چگونگی تغییر تقدیر/اختیار از متعلقات قضا و قدر است نه نافی آن

خبرگزاری شبستان: همه مقدرات انسان در شب قدر تقدیر می‌شود، یعنی قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، به طور روشن اندازه گیری می‌شود و بر اساس شرایط و موانعی است که پیش می‌آید.

خبرگزاری شبستان: شب قدر بنابر تصریح قرآن و بیان روایات شب رقم خوردن تقدیر یک ساله هستی و انسان ها است از این رو این سوال در ذهن می آید که چه ارتباطی بین این تعیین سرنوشت و اختیار آدمی وجود دارد و چطور می توان آن را مدیریت کرد. پاسخ این سوالات در گفتگوی شبستان با حجت الاسلام والمسلمین عبدالله امیدی فرد، استاد و پژوهشگر حوزوی بررسی شده است که از نظرتان می گذرد:

 

چه ارتباطی بین تعیین سرنوشت سالانه انسان ها با شب قدر و عظمت آن وجود دارد؟
طبق احادیث شیعه هر آنچه مربوط می شود به یک موجود انسانی اعم از مسلمان و غیرمسلمان، از قبیل سلامتی و بیماری،مرگ و حیات، کسب مال و ثروت یا فقر وبدبختی، ایمان و کفر، کمال و نقص و...همه در شب قدر مشخص می شود.

برای درک بیشتر این موضوع باید معانی چند واژه کلیدی را مرور کنیم: "قضا" در لغت در معانی گوناگونی بکار رفته است. ابن منظور در لسان العرب می گوید: «القضاء الحکم، القطع و الفصل، و قضاء الشیء احکامه و امضاؤهه یعنی، حکم کردن، فیصله دادن و حتمیت. برای توضیح باید گفت: در نظام آفرینش، ‌موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت،‌این مرحله از تحقق را قضا می‌نامند.
قدر: همچنانکه راغب در «المفردات» می نویسد: «القدر و التقدیر تبیین کمیه الشیء». جوهری نیز در «الصحاح» می گوید: «قدر الشیء مبلغه...
یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی . در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.
اختیار: یعنی آدمی می تواند بر اساس اراده و میل خود کاری انجام داده یا ترک کند. در این که انسان مختار است شکّی نیست؛ شکّ در مختار بودن انسان شکّ در یکی از بدیهی ترین دریافت های انسانی است. چرا که انسان مختار بودن خود را نه از راه استدلال بلکه با علم حضوری و وجدانی ادراک می کند که خطا در آن راه ندارد. انسان همانگونه که وجود خود، شادی خود، غم خود، شکّ خود، عقل داشتن خود و امثال این امور را با یافتی درونی می یابد، مختار بودن خود را هم به همین گونه ادراک می کند. انسان به وضوح درمی یابد که ارتعاش دست یک انسان مبتلا به پارکینسون (لرزش بی اختیاری بدن) تفاوت فاحشی دارد با لرزش دست یک هنرپیشه که نقش یک انسان مبتلا به پارکینسون را بازی می کند. همینطور می فهمد که تفاوت فراوانی است بین کسی که در خواب حرف می زند یا در خواب راه می رود با کسی که در بیداری سخن می گوید یا راه می پوید.
 

آیا قضا و قدر الهی با اراده و اختیار ما قابل جمع است؟
یکی از اصول و سنت های الهی در تدبیر جهان و از جمله عالم طبیعت و انسان، استواری آن بر نظام سببیت و علیت است بدین معنا که اراده و مشیت الهی بر این تعلق گرفته که تحقق هر پدیده و اثری از طریق سبب و علت خاص آن انجام گیرد، به این صورت که تحقق حوادث و انفعالات در جهان نیازمند علت یا علل گوناگون است که وجود آن علت یا علل، تحقق فعلی را ضروری می کند؛ برای مثال، ساختار هندسی نظام جهان طبیعت مقتضی است که از بذر گندم، گندم و از بذر جو، جو روید، آن هم با فرض تحقق سایر علل و شرایط از قبیل آب و خاک و نور.
آیات و روایات بر جریان و حاکمیت اصل علیت در عالم طبیعت دلالت می کنند از جمله روایت معروف: «خداوند امتناع می کند از جریان و تدبیر امور، مگر از طریق نظام اسباب آن، پس خدا برای هر شیء سبب خاصی قرار داده است». انسان در جهان طبیعت نیز مشمول نظام علیت و به تبع آن متعلق قضا و قدر الهی است.
قضا و قدر الهی بر رشد دانه گندم در فرض حصول شرایط آن تعلق گرفته، همانطورکه بر انسان و اعمال آن با شرایط خاص آن نیز تعلق گرفته است با این تفاوت که در انسان نیروی اراده و اختیار وجود دارد در حالی که در نباتات و جمادات چنین نیرویی موجود نیست.
 

اختیار هم یکی از اجزا و متعلقات قضا و قدر است

بنابراین متعلق قضا و قدر الهی در ناحیه افعال انسان، صدور فعل از اسباب و علل خاص خود است که یکی از آن علل، اراده و انتخاب آزاد انسان است به این صورت که ضرورت صدور فعل معلق به اراده انسان است و در صورت عدم اراده، فعل تحقق نخواهد یافت، اما خداوند از ازل می داند که انسان در زمان خاص به اختیار خود مرتکب فعل مشخصی خواهد شد و آن هم متعلق قضای الهی است، پس وجود اصل اختیار با علم و قضا و قدر پیشین ناسازگار نیست، چرا که خود اختیار هم یکی از اجزا و متعلقات قضا و قدر است.
در شب قدر همه مقدرات انسان تقدیر می شود، یعنی قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، به طور روشن اندازه گیری می شود. که بر اساس شرایط و موانعی است که پیش می آید و با ملاحظه اختیار و قابلیت انسان شکل می گیرد. خداوند متعال بر اساس نظام حکیمانه جهان، چنان مقدر کرده است که بین اشیاء رابطه ای خاص برقرار باشد. در شب قدر معین می شود که هر انسانی، بر اساس انتخاب و اختیار خود کدام راه را انتخاب خواهد کرد، راه هدایت یا راه ضلالت؟ و با توجه به دعاها، راز و نیازها و تصمیم ها، قابلیت چه نعمت ها و یا چه حوادثی را خواهد داشت.


بین تقدیر الهی و اختیار آدمی منافاتی وجود ندارد

پس بین تقدیر الهی و اختیار آدمی منافاتی وجود ندارد؛ زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمی یکی از علل و اسباب است آنکه با حسن اختیار خود، کردار نیک انجام می دهد یا مخلصانه دعایی می خواند، نتیجه آن را در این جهان می بیند و آنکه بر اثر سوء اختیار گناهی مرتکب می شود، نتیجه تلخ آن را می چشد. پس اینکه در شب قدر امور بندگان تقدیر می شود، همگی با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است و اختیار و اراده انسان یکی از علت ها و شرایط به شمار می آید. بدین جهت سفارش شده در شب قدر، به عبادت و دعا و شب زنده داری بپردازید، تا این عمل در آن شب خاص، که از هزار شب برتر است، شرایط نزول فیض الهی را فراهم آورد.
 

آیا تقدیر الهی قابل تغییر است؟
آری، چون مجموعه ای از عوامل در مقدرات الهی دخالت دارند. مثلا در مورد سلامتی و بیماری، مسافرت و... عواملی هستند که خداوند آنها را با معلول تقدیر کرده است... برای سفر باید ماشین خوب و راننده ماهر باشد. این ماشین و راننده باید در یک جاده ای مطمئن حرکت کنند. نمی توان پذیرفت که یک جاده ناهموار، بی ایمنی و بی نقشه با راننده ناشی و ماشین معیوب انتخاب کرده و با توکل بر خدا به سلامت به مقصد برسد. عوامل مادی باید رعایت بشود. البته یکسری عوامل مادی هستند که در اختیار من هستند که من باید رعایت کنم و یکسری عوامل هستند که از حوزه مراقبت من خارج هستند. ایمانم به من می گوید که خداوند یک سری عوامل معنوی برای عوامل مادی خارج از کنترل من جایگزین کرده است. مثل دعا و صدقه قبل از سفر که این عوامل معنوی جایگزین عوامل مادی می شوند که در اختیار ما نیستند.
 

ما با دعا کردن چقدر می توانیم قضا و قدر را تغییر بدهیم؟
دعا از عوامل معنوی است. عواملی مثل دعا، توکل، صدقه، جزو مقومات رسیدن به مقصود هستند: "الدواءعندنا والشفاء من عند الله" یعنی من پزشک فقط دارو می دهم اما اینکه این دارو اثر بگذارد (شفا) از جانب خداوند است. او اثر می گذارد یا اثر نمی گذارد. ما دکتر می رویم ولی دعا هم می کنیم. کسی بگوید که من دعا می کنم و خوب می شوم لزوما خوب نمی شود. اگر دکتر رفت و گفت که سلامتی من دست دکتر است و خوب می شوم این هم درست نیست زیرا خیلی ها پیش دکتر خوب هم رفتند ولی خوب نشدند باید در کنارش دعا و توکل باشد.
 

دعا و توکل جایگزین عمل نیستند مکمل آنند

بدانیم که دعا و توکل جایگزین عمل نیستند بلکه مکمل عمل هستند. ما سعی و تلاش و برنامه ریزی خودمان را می کنیم، دعا و توکل هم می کنیم. شهید مطهری می فرماید: دعا هم راه است و هم مقصد است. نفس دعا کردن، ما را به خدا نزدیک می کند. دعا مکمل تلاش ما است ، در واقع یک نحوه عامل مادی است و مکمل تلاش من برای رسیدن به مقدر الهی است. یعنی خداوند تقدیر کرده است که کسی که تلاش کند و دعا کند به خواسته اش برسد. مگر آنکه مصلحت نباشد. امام باقر (ع) می فرمایند: یک جاهایی دعا قضا را تغییر می دهد. فرمایش امام (ع) بر این نکته تاکید دارد که در یک شرایط خاص، دعاها می تواند روی آن تقدیر اثر بگذارد یعنی در شرایط خاص و انسان های خاص و موقعیت خاص دعا این قدرت را دارد اما نه هر دعایی، نه دعای هر کسی و نه دعا در هر جایی، اینها همه خاص است.

پایان پیام/

 

 

 

کد خبر 386199

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha