خبرگزاری شبستان؛ آبان 1375 بود. از در که وارد شد، حیرانی در چهره اش نمایان بود. ساعتها بود که از دیدارش با آیت الله بهجت گذشته بود، اما همچنان مبهوت مینمود. کمی که قرار گرفت، از سرچشمه این حالش پرسیدم. گفت از میان 6 مرجعی که به اتفاق شورای مرکزی در قم خدمتشان رسیدیم؛ دیدار با آیت الله بهجت بسیار متفاوت تر بود.
نگاهی به اتاق کرد و گفت، اتاقی در همین حدود کوچک، که خانواده آیت الله نیز در اتاق پشتی آن زندگی میکردند. سقفش در حال فرو ریختن بود و برای حفظ آن پلاستیک زده بودند. منزل بسیار محقر بود و زاهدانه. عظمت روح ایشان هنوز نیز مرا تحت تأثیر قرار داده است. روح بزرگی که در خانه ای در آستانه تخریب زندگی میکرد. دوستان پیشنهاد کردند که آمادهاند منزل مناسبی برایشان تهیه کنند، اما ایشان مخالفت کردند و گفتند همین جا خوب است. باور کن نگران سلامت ایشان هستم.
خبر داشتم که آیتالله بهجت به ندرت با تشکلهای سیاسی دیدار میکنند، کنجکاوانه از گفتوگوهای سیاسی مبادله شده پرسیدم. گفت، آیت الله که تشریف آوردند، ابتدا دبیرکل گزارشی داد، پس از ارائه گزارش مقدماتی دوستان، ایشان پس از احوال پرسی از برخی از حضار و برخی غایبان سخنانی بیان کردند. تأکید داشتند که پیش از این به اسلام خیانت شد، باید مراقب بود. ایشان به ماجرایی اشاره کردند که قبل از مالک اشتر یک نفر از رؤسای قشون امیر المؤمنین صلوات الله علیه در «صفین» رسید به نزدیک خیمه معاویه بن ابی سفیان لعنه الله علیه، به طوری که کشتن معاویه پیش او آب خوردن بود. در همین حال معاویه [پیام] فرستاد برای او که غالب شدی و ما اعتراف داریم، اما به تو بگویم، اگر عقب نشینی کردی «خراسان» مال توست. این بدبخت شقی عقب نشینی کرد، «خراسان» را می خواست، مثل عمر بن سعد [که] «ری» را میخواست و کار شد آن جوری که شد که همه میدانیم. از خسران دنیا و آخرت، [آن] بدبخت شقی فروخت دین را به دنیای خودش، قبل از اینکه «خراسان» به دست معاویه بیفتد، به درک رفت و مرد و به هیچ [چیز] نرسید، نه به «خراسان»، نه به بهشت، هم جهنم، هم فقد «خراسان»، مثل «عمربن سعد.» بعد از برخی صحبتها بار دیگر ایشان اشاره کردند که از سوی یاران امیرالمؤمنین به واسطه تطمیع معاویه، به ایشان خیانت شد و باز هم برای بار سوم به موضوع خیانت تأکید کردند، ایشان از عدم تزکیه نفس برخی مدعیان حمایت از انقلاب و کسانی که در جمع خودیها شمرده میشوند، نگران بودند.
منبع:نشریه گلستان فرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- تیر 1388
پایان پیام/
نظر شما