خبرگزاری شبستان برخی حقوق زن و مرد در اسلام متفاوت در نظر گرفته شده و چه بسا به نظر برسد در پاره ای از موارد حقوق زن نسبت به مرد تقلیل یافته است؛ به طور مثال در بحث ارث زن در صورت داشتن فرزند از شوهر یک هشتم ارث میبرد یا دختر نصف سهم پسر. در خصوص چرایی این مساله با محمود حکمتنیا، معاون امور پژوهشی و آموزشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و استاد دانشگاه تهران گفتگویی انجام دادهایم؛ گفتگوی ما را با مولف کتاب "نظام حقوق زن" بخوانید:
فلسفه تفاوت حقوق زن و مرد در اسلام در مساله ارث چیست؟
برای تحلیل دقیق از ارث ابتدا باید پاره ای در خصوص حقوق اموال صحبت کنیم. در حوزه اموال، اسبابی برای مالکیت مطرح است که یکی برداشت و حیازت (تصرف مالکانه در اموال مباح) اشیای مباح و دیگری ارث است.
در حیازت به دلیل احترامی که به کار افراد وجود دارد اگر کسی با شرایط خاصی کاری انجام دهد به طور طبیعی مالک می شود. همچنین اگر شخصی کاری را برای دیگری انجام دهد، باز با رعایت مواردی، این شخص دارای حق دریافت اجرت می شود و وقتی شخصی رابطه اش با مالی برقرار شود، با از بین رفتن یکی از طرفین رابط یعنی مالک یا مال، رابطه مالیکت به اتمام می رسد و اگر بخواهیم دوباره مالکیت را برقرار کنیم، نیاز به یک سبب جدیدید داریم. بنابراین، وقتی شخصی از دنیا می رود رابطه اش با اموالش قطع می شود و دیگر این شخص متوفی، مالک اموال خود نیست. در اینجا قانونگذار برای توزیع مجدد این مال، قانونگذاری می کند. البته او هیچ تکلیفی بر این که به چه کسی این مال را بدهد، ندارد زیرا ورثه یک شخص و خویشان و اقوام کاری برای به دست آوردن مال متوفی انجام نداده اند؛ یعنی نه پسر برای پدر کاری کرده نه دختر برای پدر.
قانونگذارها برای تعیین وضعیت ارث، راه های گوناگونی را انتخاب می کنند. در نظام حقوق ایران و اسلام اموال بعد از فوت شخص به نسبت های مختلف بین افراد که داری رابطه قرابت با شخص متوفی هستند تقسیم می شود و اگر چنین اشخاصی وجود نداشته باشند، این اموال به دولت می رسد.
با این توصیف چرا در نظام حقوقی اسلام سهم افراد به ویژه زن متفاوت است؟ همان طور که بر فرض دختر برای به دست آوردن مال پدر کاری نکرده، پسر هم نکرده است پس چرا سهم پسر بیشتر می شود؟
با توضیح بیان شده روشن می شود این افراد در به دست آوردن مال سهم و نقشی نداشته اند، پس از این جهت ظلمی واقع نشده است اما اینکه قانونگذار یا خداوند چرا سهم افراد را متفاوت قرار داده به دلیل آن بوده که شارع مقدس در موارد دیگر مسوولیت هایی را به افراد تحمیل کرده و آنها را موظف به پرداخت اموال به اشخاصی کرده است و آن ایجاد تعهد برای افراد با این درآمد یک سیستم عادلانه ای را می سازد. برای مثال مرد در نظام حقوقی وظایف قانونی به عهده دارد که زن نسبت به آن چنین تعهداتی ندارد.
منظور شما همان بحث مهریه و نفقه است؟
علاوه بر این موارد، گاه مسوولیت های حقوقی بر ذمه مرد است که بر ذمه زن نیست. به طور مثال فرض کنید کودکی از نزدیکان شخص متوفی در آمریکا باشد و خسارتی بر کسی وارد کند، این خسارت را آن مردی که از متوفی به ارث برده باید پرداخت کند چرا که این کودک نسبتی با آن متوفی داشته است. بنابراین مرد یکسری حقوق و تکالیفی خارج از خانه و همسر و فرزند بر عهده دارد با عنوان "مسوولیت عاقله" که بر عهده زن نیست و از این جهت متناسب با این حقوق و تکالیف، ارث بیشتری به او می رسد.
