معنای آزادی در اسلام چیست؟

از لحاظ احکام و دستورها نیز به دست می‌آید که اسلام در هر چیزی که خدا مباح کرده، از ارزاق پاک و پاکیزه و مزایای زندگی عادلانه و بدون افراط و تفریط به مردم آزادی کامل داده است.

خبرگزاری شبستان: عمر کلمه "آزادی" با این معنایی که از آن اراده می‌شود از چند قرن گذشته تجاوز نمی‌کند که بر سر زبان‌ها افتاده است و گویا علت اختراع این کلمه، نهضت تمدن اروپاست که از چند قرن پیش شروع شده است ولی معنای آزادی از زمان‌های گذشته در ذهن‌ها جولان داشته و به صورت یک آرمان و آرزو در دل‌ها بوده است.

اصل طبیعی و تکوینی‌ای که این معنا از آن ناشی می‌شود، این است که آدمی در وجود خود مجهز به اراده است و اراده، آدمی را وادار به عمل می‌کند و در حالتی نفسانی است که از بین رفتن آن مساوی با از بین رفتن حس و شعور و از بین رفتن اصل انسانیت است ولی چون انسان یک موجود اجتماعی است طبیعت‌اش او را به زندگانی در جامعه سوق می‌دهد و ملزم است که هم‌رنگ جماعت شود یعنی اراده و کارش را در اراده و کار دیگران دخالت دهد و بنابراین باید در برابر قانونی که حدودی برای اراده‌ها و افعال مردم معین و آنها را تعدیل کرده است، خضوع کند. پس همان طبیعتی که به یک انسان آزادی مطلق داده که هر چه بخواهد بکند، همان طبیعت، اراده و عمل را محدود و رهایی و آزادی اولیه را مقید می‌سازد و چون قوانین تمدن حاضر ـ همان‌گونه که دانستید- بنای احکام خود را بر پایه کام‌روایی‌های مادی گذاشته، نتیجه‌اش این شده است که مردم در معارف اصلی و اساس دینی آزاد باشند که اگر بخواهند، خود را به آنها ملزم سازند و اگر نخواهند، ملزم نشود. همچنین در امر اخلاق و هر چه ماورای قانون است و مورد خواست اختیار آدمی قرار گیرد، مردم آزادی و حریت دارند، این به معنای آزادی در تمدن جدید است.

اما اسلام از آن‌رو که قانون خود را اولا بر اساس توحید و در مرتبه بعد بر پایه اخلاق گذاشته و آ‌ن‌گاه متعرض همه اعمال فردی و اجتماعی اعم از کوچک و بزرگ شده است، پس چیزی نیست که انسان به آن وابسته باشد یا به انسان تعلق داشته باشد و شریعت اسلامی در آنجا گام نگذاشته و یا جای پایش پیدا نباشد و بدین‌ترتیب حریت به معنای گذشته هیچ‌گونه مجال و مظهری در اسلام ندارد! چرا، آدمی در اسلام از قید بندگی غیر خدا آزاد است.

هرچند جمله فوق چند کلمه‌ای بیش نیست، اگر کسی در سنت و رویه اسلامی و همچنین سیره عملی‌ای که اسلام بدان دعوت کرده و بین افراد و طبقات جامعه برقرار نموده، به طور عمیق بحث و بررسی کند و به‌ویژه آنکه اگر شیوه اسلامی را به روش‌های ارباب و بندگی و برتری‌طلبی و زورگویی جوامع متمدن ـاعم از روش‌هایی که بین افراد و طبقات خودشان برقرار است و یا روابطی که بین ملت‌های قوی و ملت‌های ضعیف موجود است- مقایسه کند درمی‌یابد که همین چند کلمه چقدر پرمعنا است.

از لحاظ احکام و دستورها نیز به دست می‌آید که اسلام در هر چیزی که خدا مباح کرده است –از ارزاق پاک و پاکیزه و مزایای زندگی عادلانه و بدون افراط و تفریط- به مردم آزادی کامل داده است:

بگو چه کسی زینت‌هایی را خدا برای بندگان‌اش از زمین خارج ساخته و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است.

خدا هر چه در زمین است بر همگی شما آفریده است.

خدا هر چه در آسمان‌ها و زمین است که همه از خود اوست، مسخر شما کرده است.

با این حال بسیار عجیب است که عده‌ای از مفسران و کسانی که در این زمینه‌ها به بحث پرداخته‌اند با زحمت فراوان خواسته‌اند اثبات کنند که در اسلام آزادی عقیده وجود دارد! اینان به آیه‌ای که می‌فرماید: در دین اکراه نیست و نظایر آن استدلال کرده‌اند که خواننده محترم تفسیر این آیه را در ذیل آیه مربوطه می‌تواند مطالعه کند.

آنچه فعلا در اینجا می‌توانیم بگوییم آن است که توحید اساس همه نوامیس اسلامی می‌باشد و با وجود این، چگونه ممکن است اسلام قانون آزادی عقیده را تشریع کند؟ آیا این چیزی جز یک تناقض صریح است؟ اگر کسی بگوید در اسلام عقیده آزاد است، مثل این است که بگوید در قوانین مدنی مردم از حکومت قانون آزادند.

و به عبارت دیگر عقیده یعنی پدید آمدن یک ادراک تصدیقی در ذهن انسان، عقیده یک عمل اختیاری نیست که بشود از آن منع کرد یا آن را اجازه داد، مردم را آزاد گذاشت یا به بندگی کشید.

چیزی که قابل اجازه و منع است، التزام به یک سلسله اعمالی است از عقیده ناشی می‌شود و نیز دعوت‌کردن به آن عقیده یا قانع‌ساختن مردم به عقاید‌شان یا نوشتن و نشر یک عقیده یا تباه‌سازی عقاید مردم یا انجام عملی که مخالف عقیده عمومی باشد.

اینها کارهایی است که قابل منع و جواز است و معلوم است که اگر این کارها با مواد قانونی که بین یک جامعه دایر است یا با پایه و اصل قانون مخالف باشد مسلما از طرف قانون جلوگیری خواهد شد.

اسلام در تمام قانون‌گذاری‌های خود جز بر پایه توحید اتکا نداشته است. دین توحید یعنی دینی که سه اصل مسلم توحید، نوبت و معاد را قبول داشته باشد. این سه باور اساسی، عقایدی است که مسلمانان و یهود و نصارا، یعنی اهل کتاب بر آن اجماع دارند و بنابراین آزادی در دایره این عقاید وجود دارد و اگر آزادی را در خارج از این دایره نیز جاری و ساری بدانیم، دین را از اصل ویران کرده‌ایم.

 

بنابراین گزارش، کتاب "روابط اجتماعی در اسلام" به قلم علامه سید محمد حسین طباطبایی به ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی به کوشش سید هادی خسرو شاهی ازسوی انتشارات بوستان کتاب روانه بازار نشر شده است. از جمله موضوعات گردآوری شده در این کتاب می توان به "روابط اجتماعی در اسلام"، "جبر و تفویض از نظر قرآن، روایات و فلسفه"، "معجزه"، "تقلید و پیروی از خرافات" و "محکم، متشابه و تاویل در قرآن" اشاره کرد.

 

پایان پیام/


 

کد خبر 336505

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha