خبرگزاری شبستان: یکی از علل پیچیده بودن جامعه اسلامی در این است که پیچیده در فتنه هاست. تا ادعای ایمان در جایی مطرح شود، فتنه و آزمایش های پیچیده آغاز می شود. تعلیل قرآن در جایی که می خواهد دستور قتل فتنه انگیزان را بدهد، این است که "الفتنه اشد من القتل" و درک این سخن بس دشوار است فتنه انگیزی حتی از کشتن انسان ها نیز سخت تر و بدتر است. متن زیر گزیده ای از کتاب "نفاق" پیرامون چگونگی خروج از فتنه است.
در نهج البلاغه برای بیرون رفتن از فتنه دو راه مطرح میشود:
1- در خطبه 183، حضرت یکی از ثمرات تقوای واقعی را خروج از فتنه معرفی میکند: واعلمو انه من ینق الله یجعل له مخرجا من الفن و نورا من الظلم... کسی که تقوای حقیقی داشته باشد، در سیاست، فرهنگ، تحلیل، دفاع و ... در مواقع فتنه نجات داده میشود. یکی از عوامل نجات به عنوان نمونه ان است که اگر افرادی را بد میدانیم، هر اقدامی را علیه انها مجاز نشماریم.
یا اینکه هر سختی را که شنیدیم بدون بررسی نقل نکنیم: و ... قرآن کریم صریحاً می فرماید علت اینکه عده ای در دوره فتنه پایشان لغزید و ثابت قدم نماندند این بود که قبلاً خود را آماده نکرده و شیطان از همان نقطه ضعفهایشان استفاده و آنها را گمراه کرد.
2- ما شش خطبه از خطبههای نهج البلاغه (خطبه های 2 و 5 . 93 و 121 و 154 و 118) که مشخصاً به بحث راهکار خروج از فتنه پرداخته، مورد بررسی قرار میدهیم، خطبههایی که در آنها بر این نکته تاکید می شود که اولین کارتان باید یافتن امام حق (گاه تعبیر به اهل بیت می کند) باشد این،درست نقطه مقابل روش معاویه است معاویه اصرار دارد که مساله ظلمهای واقع دشه را به نحو جنجالی مطرح کند و اگر کسی سوال کند که به فرض علی (ع) ظالم باشد و باید کنار رود، حال چه کسی جانشین او میشود، می گوید: فعلاً مساله اصلی این نیست که چرا علی (ع) ظالمانه حکومت کند. امام علی (ع) می گوید: اول ببین طرفدار چه کسی هستی و در مجموع تلاش تو، به نفع جریان حق و امام حق تمام میشود یا نه. اول امام و کسی که می خواهی زیر پرچم او سینه بزنی را پیدا کن، بعد به تبع او در این جریان اتخاذ موضع کن. حواست باشد که خلاصه باید حکومتی باشد و حاکمی (لابد للناس من امیر، بر او فاجر) اگر مرا کنار بزنی، امام تو کیست که حکومت را به دست خواهد گرفت؟ و آیا واقعاً طلحه و زبیر حکومت را به دست می گیرند یا صرفاً جاده صاف کن معاویه هستند؟
در حکمت 147 نهج البلاغه، حضرت کل مردم را در سه دسته تقسیم می کند: الناس ثلاثه: عالم ربانی، متعلم فی سبیل النجات و الباقی همج رعاع... یمیلون مع کل ریح در مورد کسی که عالم ربانی نیست، سوال می کنم. اینها اگر نمی خواهند همج رعاع باشند و نمی خواهند حزب باد باشند، باید بگویند چه کسی را به عنوان عالم ربانی خود قبول دارند؟ قدم اول، پیدا کردن امام حق است که ما به او، ولی فقیه می گوییم. اگر امام حق پیدا شد، شما با اتباع خود میشوید متعلم فی سبیل النجاه اگر متمسک نباشیم به ولایت فقیه معین، مثل همج رعاع با هر بادی و هر جوسازی به سمتی خواهیم رفت. هر کس ولایت فقیه را قبول دارد ولی مصداق آن را قبول ندارد،باید در نخستین مرحله و قبل از هرگونه تصمیم سیاسی خواه سکوت باشد یا حمایت یا نقد یا حمله برای خود یک ولی فقیه بیاید.
برای همین است که حضرت در خطبه 5 نهج البلاغه می فرماید: در دریای طوفانی، تنها به آب نزنید که غرق میشوید. بلکه کشتی نجاتی پیدا کنید و با آن وارد دریا شوید: «تقوا امواج الفتن بسفن النجاه» اگر کسی در این آشفته بازار، باز نتوانست عالم ربانی خود را بیابد، علی (ع) راه دیگری پیش پای او می گذارد: «انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه.» یعنی اگر نمی دانی علی و طلحه و زبیر که همگی سوابق درخشانی دارند، کدامشان حق است، به سراغ کسانی برو که به باطل بودنشان یقین داری و آنها را شاخص باطل قرار بده و از این راه، حق را پیدا کن. یعنی اگر می خواهی در مسیر درست قدم برداری، آنهایی که قطعاً در مسیر درست قدم برنمیدارند را بشناس. این همان مفهوم عمیقی است که امام راحل میفرمود: هرگاه دیدید آمریکا و دشمنانی که در دشمنی آنها تردیدی نیست از کسی دفاع کردند بدانید که او دچار انحراف شده است. به قول حضرت امام (ره) ببینید امریکا از کدام رفتاران تعریف و تمجید می کند او دوست دارد ولی فقیه شما چه کسی باشد.
خلاصه و پایان کلام اینکه قبول داشتن ولایت فقیه به معنای تبعیت کورکورانه از یک شخص نیست. بلکه کاملاً باید علی البصیره باشد. باید بابصیرت، خط حق شناسایی شود اگر بصیرت نباشد، میشود خوارج؛ یعنی کسانی که به بهانهی مشاهده ظلم و به بهانه اسلام، علیه امام حق قیام میکنند. حضرت میفرماید: خوارج تیرهای خوبی برای شیطان هستند. ولی درباره معاویه میگوید: او فتنهی کورکننده (فتنه عمیاء) است. خوارج ظاهراً خوب بودند ولی عامل فتنه قرار گرفتند به خاطر مشاهدهی برخی وقایع که از نظر آنها خطای حاکم بود، ضرورت حاکم و امام (ولایت فقیه) در جامعه را انکار کردند (لا حکم الا الله) و خواستند خیلی خدامحور شوند! اما تیرهای شیطان شدند که با آنها اولیانش را هلاک کند امروز هم برخی به خاطر مشاهده برخی مشکلات، اصل حکومت دینی را نفی میکنند.
بنابر این گزارش کتاب نفاق (گذری کوتاه بر علل انحطاط جامعه مسلمین به همراه بررسی نمونه تاریخی به قلم حمیدرضا صادقی نیارکی به قلم انتشارات مکتب الصادق روانه بازار نشر شده است.
پایان پیام/
نظر شما