اما در ادامه پاسخ سوال قبل باید تأکید شود در پذیرش و عدم پذیرش این تعهدات رضایت شخص متعهد اثرگذار نیست. برای مثال اگر مرد و زن هنگام عقد نکاح توافق کنند هزینه های زندگی را به صورت مشترک بپردازند، این شرط موجب نمیشود وظیفه پرداخت نفقه از عهده مرد برداشته شود. پس برای فهم عادلانه بودن نظام حقوقی باید مجموعه تعهداتی که بدون رضایت به عهده اشخاص گذاشه شده با مجموعه دریافتی ها، مورد توجه قرار گیرد و از این جهت احساس می شود در نظام ارث بی عدالتی صورت نگرفته است.
البته باید توجه داشت دولت هم در زمینه رفاه و نظام تامین اجتماعی تعهداتی بر عهده دارد و در صورت عدم تامین نیاز افراد حمایت های دولت نیز باید در کنار نظام حقوقی خانواده قرار گیرد تا افراد نسبت به آینده خویش احساس عدم امنیت نکنند.
با این توصیف امروز زنان دوشادوش مردان کار میکنند و چه بسا مسوولیت مالی خانواده نیز بنا به دلایل مختلف از جمله بیسرپرست شدن بر عهده زن قرار می گیرد. از سوی دیگر زن معمولا با گذشت خود و به اصطلاح امروز با ساختن و تحمل مشقات زندگی، سهم مهمی در اینکه مرد صاحب اموالی شود دارد، با این وجود باز چرا ارث زن با مرد تفاوت دارد و او بهره کمتری از آن می برد؟
ببینید، این که زن با شرایط مرد میسازد و تحمل میکند، یک بحث عرفی است نه حقوقی و با ابزار دیگری غیر از حقوق باید به آن پرداخت و به گونهای دیگر جبران کرد. اما در مواردی که زن و مرد با هم مشارکت می کنند و چرخ زندگی را می چرخانند (هر دو بیرون از خانه کار می کنند)، امکان وصیت برای متوفی وجود دارد زیرا یک ثلث اموال قابل وصیت است. این مدیریت به دست خود افراد است یعنی با ارائه مشاوره و قراردادهایی که میان زن و مرد بسته می شود، می توان چگونگی بهره برادی از اموال را تغییر داد. به طور مثال اگر زن در تامین نیازهای خانواده مشارکت می کند در صورت امکان در قرارداد میان زن و مرد وضعیت را روشن کنیم. اما از آنجایی که خانواده ها معمولا در زمانی که با یکدیگر زندگی کرده و مشکل ندارد و جنبه عاطفی آنها قوی است، به این امور توجه نمی کنند و با پیدا شدن اشکالی، این دست مسائل بروز پیدا می کند. این هم طبیعی است نظام حقوقی در بسیاری موارد کارایی پاسخ به خواستههای تمام افراد را ندارد. بسیاری از خواسته های ما بر اساس اخلاق و آداب و رسوم تعریف میشود و در برخی موارد موضوعات به وجود آمده، قابلیت حقوقی شدن ندارند.
بسیاری از رسانه های غربی از این مقوله (بحث ارث زن) سوء استفاده کرده و تلاش می کنند نشان دهند اسلام در حق زن اجحاف کرده است؛ چگونه می توان این مساله را پاسخ داد؟
یکی از سیاستهای مهاجم این است که به اصولی تعرض شود که امکان جابه جایی ندارد. معمولا دشمن به مسائلی حمله میکند که احکام قرآنی مانند قصاص و ارث زن و دیه است چرا که می دانند ابزاری برای تغییر این موارد وجود ندارد اما ما باید در حوزه اقتصاد، سیستم حمایتی را جایگزین کنیم. یعنی دولت با ایجاد شبکه های حمایتی از زنان و خانواده هایی که در اجتماع با مشکل مواجه میشوند پشتیبانی کرده و نظام تامینی مناسب برای آنها داشته باشد و بدین گونه این مساله را جبران کنند و به دشمن فرصت ندهند.
پایان پیام/
نظر شما