بکند اگر استعداد و فهم لازم را داشته باشد، ممکن است در فن خودش قیافه شناس شود. نمی گویم این اشخاص صد در صد درست تشخیص می دهند، نه!؛ اما ممکن است این تشخیص نود و حتی گاه نود و پنج درصد درست از آب در بیاید. ایشان این شمّ را داشت، و جدا بر اساس آن عمل می کرد، و ما هم می دیدیم که معمولا درست تشخیص می دهند.
ایشان سال های زیادی در تعلیم و تربیت تجربه داشتند. این کار قبل از وفات مرحوم زاهد در سال 31، شروع شده و تا سال 83 و4 ادامه یافته بود. سالهای دراز کار تعلیم و تربیت برای ایشان آن فهم را به بار آورده بود که با یک نظر و اندکی معاشرت می توانست تشخیص بدهد که این جوان به درد طلبگی می خورد یا نه؟ مفید واقع می شود یا نه؟ استعداد این کار را دارد یا نه؟ البته من گمان میکنم و شاید بسیاری از افراد دیگر نیز اینگونه گمان دارند که ایشان علاوه بر تجربه، بهره ی خدادادینیزداشتند.
3- ایشان از جمله در طول این سال های تعلیم و تربیت یک فن دیگر نیز آموخته بودند و آن، فن جذب جوانان و حتی پدرانی که فرزندشان را به طلبگی می سپارند، بود. ایشان در این کار، فن یا فنونی داشت که به طور اغلب کارساز بود و نتیجه این بود که می توانست طلبه های خوب و با استعدادی را جذب حوزه کند. این دو توانائی که در ایشان بود، باعث می شد بسیاری از اوقات طلبه هایی که زیر دستشان پرورش می یافتند به درد خور شوند و بسیاری از آنها در علوم حوزوی و درس و بحث، در کار تعلیم و تربیت، در کار ترویج و تبلیغ، در شاگرد پروراندن و در به داد مردم رسیدن، برجسته ومفید می شدند.
4- نکته ی بسیار مهم و اساسی در کار مدیریتی ایشان مردم داری بود. استعداد مردم داری ایشان فوق العادگی داشت. این خود یک مسئله بسیار با اهمیت و یک جنبه ی مثبتدر کار مدیریت است. این جنبه در اعتبار و آبرومندی و پیشرفت کار ایشان بسیار موثر بود.
5- بُعد مهم دیگر در شخصیت ایشان این بود که واقعا صاحب همت و خستگی ناپذیر بودند. آن زمان که توانائی داشتند صبح تا ظهردرس می گفتند. ظهر برای مردم صحبت می کردند، و جواب مراجعات را می دادند، عصر درس داشتند، شب برای مردم صحبت عمومی داشتند، و تفسیر و اخلاق و مسأله می گفتند، و بعد از آن باز برای شاگردانشان چند تا درس داشتند. البته اواخر گرفتار انواعی از بیماری ها بودند که بسیاری از کارهایشان تعطیل شده بود؛ اما در اوقات سلامت تمام وقت ایشان پر بود.
شاید فقط چند روزی که در طول سال به مشهد مشرف می شدند دوران استراحتشان بود. تابستان و زمستان نداشتند. البته در تابستان کارشان کمتر می شد، شاگردان عوض می شدند، و شاگردان دیگری می آمدند؛ ولی کار تعطیل نشده بود. باز کار داشتند. مدام در مقام کار و خدمت بودند، و درس می گفتند، و برای مردم مساله می گفتند، موعظه می کردند، عرفیات می گفتند، داستان می گفتند، تاریخ و خاطره می گفتند. همین طور تمام شبانه روز مشغول بودند. کسانی که بالخصوص در ادوار گذشته شاگرد ایشان بوده اند عموما راه و رسم ایشان را آموخته اند، برای مردم به درد خورشده اند، تا می توانند برای مردم وقت می گذارند، و خدمت می کنند.
6- حساب وکتاب مردم نزد ایشان دقیق بود. مردم می دیدند ایشان آدم دقیق و مطمئنی هستند. وجوهات شرعی که به دست ایشان می رسد حرام نمی شود، و به جا مصرف می شود، لذا با تمام اطمینان وجوهاتشان را به ایشان می دادند. با کمال اطمینان بچه هایشان را به دست ایشان می سپردند، و از مواعظ شیرین ایشان استفاده می کردند.
7- اگر بخواهیم تعداد شاگردان ایشان را بشماریم قابل شماره نیست. ما در قم طلاب و فضلای بزرگی داریم که شاید نتوان همه را در این جا نام برد. مدرسه های متعددی وجود دارد که بعضی از شاگردان ایشان در قم و جاهای دیگر کشور بر روال کار ایشان تاسیس کرده اند. نمی دانم تعداد مدارسی که بعضی از شاگردان ایشان در اطراف و اکناف ایران بنیاد کرده اند چقدر است. یک وقتی من عدد آنرا تا 14 می دانستم. شاید الان خیلی بیشتر شده باشد. البته این غیر از مدارس آموزش و پرورش است که باز از طریق شاگردان ایشان ایجاد شده است، و آنها در آنجا کار تربیتی می کنند. نوجوانان به آنجا می آیند و مسلمانی، درستی، پاکی، نماز و روزه یاد می گیرند، و درس هم می خوانند. مدارس طلبگی در قم، کردستان و سیستان و بلوچستان و نقاط دیگر کشور بر روال کار ایشان وجود دارند، و معمولا هم موفق هستند. این یک بخش است و اساتید بزرگی که در قم درس خارج یا سطوح عالیه می گویند و تعداد تمام ایشان را در خاطر ندارم اما آنها را که می توانم به عنوان نمونه عرض کنم:
یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
تهران، خیابان پانزده خرداد شرقی، کوچه شهید آل آقا، روبروی گرمابه قبله؛
در کوچه پس کوچههای اطراف چهارراه سیروس تهران در کوچه شهید آل آقا، درِ نسبتا بزرگی است با عنوان مدرسه علمیه حضرت ایت الله مجتهدی. نمای زیبا و کاملا نوساز. داخل مدرسه که میشوی در ابتدا چندان رنگ و بوی مدارس سنتی که در اصفهان و مشهد و گاه قم دیده میشود به چشمان نمیاید. مدرسهای که تنها 55 سال از عمرش میگذرد. از داخل حیاط که نگاه میکنی مدرسه دو طبقه به نظر میآید و از نمای بیرون که به آن مینگری سه طبقه بر روی هم قرار گرفتهاند و بالاخره از در ورودی ساختمان که به داخل شبستان اصلی مدرسه که محل برگزاری نمازهای روزانه و نیز دروس عمومی و کلاسهای اخلاق است میروی در نهایت تعجب شبستانی کوچکتر که شاید همان بنای اولیه مسجد ملاجعفر باشد که کاملا به سبک مساجد قدیمی ساخته شده روبروی شبستان اصلی و با اختلاف یک طبقه به سمت پایین به چشمانت میاید؛ گویا معمار بنا میخواسته جلوههای ویژه بنای عالی قاپو را در میدان نقش جهان به تصویر بکشد که از هر سو که مینگری تعداد طبقات متفاوت به نظر میاید.
55 سال پیش به همت حضرت ایت الله مجتهدی این مدرسه تأسیس شد و اکنون با بیش از 500 طلبه رسمی شلوغترین و پرجمعیتترین مدرسه علمیه تهران به شمار میاید. اکنون یک طلبه میتواند به راحتی پایههای دهگانه را تا اتمام کفایتین در مدرسه ایت الله مجتهدی بگذراند و با شکوفا ساختن استعدادهای علمی ـ اخلاقی خویش، خود نیز مجتهدی دیگر شود.
هر طلبه که در این مدرسه به تحصیل میپردازد علاوه بر مطالعات درسی و تخصصی حوزوی برای سیر صعودی و سلوک الهی در کلاسهای عمومی مدرسه نیز شرکت میکند. این کلاسهای عمومی که هر روز در مدرسه برپاست از خوان و سفره قرآن کریم و تفاسیری که بر آن نوشته شده، نهج البلاغه امیر بیان و مولای متقیان علی علیه السلام و نیز زبور آل محمد صلی الله علیه و آله صحیفه سجادیه، خرمنی اخلاقی چیده میشود و معارفی تربیتی به طلاب ارائه میگردد.
استادان اخلاق بنام تهران و دیگر شهرهای کشور هر از چند گاهی در مدرسه حضور یافته و کلاسهای اخلاق را پرشورتر میکنند. مرحوم ایت الله مجتهدی نیز هفتهای دو روز خود، معارف اخلاقی را به کام طلاب تشنه میریخت که البته این غیر از مواعظ اخلاقی بود که در بین نمازهای ظهر و عصر هر روز به طلاب و نمازگزارانی که از بیرون به مدرسه میایند ارائه مینمود. در این صحبتهای کوتاه، تأکید استاد بر احادیث اخلاقی بود و هر طلبه برای به یاد سپاری آنها و یادآوری سریعتر روایات در ایام تبلیغ و غیر آن دفترچه حدیثی دارد که یادگار همین صحبتهاست.
وزش نسیم اخلاقی مدرسه، شبها نیز برای طلاب حجره نشین که به منازل خود نمیروند همچنان ادامه دارد و با اخلاقی که از معراج السعاده مرحوم نراقی میآموزند پله پله از «نردبان سعادت» بالا میروند.
ماه مبارک رمضان، ماههای محرم و صفر علاوه بر روزهای گرم تابستان، ایامی است که اخلاق آموختگان مکتب ایت الله مجتهدی به میان مردم میروند و اخلاق الهی را به بیان و عمل برای ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله به تصویر میکشند. در دو سال اخیر، اخلاق پویای آموخته شده و بخشی از وجوهات موجود در مدرسه، طلاب را به برپایی اردوهای جهادی سوق داده تا علاوه بر مشتاقان پیشین، ساکنان مناطق محروم نیز از فیض معارف اخلاقی بیبهره نمانند؛ صد البته در کنار وعظ و خطابههای اخلاقی، نیازهای زندگی روزمره آنان را حتی در حد ساختن مسجد، مدرسه، حمام و... را برعهده میگیرند شاید اندکی از غبار فقر و بیچارگی ناشی از فاصله با مرکز از چهره ساکنان و منطقه زدوده شود. شهر «درمیان» خراسان جنوبی آخرین شهری بود که طلاب مدرسه را متنعم به نعمت خدمت رسانی به بندگان خداوند ساخت.
چندی بیش نیست که آواز شیرین و الهی مرحوم ایت الله مجتهدی از این مدرسه به گوش نمیرسد؛ آوایی که بیش از نیم قرن گوش مشتاقان معارف اهل بیت علیهم السلام را نوازش میداد و سنگ سنگ و خشت خشت بنای مدرسه به آن انس گرفته بود. ریاست مدرسه در این ایام بر عهده دکتر نصیری گذاشته شده و حجه الاسلام والمسلمین نصیری سرپرست آن شدهاند. جای خالی ایت الله در محراب را نیز ایت الله میرسجادی که از یادگاران و بازماندگان صالح بزرگ مرجع عالم تشیع، مرحوم ایت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی است، پر کرده است.
رابطه متقابل مرحوم مجتهدی با طلاب
ایت الله مجتهدی تمام روابط خود را بر محور محبت تنظیم کرده بود و خود را پدر دوم طلاب میدانست؛ از همین رو همان حساسیتها و نگرانیهایی که یک پدر برای پیشرفت فرزندش دارد در رفتار ایشان نسبت به طلاب قابل مشاهده بود.مقید بودند که طلاب را به طور مرتب ببینند و آنها همیشه در مرئی و منظر ایشان باشند. کارکرد دیگر کلاسهای عمومی علاوه بر بیان مطالب اخلاق و تربیتی همین بود. با این کلاسها و پیگیریهایی که داشتند حضور طلاب را در مدرسه مدیریت می کردند. ایشان در جذب و گزینش طلبه خیلی حساسیت داشتند و میفرمودند که من باید طلبه را ببینم؛ زیرا معتقد بودند روحانی و طلبه و کسی که میخواهد علوم اسلامی را بیاموزد و سپس آن را تدریس و تبلیغ کند باید از حیث ظاهری هم مطلوب باشد. اگر یک طلبه ظاهری متین و جذاب نداشته باشد از توفیقات طلبگی ایشان کاسته میشود. ایشان در کنار آن تأکید میکردند من اصلا دنبال زیبایی ظاهری نیستم و حتی اگر روزی بلال حبشی به این مدرسه بیاید ما او را طلبه میکنیم. ما دنبال نور هستیم. انسانی که میخواهد در مسیر دین حرکت کند باید نورانی باشد و جذابیت نورانی داشته باشد تا بتواند در عمق دل ها اثر گذار شود.
ایشان در وهله اول بر نماز اول وقت و جماعت خیلی تأکید داشتند و خودشان نیز نسبت به آن مقید بودند. میفرمودند که من حتی اگر به مسافرت هم بروم در نماز جماعت حاضر می شوم. علاوه بر آن خیلی بر تهجد، شب زنده داری تأکید داشتند و رمز موفقیت طلاب را تهجد می دانستند تا جایی که می فرمودند اگر طلبه ای اهل نماز شب نباشد موفق نخواهد شد.
موضوع مورد تأکید بعدی ایشان توسل بود. ایشان میفرمودند با توسل به امام زمان و معصومین علیهم السلام و خصوصا سیدالشهدا علیه السلام است که یک طلبه میتواند موفق بشود.
نکته دیگری که شاید از امتیازات ایشان بود که میفرمودند یک طلبه باید رگ عوامی داشته باشد.نباید درس و بحث و موقعیت علمی برای یک طلبه مانع و حجاب در امور عبادی و وظایف طلبگی بشود.یک طلبه در کنار بحثهای جدی طلبگی باید تواضع و فروتنی داشته باشد و وظایف عبادی اش را به بهانه عالم شدن ترک نکند همان طور که عوام نسبت به این امور مقیدند.
آیت الله مجتهدی از دنیا در حالی استفاده می کردند که آن را به خدمت خود درآورده بودند نه اینکه خود در خدمت آن قرار گرفته باشند. ویژگی بعدی ساده و بی تکلف صحبت کردن بود. ایشان با زبان مردم صحبت می کرد و مطالب علمی را در قالبهای ساده و با تشبیهات خوب همراه با خاطراتی از گذشته و عالمان پیشین بیان می کردند و سعی داشتند به زبان همه کس فهم صحبت کنند. و بسیاری ویژگیهای دیگر که مجال طرح آنها در اینجا نیست.
پایان پیام/
نظر شما