شادی در اسلام// کانون شادی، اعتباری دانستن داشته های دنیا است

خبرگزاری شبستان: بسیاری از غصه های ما به خاطر از دست دادن آن چیزهایی است که به دست آورده ایم و آن ها را تا ابد متعلق به خودمان می دانیم از مال تا فرزندان و دارایی هایمان.

خبرگزاری شبستان: بسیاری از غصه های ما به خاطر از دست دادن آن چیزهایی است که به دست آورده ایم و آن ها را تا ابد متعلق به خودمان می دانیم از مال تا فرزندان و دارایی هایمان. حالا اگر کسی به این فهم برسد که در واقع به دست آوردنی در کار نیست و همه امور مادی و مالکیت های انسان بر این امور اعتباری است و در اصل مالکیت همه این ها متعلق به خداست معلوم است که این فرد دچار شادی های انفجاری و غم های انفجاری نمی شود. او با دستیابی به این معرفت به یک توازن در درون خود می رسد.
گفتگوی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام علی اکبر مهدی پور استاد حوزه و دانشگاه به بررسی رابطه میان آموزه های اصیل وحیانی و نشاط درونی و بیرونی اختصاص دارد، آن هم در عصری که گاه به شیطنت، اسلام و شیعیان را متهم به مخالفت شادی و نشاط نمی کنند.
 

اگر موافق باشید از این جا شروع کنیم که گاهی این سو و آن سو گفته می شود ما با تراکم مراسم های عزا و سوگواری در شیعه مواجهیم اما از آن سو توجه واعتنایی به شادی و نشاط گذاشته نمی شود. ارزیابی شما درباره این شبهه چیست؟
در دین مقدس اسلام و متن آموزه های مذهبی، همان گونه که برای مصایب اهل بیت (ع)، سوگ و غم و اندوه حضرات، ارزش و اعتبار قائل هستیم برای روزهای شاد و موقعیت های بهجت آفرین آیینی و دینی هم ارج وقرب قائلیم که در آن بحث نشاط و سرور و ابتهاج مطرح است.
نکته ای که می خواهم کمی روی آن تأمل داشته باشم این است که نشاط و شادی و سرور در فرهنگ اسلامی، اتفاق غریب و دور از دسترسی برای ما نیست که مثلا بخواهیم از فرهنگ دیگری وارد کنیم، فی المثل بخواهیم از فلسفه غرب و شرق وارد کنیم و در این جا بومی کنیم، این به هیچ عنوان تلقی درستی نیست.
 

اما متاسفانه امروز گاهی در رسانه ها موضوع به گونه ای مطرح می شود که انگار هیچ رگه ای از شادی و بهجت در اسلام نیست؟
خب ما وقتی با مجموعه پیش داوری ها و ناآگاهی هایمان به امری وارد می شویم داوری مان محل اشکال خواهد بود. شما این شادی و بهجت درونی و بیرونی را چه در گذشته فرهنگی ما و چه امروز می بینید و در همین زبان مردم کوچه و بازار به عینه می توانید رصد کنید.
شواهد و مثال ها در این باره زیاد است که رجوع به احادیث ما می تواند این شواهد و مثال ها را نشان دهد. من برای نمونه عرض می کنم که ما در احادیث مان، این موضوع را داریم که هر کس سرور و بهجت را بر دل کسی وارد کند چه پاداش هایی در انتظار او خواهد بود و چه اتفاقات مبارکی برای او حادث خواهد شد که فی المثل در روز قیامت زیر سایه عرش الهی قرار می گیرد.
 

موضوعی که به نظر می رسد در اسلام و سیره معصومین (ع)، خیلی به آن توجه شده، ارزش شاد کردن دیگران است. در این باره توضیحاتی می فرمایید؟
ما در حدیث قدسی داریم که خداوند خطاب به حضرت موسی (ع) می فرماید: سروری که بر قلب تو وارد می شود از گره گشایی است که در زندگی فلان بنده من کرده ای و اندوه قلب او را برطرف کرده ای. شادی ای است که در قلب توست از شادی قلب دیگری است.
یکی از صحابه حضرت امام صادق (ع)، خدمت امام رسیدند. حضرت به ایشان فرمودند: روز پنج شنبه نامه اعمالت را می دیدم، دیدم به پسرعمویت نیکی کرده ای، خوشحال شدم. آن صحابه عرض کرد آقا شما چرا خوشحال شدید؟ امام فرمودند: هر کس سرور و شادی در قلب برادر مومن خود وارد کند اول از همه خداوند را خوشحال کرده است در مرحله بعد پیامبر و نهایتا ما امامان و اهل بیت را خوشحال کرده است.
غرض این که این وادی مفصلی است که می توانیم در آن رد پای صدها حدیث از پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) را دنبال کنیم که فصل مشترک آن ها این است که ادخال سرور در قلب بندگان خدا چه جایگاه بلند ورفیعی دارد.
البته این رابطه را از آن سو هم باید دید. در احادیث آمده است که مومنان از گِل و طینت ما آفریده شده اند. آن ها از شادی ما شاد می شوند و از غم ما به غم می گرایند و غمگین می شوند.
منظور این است که روز عید مومنان، همان روزهایی است که برای معصومین ما اتفاقا خجسته و مبارکی است فی المثل مبعث یا غدیر برای معصومین ما واجد اهمیت و در حکم اعیاد بزرگ محسوب می شوند چون در عید مبعث، پیامبر مکرم اسلام به مقام رسالت و هدایت برگزیده می شوند و مگر نه این است که هدایت آدمیان از ظلمت و جهل به نور و معرفت، اتفاقی مبارک و بهجت آفرین است و در دومی مولا علی (ع) از سوی پیامبر برای تداوم راه رسالت.
شما وقتی به همین مفاتیح رجوع می کنید می بینید چقدر اعمال درباره اتفاقات شادی آفرین و بهجت زا در قلب انسان وجود دارد. من اینجا می خواهم به نکته ظریفی اشاره کنم که ما در اسلام عملا شادی را بحثی در رابطه با من و دیگری می بینیم، به عبارت دیگر شادی حقیقی زمانی حاصل می شود که فی المثل به واسطه انفاق و احسان و صله رحم به انسان ها و مومنین توجه شود و گره گشایی اتفاق بیفتد.
در احادیث غدیر داریم که جشن روز غدیر در دوران حکومت امام علی (ع)، مصادف با روز جمعه بود. امام علی (ع) مردم را به منزل امام حسن (ع) دعوت کرده بودند. صحابه در آن جا اطعام می شدند و حضرت به هر کسی که آمده بود غذایی هم می دادند که نزد خانواده ببرند.
در کتاب مفصل "غدیر" آمده است که در دولت فاطمیون، دهه غدیر می گرفتند و آن قدر این جشن های غدیر، بذل و بخشش و احسان می کردند که در طول سال هر حادثه ای که پیش می آمد مردم همدیگر را به غدیر وعده می دادند. یعنی فی المثل اگر کسی می خواست دخترش را به خانه بخت بفرستد و جهیزیه نداشت یا پسرش را داماد کند و هزینه عروسی نداشت امیدوار بود و در دل این شادی را داشت که اندوه او در بذل ها و احسان های روز غدیر برطرف خواهد شد.
 

من تصور می کنم بخشی از خلأ شادی که ما امروز در جامعه احساس می کنیم به خاطر آن است که موتور محرکه این شادی در خانواده است. عین این که کندویی نباشد، طبیعتا عسلی هم شکل نخواهد گرفت. وقتی خانواده از دست برود آن محرکه هم از کار می افتد. دیدگاه تان در این باره چیست؟
توجه کنید امیرمومنان در شب 21 ماه رمضان، خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (ع)، نکات فوق العاده مهم و ارزشمندی را در این باره بیان می کنند که در همین مبحث جای تأمل و دقت دارد. حضرت بعد از آن وصایای کلی برای امت و خاندان، احکامی را خاص حضرت مجتبی (ع) مطرح فرمودند که فرزندم! فردا مردم با تو بیعت می کنند و سنگینی بار امت بر دوش تو می افتد و آن وقت است که شب و روزت را باید برای مردم و گرفتاری هایشان صرف کنی، اما یادت نرود که خانواده تو هم جزو همین امت است، یعنی که مسئولیت ها نباید باعث شود اهل بیت و خانواده خودت را فراموش و از تربیت فرزندانت غفلت کنی.
این نکته مهم و ظریفی است که بسیاری از صاحب منصبان و مسئولان از آن غفلت می کنند، حتی کسانی که شاید مسئولیت قابل توجهی نداشته باشند اما آن قدر خودشان را درگیر و گرفتار مشغله ها می کنند که اصلا خانواده و روابط اش را از دست می دهند بنابراین بخش قابل توجهی از کمبود شادی و نشاط که امروز در جامعه می بینیم به خاطر آن است که آدم ها مشغله هایشان را روز به روز زیاد می کنند و روابط شان آسیب می خورد و گفتار رنج و غم می شوند.
نکته دیگر در این باره فرمایش معصوم (ع) است که مومن غم و اندوهش را در دل پنهان می دارد و صورت گشاده ای دارد. یعنی که حزن ها را در درون خودش می ریزد اما آن بهجت ها و خوشی ها و گشادگی ها را با دیگران تقسیم می کند.
 

خب اگر همین فرهنگ در میان ما دامنگیر شود بسیاری از این مصایب کنار می رود در حالی که می بینیم متاسفانه خیلی وقت ها این برعکس است. قبول دارید؟
بله، می بینیم که آدم ها گاهی خوشی ها و لذت ها و شادی هایشان را پنهان می کنند اما دایم غم ها و غصه هایشان را با دیگران تقسیم می کند و به آن ها عرضه می کنند بنابراین دیگران را هم به همین فضاها می کشانند. ما واقعا در فرهنگ اسلامی این را داریم که مومن سینه اش را سپر می کند و خیلی از تلخی ها را با اعضای خانواده اش در میان نمی گذارد و آن ها را غمگین نمی کند. همچنان که این اتفاق می تواند در جامعه بین دو همکار، دو همسایه و دو فامیل رخ دهد.
در قرآن کریم این آیه زیبا و پرمعنا را داریم که "لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ / تا بر آنچه از دستتان می رود اندوهگین نباشید و بدانچه به دستتان می آید شادمانی نکنید."
ببینید این آیه نیاز به توضیح دارد. در واقع آیه آدم ها را به تعادل رفتاری دعوت می کند. بسیاری از غصه های ما به خاطر از دست دادن آن چیزهایی است که به دست آورده ایم و آن ها را تا ابد متعلق به خودمان می دانیم از مال تا فرزندان و دارایی هایمان. حالا اگر کسی به این فهم برسد که در واقع به دست آوردنی در کار نیست و همه امور مادی و مالکیت های انسان بر این امور اعتباری است و در اصل مالکیت همه این ها متعلق به خداست معلوم است که این فرد دچار شادی های انفجاری و غم های انفجاری نمی شود. او با دستیابی به این معرفت به یک توازن در درون خود می رسد.
اگر کسی به همان سیره معصومین برسد مطمئن باشید شادتر و پویاتر زندگی می کند چون اصل نخست شادی، آرامش است. کسی که آرامش ندارد شاد هم نمی تواند باشد. اصل اول آرامش هم این است که بدانی این سرای دنیا مادام العمر نیست بنابراین وقتی به این معرفت رسیدی که اینجا سرای موقت است از دست دادن هایش را غم سنگینی روی سینه ات نمی کنی.
 

ما اگر عزیزی را از دست دهیم و افسرده و مچاله می شویم اگر بدانیم آن عزیز ما پیش عزیز بزرگ تری که مرکز همه عزت ها و بزرگی هاست کوچ کرده خیال مان راحت نمی شود؟ خیال مان راحت نمی شود که جایش خوب است؟ پس برداشت ما از دنیا در معنای شادی و غصه هایمان اثر می گذارد.
خب این ها در ادبیات دینی ما وجود دارد. یکی از زیباترین و شادترین اتفاق هایی که در قرآن روایت می شود "انا لله و انا الیه راجعون" است که معنایی جز اتصال دوباره به آن نور – نور فوق کل نور - و هجرت از ظلمتکده دنیا به سمت ملکوت ندارد اما چون ما تلقی درستی در این باره نداریم آن مفهوم راستین را در ذهن ما ایجاد نمی کند.
بله، جامعه ما تصویرهای درستی در این باره ندارد. توجه کنید که این نشاط و سرور در ما بد معنا شده است. هنوز این حرف ها چندان در رسانه ها و تلویزیون ما باب نیست. ما فکر می کنیم نشاط یعنی آدم هایی جمع شوند و کف بزنند یا جیغ بزنند و پای شان را به زمین بکوبند. بعد فرض کنید چون فرهنگ ما با این جنس شادی ها همخوانی ندارد بعضی ها احساس کمبود می کنند، فکر می کنند دین ما مخالف شادی است، در صورتی که ما اول باید ببینیم اصلا آنچه او به نام شادی می شناسیم واقعا شادی است؟ یعنی ما را به آن گشایش درونی می رساند یا نه، هیجانی است که لحظه ای جرقه می زند و بعد خاموش می شود.
پایان پیام /
 

کد خبر 394034

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha