گروه مساجد و کانون های خبرگزاری شبستان: تاریخ از وجب به وجب خاک این سرزمین عبوری زنده دارد و سایه غبارآلود هجوم دژخیمان همچون موجی بی ثمر بر صخره های مستحکم مردمی کوبیده است که جز یک اندیشه در سر نپرورانده اند؛ افغانستانی ها با تکیه بر فرهنگ ملی و سنت اسلام، اسلامی پویا در مساجد و مردمی زنده به طنین صدای «الله اکبر» و معتقد به تربیت مسجدی؛ امروز بیشترین بناهایشان متعلق به مساجد است و حتی هیچ قریه ای در این کشور یافت نمی شود که مسجدی ولو کوچک نداشته باشد.
اساسا مسجد در نگاه مردم افغانستان به اندازه ای از ارج و قرب برخوردار است که این ملت زمان نوسازی یک مسجد هرگز از واژه تخریب استفاده نکرده و می گویند: مسجدی را شهید کردیم تا دیگری را از نو بسازیم.
خبرنگار گروه مساجد و کانون های خبرگزاری شبستان در راستای بررسی «جایگاه مساجد در افغانستان» با دکتر «محمدافسر رهبین» وابسته فرهنگی سفارت کبرای جمهوری اسلامی افغانستان در ایران به گفت وگو نشسته است که حاصل آن را می خوانید:
- مسجد در شاکله تاریخ اسلام از جایگاه مهمی برخوردار است، در واقع به نوعی می توانیم حتی چنین ادعا کنیم که مسجد سرآغازی بر تمدن شکوهمند اسلامی بوده و فکر و فرهنگ امت اسلام از ریشه مسجد به بار نشسته است، هرچند که به فراخور ممالک مختلف، کارکرد مساجد متفاوت می شود، در این راستا برای مخاطبان ما از نسبت تاثیر شرایط خاص سیاسی و همچنین جایگاه رفیع تاریخی کشور افغانستان و تاثیر این دو عامل بر مساجد کشورتان بفرمایید.
تاریخ کشور افغانستان از پیشینه پربار فرهنگی برخوردار است که بخش عظیمی از این فرهنگ در قالب آموزه های اسلامی به بار نشسته است. بی گمان بیشترین بخش فرهنگ کنونی ما در افغانستان متاثر از اسلام است که مساجد در این میان در فرهنگ سازی نقش عمده ای داشته و دارند.
همچنین تعدد مساجد در افغانستان به اندازه ای است که در روستاها و شهرها گاه در هرچند متر یک مسجد وجود دارد و به باور من مساجد در افغانستان نخستین پایگاه رساندن پیام به مسلمانان از گذشته تا امروز بوده اند. چنانچه میدانیم از زمان پیامبر پایه گذاری مسجد به علت دعوت مردم به سوی اسلام بوده است.
البته در اثرجنگ هایی که در کشور ما به وقوع پیوست و به ویژه پس از استیلای نظام شوروی و نظام کمونیستی، اکثریت مسلمانان در کشور افغانستان مورد آزار این نظام قرار گرفتند و بزن ببندها تا جایی رسید که مردم به خاطر نماز خواندن و روزه گرفتن نه تنها به زندان افتادند که هزاران انسان نیز زنده به گور شدند.
از سوی دیگر جهاد مردم افغانستان بزرگترین نیروی اهریمنی یعنی کمونیسم را درهم شکست. در اینجا لازم می دانم از جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان و همچنین از نهادها و کشورهای دیگری که در طول سال های جهاد درکنار مردم ما بودند و پیکره بزرگی از مهاجران ما را در خود جای داده و در کنار مردم افغانستان ایستادند قدردانی کنم.
به باور من اگر مقاومت مردم افغانستان در برابر استیلای امپریالیسم شوروی وجود نداشت بی گمان منطقه از آسیب کمونیسم در امان نمی ماند؛
لذا لطف خدا شامل حال افغانستان شد، بعد از این کودتا در افغانستان بود که انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت که مانع حرکت کمونیست ها به خلیج فارس شد.
در پایان پاسخ به این پرسش باید بگویم به نظر من مساجد می توانند به عنوان رکن اساسی و جایگاهی که مسلمین چند نوبت در روز در آن جمع می شوند خاستگاه و فراخوانی برای دعوت به سوی خیر و اخوت و صلح در امت اسلام باشد، بنابراین مسجد تنها جای سجده نیست.
یکی از مساجد جامع افغانستان
- با توجه به اشاره ای که در مورد تعدد مساجد در افغانستان داشتید این طور قلمداد می شود که اساسا نوعی فرهنگ مسجدی را می توان زیر پوسته فرهنگ مردم افغانستان حس کرد، حقیقتا علت این پایبندی و علاقه مردم افغانستان نسبت به مساجد چیست، آیا ناشی از علقه تربیتی است و یا حاصل جبر و یا فرهنگ است؟
قبل از پاسخ به این سوال لازم می دانم تاکیدی بر این مساله داشته باشم که به هر جهت جنگ هایی که بیش از سه دهه در افغانستان به وقوع پیوست آسیب های فراوانی را به ملت ما زد، به گونه ای که شمار زیادی از مقبره ها و مساجد ویران شدند؛ اما با این همه مسجد به عنوان یک جایگاه صرفا عبادتی در سراسر افغانستان وجود دارد.
در مورد علاقه و پایبندی مردم افغانستان نسبت به حضور در مسجد باید بگویم این امر حاصل فرهنگ و تربیتی است که از دوران کودکی وجود دارد. به خوبی به یاد دارم در دوران کودکی مرتبا در مسجد حضور داشتم، این جریان مربوط به زمانی است که هنوز شاگرد مکتب نبودم، تقریبا هفت سالم بود و به مسجد می رفتم و حافظ شیرازی را در کنار اقامه نماز در مسجد می یافتم چراکه خواندن حافظ در کنار قرآن از نصاب درسی مساجد در آن زمان بود و همین گونه در شماری از مساجد گلستان و بوستان و مثنوی معنوی نیز مشمول تلمذ شاگردان بود؛ البته در مورد خودم باید بگویم که پدرم نقش عمده ای در این مساله داشت چراکه او مردی اهل فضل بوده و با شعر آشنایی داشت. پدرم برای نخستین بار دیوان حافظ را روی زانوی من گذاشت و گفت: پسر بخوان (الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها ... ) .
با این پیشینه و تجربه شخصی که دارم معتقدم مسجد افزون بر اینکه باید پایگاهی برای اقامه نماز باشد، نهادی برای فراگرفتن دانش و فرهنگ نیز بوده است.
- آیا مسجد دوران کودکی شما کتابخانه ای داشت که از آن طریق بتوانید با آثار سایر مشایخ شعر و ادب پارسی آشنا شوید؟
خیر، روستاها آنقدر ظرفیت و امکانات نداشتند که کتابخانه جدا گانه به آنها اختصاص یابد، در واقع قفسه های کوچکی در مساجد وجود داشتند که کتاب هایی روی آنها قرار می گرفتند و من پیش از آنکه به مسجد بروم پدرم در منزل این کتاب ها را برایم می خواند و من از همان طریق با این آثار آشنا شدم.
بعدها که با این آثار آشنایی بیشتری یافته و نسبتا به آن ها مسلط شدم وظیفه خود می دانستم که به سایر کودکان نیز آموخته هایم را آموزش دهم.
- اشاره داشتید مساجد فراوانی در افغانستان وجود دارند، درباره این مساجد و به ویژه مساجد جامع افغانستان بگویید.
بهترین مساجد و بناهای تاریخی در شهرهای بزرگ مانند کابل، هرات، بلخ، قندهار و دیگر استان های افغانستان وجود دارند، مثلا مسجد جامع هرات که پنجمین مسجد بزرگ جهان محسوب می شود و حدود 400 سال پیش ساخته شده است. سنگ بنای این مسجد در روزگار سلطان حسین غوری گذاشته شد و در دوره تیموریان هرات به اکمال رسیده است؛ یا مسجد روضه بزرگ حضرت علی(ع) در شهر مزارشریف، مساجد«عیدگاه»، «شاه دوشمشیره» و «پل خشتی» در کابل که هرکدام در برهه های جداگانه تاریخی بنا یافته اند. در میان مساجد نوساخته درافغانستان باید از«مسجد حاجی عبدالرحمان» یادکرد که در دل شهرکابل ساخته شده است و ساخت و ساز این مسجد زیبا بیشتر از یک دهه را دربرگرفته است. این مسجد باهمه امکانات وضوخانه و درسخانه و دیگرنیازها یکی از مزین ترین مسجد های نوساخته در افغانستان شمرده میشود. البته ده ها مسجد نیز در افغانستان وجود دارند که نام بردن از آنها باعث اطناب کلام می شود. لذا فرهنگ مسجدسازی در روند زندگی مردم افغانستان از سالیان دور نهادینه شده است.
- با این وصف آیا قانون مدونی درباره تاسیس مساجد در افغانستان وجود دارد؟
بله، در وزارت ارشاد و اوقاف بخشی به عنوان مدیریت کل مساجد در این حیطه فعالیت و نظارت دارد که افزون بر معرفی امامان جماعت به فعالیت های حوزه مسجد نیز سامان می دهند.
- آیا فارغ از وزارت ارشاد و اوقاف، خیرین و واقفان (به صورت آزاد) برای ساخت یا بازسازی مساجد فعالیت می کنند یا صرفا مسئله ساخت مسجد بر عهده دولت و وزارت ارشاد و اوقاف است؟
با تاسف، باید بگویم طی سیزده سال اخیر در افغانستان سرمایه ها و دلارهایی سرازیر شد که کمتر در جهت مطلوب به کار رفت، البته برخی در این میان سرمایه های خود را در جنبه های مثبت نیز صرف کردند، مثلا شماری از این افراد مساجد متعددی را شخصا تاسیس و حتی مساجدی به نام خود ساخته اند، مثلا مسجد فهیم خان(فقید مارشال محمد قسیم فهیم، معاون اول رئیس جمهوری اسلامی افغانستان) که چندی قبل چشم از جهان فروبست.
بنابراین امروز شاهد نوعی مسجدسازی به شیوه مدرن و با امکانات ویژه برای مساجد هستیم که عمدتا ساخت این مساجد از سوی افراد متمول جامعه افغانستان صورت گرفته است. البته در مورد کتابخانه مساجد خاضعانه بگویم که کمتر به این مساله توجه شده است.
در حال حاضر گویی ساخت مسجد در افغانستان تبدیل به یک رقابت شده است و مردمان محل در حد وسع خود اقدام به ساخت مسجد می کند که امیدوارم این کار نه با رقابت مردم بل با اجابت نماز نمازگزاران همراه باشد.
همچنین در عین ساخت مساجد جدید مساجد قدیمی نیز ترمیم و یا بازسازی می شوند، در این رابطه لازم می دانم به این مساله اشاره کنم که در افغانستان مسجد به اندازه از از ارج برخوردار است که اگر قرار باشد مسجدی دوباره از نو بنا شود هرگز از واژه «تخریب» استفاده نمی شود، بلکه مردم می گویند: مسجدی را شهید کردیم تا مسجدی دیگر را از نو بسازیم.
تصویری از یکی از مساجد افغانستان
-آیا مساجد افغاستان در طول شبانه روز باز هستند یا صرفا زمان اقامه نماز به روی مردم و مراجعان باز می شوند؟
مساجد در سراسر شب و روز باز هستند و یک خادم همیشگی نیز در مساجد به همراه امام جماعت حضور دارد.
- معماری مساجد افغاستان از چه سبکی پیروی می کنند؟
به باور من معماری در روستاهای افغانستان، بیشتر روستایی و سنتی است و بی گمان شرایط محلی نیز در معماری مساجد اثرگذار است. برای مثال ایالتی به نام «نورستان» داریم که تا 150 سال قبل اسلام به این ایالت نرسیده بود.
نورستان استانی پوشیده از جنگل های صنوبر و سرو بوده و بیشترین خانه های این ایالت چوبی است، بنابراین با توجه به شرایط جوی و اتمسفر این ایالت در ساختن مساجد نیز بیشترینه چوب کار برد داشته است.
- آیا در دوره جنگ های داخلی در افغانستان مساجد همچنان نقش محوری خود را حفظ کردند یا بنا به شرایط خاص دوران جنگ و آشوب مسجد و نقش و کارکرد آن به حاشیه رانده شد؟
هرگز این نقش تاثیرگذار مساجد در افغانستان از میان نرفته و نخواهد رفت، خوب به یاد دارم، دهکده ای که در دوران کودکی در آن زندگی می کردیم نزدیک پایگاه نظامی روس ها در فرودگاه «بگرام» قرارداشت. به خاطر دارم در سال 1361 خورشیدی جنگنده های روسها در چند دقیقه حدود شانزده بمب «ناپالم» برآن ریختند که به اثر آن بیست و دو نفر از اهالی دهکده ما شهید شدند و ازپنج مسجد دهکده یکی از آنها با خاک یکسان شده بود و به چهارتای دیگر هیچ آسیبی نرسیده بود. در حالی که خانه های جوار یکی دوتا از مساجد اصلا قابل شناخت نبودند.
بنابراین مردم در دشوارترین شرایط نیز مسجد را ترک نکردند در حالی که احتمال حملات زمینی و هوایی روسها هرلحظه متصور بود اما مردم همواره برای ادای نماز به مساجد میشتافتند که حکایت از باور آنان به مسجد داشت.
به هرحال لازم می دانم در این مجال به این مساله هم اشاره ای داشته باشم که اگر مساجد در همان سیره و خطی که از ابتدای اسلام بنا نهاده شده بودند حرکت می کردند امروز اسلام بیش از آنچه که انتظار داشتیم در سطح جهان و حتی ممالک اسلامی معرفی می شد.
- سخنرانی از جمله برنامه های معمول در تمامی مساجد است، می خواهم بدانم عموما موضوعات مورد بحث در منابر مساجد افغانستان حول چه محورهایی می چرخد؟
بی گمان، به علت اینکه واعظان و امامان جناعت شهرها تا اندازه ای سیاسی شده اند و دولت نیز نقش خود را در رهبری امامان مساجد دارد، موضوعات سیاسی روز نیز مورد وعظ و بحث قرار میگیرند. این در حالی است که در روستاها هنوز هم امامان و واعظان فقط سرگرم بیم و امید دوزخ و بهشت اند.
باید گفت که وزارت ارشاد واوقاف به ویژه بخش مدیریت مساجد، در تعیین خط موعظه های جمعه رهنمود دهنده است و مسایل و موضوعات مهم دینی و ملی برطبق اقضای وقت از سوی آنان به امامان و واعظان تلقین می گردد.
- بخش ابتدایی صحبت هایتان اشاره داشتید که امامان جماعت مساجد افغانستان انس خاصی با گلستان و بوستان سعدی و حافظ شیرازی داشتند و بعضا بسیاری از کودکان نیز از این طریق با این آثار آشنا شدند، آیا این چنین شرایطی در حال حاضر در افغانستان وجود دارد؟
در حال حاضر این رویکرد وجود دارد اما بسیار کمرنگ شده است چراکه مدارس از شکل سنتی مکتب خانه ها بیون آمده اند و با ایجاد مکاتب و مدارس دولتی و خصوصی نقش مساجد متفاوت شده است.
- برنامه ای برای احیای این رویکرد ندارید؟
بعید نیست، البته زمان می برد، ضمن آنکه بازگشت به گذشته ممکن نیست. یعنی اینکه دوباره مدارس(مکاتب) را ببندیم و اتکا به مساجد داشته باشیم، محال است. مگر میشود هر دو در کنار یکدیگر و توامان در حوزه های آموزش و پرورش کودکان فعالیت داشته باشند.
- فارغ از اقامه نماز جماعت، چه برنامه هایی در مساجد افغانستان برگزار می شود؟
یکی از مهمترین برنامه ها برگزاری جلسات تفسیر و قرائت قرآن است که از طریق تلویزیون نیز اعلام می شود، همچنین برخی مساجد بنیادهای فرهنگی دارند، برگزاری مجلس «فاتحه» اموات در مساجد نیز یک سنت در افغانستان محسوب می شود.
- مسجد پایگاه نشر اندیشه دینی و سیاسی اسلام محسوب می شود، هرچند که این تحلیل و کارکرد مساجد در نظر بسیاری خوشایند نیست اما با این حال اسلام دینی همه جانبه نگر است و سیاست نیز جزیی از اسلام است، تحلیل شما از اسلام سیاسی و عملکرد مساجد در این حیطه چیست؟
اسلام می تواند سیاسی باشد و اگر اسلام توجهی به سیاست نداشته باشد سوال آن است که ما از چه اسلامی صحبت می کنیم؟ کشورهای غربی اسلامی را می خواهند که فقط بگوید به مسجد برو و نماز بخوان و کاری به سیاست نداشته باش؛ در حالی که اساس آموزه های اسلامی چنین نیست و مکتب اسلام صرفا مکتب نماز و سجده نیست بل مکتب کار و کوشش، سیاست و جهاد است و در این میان مساجد در گسترش این اندیشه نقش اساسی بر عهده دارند.
باور من این است که باید مردمان جهان به کیش و آیین های یکدیگر احترام بگذارند و پیرو هیچ دینی نباید به دین دیگر بی حرمتی روا دارد.
نکته پایانی اینکه بسیاری در کاربرد اصطلاح «بنیادگرایی اسلامی» به اشتباه افتاده اند. من به عنوان یک مسلمان می خواهم توضیح دهم که گرایش به اصول بنیادین اسلام نه تنها اسباب ارعاب پیروان ادیان دیگر نخواهد شد بلکه می تواند برای همه بشریت سودمند نیز تمام شود. به عنوان مثال اگر همسایه بیمار نصرانی یا هندوی ما بیمار شود و ما به عیادت اش بشتابیم یا اینکه اگر همسایه ما حتی کافر باشد نباید در پی آزار او باشیم، نگاه کنید که جهان چه جهانی خواهد بود اگر چنین اتفاقی بیفتد.
من باور دارم برای گفت وگوی ادیان و مذاهب و برای احترام به یکدیگر باید اصل «کرامت انسان» را که خداوند فرموده است درنظر داشته باشیم.
اگر ما از دین قرائت درست داشته باشیم، دیگر نسبت به هیچ دین و مذهب و کیش و آیین تعصب نمی ورزیم و بندگان خدا را که درختان خدایند سرنمی زنیم و از روی حرص و آز بهشت خود و دیگران را به دوزخ نمی اندازیم.
به باور حضرت مولانا، گیرافتادن در دام سختگیری وت عصب خون آشامی به همراه دارد:
سخت گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است
گفت و گو از فاطمه فرامرزی
پایان پیام/
نظر شما