فلسفه برای کودک یعنی آموزش نه گفتن و نقدپذیری

خبرگزاری شبستان: شرایط اجتماعی و خانوادگی، نوع نگاه رسانه‌ها به ویژه صداوسیما و...باید دست به دست هم بدهند تا کودکان هم در عمل و هم در نظر قدرت نه گفتن را یاد بگیرند، خوب استدلال کنند و یا نقدپذیر باشند.

خبرگزاری شبستان:‌ فلسفه برای کودک، امروز دیگر مولفه‌ای ناآشنا در جوامع علمی و آموزشی ما نیست، این مساله حتی در میان والدینی که با طرح آشنا شده‌اند جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است و متقاضیان زیادی هستند که مایل‌اند فرزندشان در این دوره‌ها شرکت کرده و در یک جمله (صحیح) جامعه‌پذیر شود. 

در این راستا و با هدف بررسی ماهیت طرح فلسفه برای کودکان و ضرورت اجرای آن در سطح مدارس با منصور مرعشی،‌ پژوهشگر حوزه فلسفه تعلیم و تربیت و دانشیار دانشگاه شهید چمران اهواز به گفت‌وگو نشسته‌ایم که حاصل آن را می‌خوانید:

 

فلسفه برای کودکان دقیقا چه برنامه آموزشی را دنبال می کند؟ بعضا آموزش غیرمستقیم شیوه تفکر و کندو کاو به عنوان یکی از اصلی ترین اهداف این برنامه آموزشی عنوان شده است، در خلال تعاریف متعددی که از این طرح در ایران ارائه شده است، شما چه تعریفی از این روند دارید؟

بحث آموزش فلسفه به کودکان که بیش از یک دهه است در ایران مطرح شده بر محور آموزش تفکر شکل گرفته و تلاش می کند تا آموزش تفکر را دوباره احیا کند. اما به شیوه ای دیگر. ولی آموزش تفکر همیشه به سادگی امکان پذیر نبوده است از محدودیت های اجتماعی گرفته تا محدودیت های سیاسی. همیشه در جوامع مختلف بوده اند کسانی که در ظاهر مُهر تایید به این آموزش زده اند اما در نهان جلوی آن را گرفته اند.

نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که این آموزش تفکر چگونه صورت بپذیرد. در واقع مهمترین چالشی که با آن مواجه می شویم این است که این آموزش تا کجا می تواند در نظام آموزشی پیش برود. منظورم این است که آیا می تواند از محدوده مشخصی فراتر برود. به همین خاطر در بین گروه های مختلفی که در این زمینه فعالیت می کنند اختلاف نظر وجود دارد و هر یک بنا بر قول شما تعریف مشخصی را بیان می کنند. وجه مشترک همه گروه ها شاید این باشد که به لحاظ بکارگیری روش اجرا مشابه هم هستند ولی به لحاظ محتوا متفاوتند.
در هر حال مهم ترین اصلی که برنامه فلسفه برای کودکان دنبال می کند تفکر مستقل است. و البته باید یادآوری کنم که تفکر مستقل خودش بخشی از مقوله تفکر است. بنابراین من فکر می کنم که فارغ از هر گونه اختلاف نظر باید به دنبال همگرایی در زمینه توجه به آموزش تفکر مستقل به دانش آموزان باشیم. چرا که در تفکر مستقل تاکید روی علایق و دیدگاه کودکان است و این امر مستلزم آن است که آموزش فلسفه به کودکان به صورتی جذاب ارائه شود.
برنامه‌ی فلسفه برای کودکان در کلاس‌هایی مثمرثمر خواهد بود که دانش‌آموزان با آزادی درباره‌ انواع موضوعات و تجربه‌ها‌ اظهار عقیده ‌کنند و هراسی به دل نداشته باشند.بنابراین نگاه من هم به این برنامه این گونه است.


در حال حاضر گروه های مختلفی در حوزه (فلسفه برای کودکان) کار می کنند، بعضا برخی متصور شدند که آموزش فلسفه برای کودک با توجه به شاکله دینی جامعه ما یعنی آموزش فلسفه اسلامی به او! برای مخاطب ما روشن کنید فلسفه برای کودک آیا آموزش نحله های فلسفی است یا آماده سازی کودک برای گرایش به نحله فلسفی خاص در آینده و یا هیچ کدام و این طرح اساسا هیچ ارتباطی با فلسفه (به عنوان یک دانش پایه ندارد) و صرفا یک روش است؟ 

خوب این مساله چندان دور از ذهن نبوده است. ببینید فلسفه برای کودکان اصلا به دنبال این نیست که کودکان یا دانش آموزان را به سمت و سوی تفکر فلسفی خاصی سوق دهد. بلکه بیشتر تلاش می کند تا کودکان و نوجوانان را با شیوه تفکر فلسفی آشنا کند یا بهتر بگویم با الفبای تفکر آشنا کند. در واقع راه دانستن و آگاهی را نشان می دهد. به دور از هر گونه جهت گیری خاص. خوب این مساله برای تمامی جوامع فارغ از هر نوع دین و مذهبی که دارند قابل قبول است، ولی جوامع دارای مذاهب و ایدئولوژی های مختلفی هستند و در برخی از این جوامع تلاش می شود تا این برنامه را با دیدگاه های مذهبی خودشان همراه و همرنگ کنند. 

در کشور ما امر مشترک بیشتر روی روش است و تفاوت بیشتر روی محتوا. و این محتوا است که گاهی رنگ و بوی اسلامی نیز می گیرد. به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که دین اسلام هم تاکید زیادی روی تفکر و تعقل می کند و حتی تاکید می کند که اقوال مختلف را خوب بشنوید و سپس بهترین ها را انتخاب کنید. و این یکی از همان اهدافی است که برنامه فلسفه برای کودکان نیز روی آن تاکید می کند. پس در پاسخ به سؤال شما باید گفت این برنامه به دنبال تاکید روی نحله خاصی از تفکر و یا فلسفه نیز نیست ضمن اینکه در ارتباط با فلسفه هم هست.


قدرت استدلال، قدرت (نه) گفتن، انتقادپذیر بودن، دوری از رویه قهر و آشتی، از جمله مواردی است که مربیان این برنامه آموزشی به عنوان اصلی ترین اهداف این طرح بیان می کنند، مولفه های یاد شده از چه طریقی ممکن است، به بیان بهتر از چه روش هایی برای آموزش این مهارت ها به کودک بهره گرفته می شود، لطفا یکی از مصادیق را برای مخاطبان ما عنوان بفرمایید. 

باید توجه داشته باشیم که آموزش این موارد به تنهایی از عهده این برنامه بر نمی آید. بلکه این برنامه به کمک نظام آموزشی می آید. من می خواهم موضوع را از این هم که هست فراتر ببرم و بگویم که نظام آموزشی هم به تنهایی نمی تواند، بلکه به کمک جامعه است که مواردی مثل مواردی که شما اشاره کرده اید قابل آموختن است. 

شرایط اجتماعی ما شرایط خانوادگی نوع روابطی که بر خانواده ها حاکم است نوع نگاه رسانه ها به ویژه صداوسیما و خیلی نمونه های دیگر باید دست به دست هم بدهند تا کودکان هم در عمل و هم در آموزش نظری بتوانند مثلا قدرت نه گفتن را یاد بگیرند. بتوانند خوب استدلال کنند و یا نقدپذیر باشند. ببینید در سطح مسئولین مملکتی چقدر توان شنیدن انتقاد وجود دارد؟ دربین وزرا و نمایندگان چقدر قدرت تحمل حرف مخالف را دارند. در مدرسه معلم و مدیر چقدر تحمل می کنند که گفته های یک دانش آموز را که به کار آنها ایراد درستی گرفته است بپذیرند. در خانه، پدر و مادر چقدر حرف های فرزندان خود را می پذیرند؟ ما هنوز در مناطقی از کشور داریم خانواده هایی که پدر حرف اول و آخر را می زند.

 هنوز خانواده هایی داریم که اگر دخترشان در یک شهر بزرگ در دانشگاه قبول شود اجازه نمی دهند که تحصیل کند. خوب اینها بخشی از همان مواردی هستند که خارج از نظام آموزشی هستند ولی مرتبط با نظام آموزشی هستند. بنابراین صرفا با ارائه یک برنامه نمی توان امیدوار بود که همه این اتفاقات در وجه درست و صحیحش اتفاق بیفتد.

خیلی شرایط متفاوت و متغیری در جامعه وجود دارد که به صورت حلقه های زنجیر به هم متصل هستند و اصلاح این شرایط صرفا با اجرای یک برنامه اتفاق نمی افتد. وضعیت ما مثل لیوانی می ماند که پر از آب گل آلود است. برای این که آب شفاف شود باید شرایط آرامی را برای لیوان ایجاد کنیم تا گل و لای آن ته نشین شود و در نهایت آب شفافی داشته باشیم. وضعیت جامعه هم باید به لحاظ شرایطی که دارد به یک آرامش برسد تا به تدریج مواردی مثل مثال هایی که شما زدید در جامعه نمایان شود. خوب در این میان برنامه هایی مثل آموزش فلسفه به کودکان در ایجاد آن شرایط آرام می تواند کمک کند. 

من در کلاس هایی که با دانشجویان دارم. همیشه این مثال را می زنم که ما در کتاب های درسی دوره ابتدایی تلاش می کنیم تا به دانش آموزان چیزهایی را یاد دهیم مثل رعایت قانون و یا مسئولیت پذیری و یا راستگویی و داشتن صداقت. خوب اما همین دانش آموز وقتی که از کلاس رها می شود.چقدر مصادیق این گفته ها و شنیده ها را در جامعه می بیند. وقتی که از مدرسه بیرون می آید و سوار ماشین والدین خود می شود. پدر یا مادر به هر دلیلی از چراغ قرمز عبور می کنند. وقتی دانش آموز اعتراض می کند (چون در کتاب درسی خوانده است که چراغ قرمز یعنی ایست) پدر یا مادر می گویند اشکالی ندارد چون عجله دارم و باید زودتر به منزل یا محل کارم برسم و .... .
پس اگر می خواهیم این برنامه موفق شود باید سایر عوامل دیگر هم حمایت و پشتیبانی کنند در غیر این صورت موفق نمی شود.
پایان پیام/

 

کد خبر 341036

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha