خبرگزاری شبستان: در دنیای امروز و رشد و تنوع رسانه ها و ماشینیسم و مصرف گرایی، مدرنیته می خواهد محاکاتی از آن تنوع های عالم غیب داشته باشد که چشم آدمیان به آن حقایق حقیقی باز نشود و آن شادی عمیق را تجربه نکنند. تأکید شدیدی که بر واریته و تنوع می شود و هر لحظه چیزی تازه را به شما نشان می دهند و جلوه ای نو در منظر شما قرار می گیرد به خاطر آن است که می دانند حقیقت آدمی به جلوه گری این جلوه های تازه در ملکوت خو گرفته است.
گفتگوی سرویس قران و معارف خبرگزاری شبستان با آیت الله سید محمد قائم مقامی استاد حوزه و دانشگاه به بررسی ابعاد تعاملی میان نشاط و شادی با دینداری و چالش های معرفتی آن در عصر حاضر اختصاص دارد.
• جناب قائم مقامی! برای فتح باب گفتگو درباره شادی پایدار، اگر صلاح می دانید تعامل و ارتباط احساس شادی و نشاط عمیق را با دینداری واکاوی می فرمایید؟
مقدمتا اجازه بدهید به این موضوع بپردازم که دایره نشاط از شادی وسیع تر و اعم است. اگر بخواهیم خلاصه و مجمل در این باره سخن بگوییم به این نکته می شود اشاره کرد که نشاط به مفهوم سرزندگی در برابر کسالت و خمودگی است. اما ارتباط نشاط و دینداری به تعبیر معروف، اظهر من الشمس است. راستی و رستگاری ملازم و همراه با نشاط و سرزندگی است.
همه دینداران و پرهیزگاران این حالت را تجربه کرده اند که به واسطه دعا و انجام تکالیف دینی و تجلی آن جنبه روحانی، بلافاصله احساسی از رهایی و شادی بی حد و مرز در درون خود تجربه می کنند که با هیچ یک از شادی های دیگر قابل قیاس نیست.
وقتی انسان، رضوان الهی را در درون خود باز می یابد و شهود می کند، قطع مسلم با اصیل ترین نوع نشاط و شادی و سرزندگی ارتباط می گیرد. شما در همه جوامع بررسی کنید می بینید مؤمنان بانشاط تر از قشرهایی هستند که قوه ایمان آن ها کاستی دارد و پای یقین شان لنگ می زند، ممکن است آن مؤمن در معرض انواع گرفتاری و مصایب و دشواری قرار گیرد اما به سبب آن توکل بزرگ، آن شادی درونی را از دست نمی دهد.
• اشاره می کنید به این که ما برحسب تجربه روحانی و معنوی مان با شادی های اصیل تر مواجه می شویم. اگر ممکن است این مفهوم را کمی بیشتر باز می کنید؟
- شما اگر نتوانید به اصل دست پیدا کنی به بدل روی خواهی آورد. اگر نتوانستی آن نشاط اصیل و سرزنده و پایدار را در درونت حاکم کنی، جعل نشاط خواهی کرد که یک نوع تخدیر درونی است. من مثال عرض می کنم. چرا بعضی از آدم ها به سمت افیون و مواد تخدیرکننده می روند یا اعتیاد شدید به الکل پیدا می کنند؟ به خاطر این که نتوانسته اند آن شادی عمیق را تجربه کنند اما می خواهند به این وسیله، آن رویه جعلی را احضار کنند.
• آدم ها در جریان روزمرگی ها و ناکامی ها و شکست هایی که متحمل می شوند دچار ملال و افسردگی می شوند. می خواهند این ملال و افسردگی را از زندگی شان بیرون کنند اما با آن نسخه های جعلی از چاله به چاه می افتند. معارف دینی ما چه راهکاری در این باره دارند؟
- اشاره بسیار مهمی در نهج البلاغه وجود دارد که متضمن همین بحث است. امیرالمؤمنین علی (ع) در این کتاب شریف می فرمانید: روح های شما مانند بدن هایتان ملول می شوند. برای درمان ملالت روح تان، حکمت های تازه بجویید.
توجه می کنید امام چه می فرمایند؟ اگر می خواهید به آن شادی و نشاط درونی برسید به آن حکمت نامیرا دست پیدا کنید.
• این حکمت دقیقا چیست؟
- مراد از این حکمت، محتوای تجربه دینی است. اتفاقی که در روی آوردن و گشودن سینه و روان به سمت عبودیت و معنویت روی می دهد، وقتی آدمی این حقیقت را دریافت که هستی بر ستون حکمت الهی افراشته شده است و خداوند نیز جز خیر و صلاح بندگان خود را نمی خواهد تلألو نور این حکمت در درون آدمی متجلی می شود و همه بخش های زندگی اش را تحت الشعاع قرار می دهد، به عبارت دیگر افق و تجلی جدیدی از حقیقت بر او ظاهر می شود گویی که برای نخستین بار در زندگی است که با آن حقیقت روبرو می شود.
مثل این می ماند که انسانی از دور به دعوای کودکان بر سر اسباب بازی هایشان نگاه می کند. این دعوا اگرچه برای کودکان کاملا جدی است اما برای آدم بالغی که از آن مرحله عبور کرده آن کشمکش ها چیزی جز جدال بر سر یک اسباب بازی نیست، مسلما آن فرد بالغ، آن غمی را که کودکان با آن درگیرند تجربه نخواهد کرد چون او می داند که آن وسایل صرفا اسباب سرگرمی و بازی اند که دیر یا زود مستهلک خواهد شد و از بین خواهند رفت. انسانی هم که از حیث معنویت و حکمت زندگی به آن بلوغ درونی رسیده باشد به مفهوم حقیقی کلمه آن طرب درونی و طربناکی را حس خواهد کرد از سوی دیگر وقتی این نشاط و طرب درونی در اخلاق ظاهر می شود اخلاق را حسن می کند. این اخلاق خوب، حاصل انبساط درونی است. مسلما وقتی آن گشایش در درون انسان اتفاق می افتد اخلاق آدمی را هم متحول می کند.
• یکی از مهم ترین ارجاعاتی که می توان در این باره بیان داشت که در واقع دقیق شدن در آن شکل عملی این تجلی شادی در درون و زندگی است، زندگی معصومین (ع) و اولیا است، دیدگاه تان در این باره چیست؟
تکلیف سیره معصومین (ع) در این باره روشن است چون عبادت حضرات در اوج بوده ،معرفت شان هم در اوج بوده بنابراین امامان بزرگوار ما آن نشاط و وجد درونی را در اعلا درجه تجربه می کردند.
من البته در این جا لازم می دانم شرح مختصری در باره مفهوم نشاط داشته باشم. معصومین ما این طور نبوده که در همه حالت ها آثار و علایم نشاط در چهره شان پدیدار باشد. هر انسانی در لحظه هایی از زندگی درگیر حزن و اندوه می شود. اما تفاوت اولیا و معصومین با آدم های معمول در این است که غم آن ها مبارک است. اندوه شان، اندوه پست و کم مایه ای نیست در عمق این اندوه، نشاط عمیق و پایداری وجود دارد.
اگر بخواهم مثال ملموس و روشنی در این باره بزنم مجالس سوگواری حضرت سیدالشهدا (ع) است. مؤمنین و سوگواران امام حسین (ع) تجربه کرده اند که مقوله ای نشاط آورتر از گریستن و سوگواری بر امام حسین (ع) و شهیدان کربلا نیست. کسی که با فلسفه این گریستن و پشت صحنه ان آشنا نباشد تصور خواهد کرد که این سوگواران در درون خود درگیر غمی قبض کننده و تاریک هستند که اشک می ریزند اما آن که بداند این اشک ها به خاطر چیست یا به تعبیر دقیق تر کسی که عمیقا در درون، این سوگواری مقدس و طیب را تجربه کند خواهد فهمید این غم عین نشاط و سرور درونی است.
نکته ای که می خواهم عرض کنم این است که نشاط پدیده ای وجدانی است. جالب ایجاست که گریه و خنده مؤمن هر دو بانشاط است والبته تا انسان به مقام عبودیت حقیقی نرسد نمی تواند این شادی درونی را تجربه کند و اذن داخل شدن در فضای این شادی به او داده نمی شود.
• لمس شادی های حقیقی جز تغییر منظرهای جدی در زندگی و جدا شدن از دست و پا زدن های بی حاصل در روزمرگی های محض ظاهر نمی شود. اما پرسش این است که این تغییر منظر چگونه می تواند روی دهد؟
- صرفا با هشیار کردن فطرت در درون آدمی میسر و ممکن می شود. دین یا به تعبیر دیگر سنت، راهکار لمس این شادی های حقیقی را در بازگشت به فطرت می داند. انسانی که قرار است به این وادی وارد شود بعد از مسأله عقاید و اعتقاد به غیب و بهشت و جهنم، برنامه ویژه ای به این منظور در زندگی اش پیاده می کند که ارکان زیستن او را تحت تأثیر قرار می دهد. مراد این است که بزرگترین پشتوانه شادی درونی آدم، زمانی محقق می شود که بداند هستی رها شده نیست، او به حال خود رها نشده است. بحران شادی در عالم که امروز می بینیم ثمره این تفکر است که ما در این عالم به حال خودمان رها شده ایم.
• اگر بخواهیم کمی جزیی نگرانه به رابطه دین و تأمین شادی توجه کنیم چه نکاتی برجسته می شود؟
- ببینید، یکی از پدیده هایی که آدمیان را رنج می دهد و هر روز آن ها با این مؤلفه سر و کار دارند زمان است. آدم ها در نسبت شان با زمان رنج می برند. گذر زمان برای اغلب آدمیان چیزی جز حس رنج نیست. زمان برای انسان هر لحظه در حال کاستی است، یعنی درست از لحظه ای که وجود انسان در بطن مادر شکل می گیرد در واقع انسان به سمت مرگ خود حرکت می کند، این خصلت کاهش زمان برای آدمیان رنج آور است اما آیا زمان در منظر یک دیندار حقیقی هم همان غول ترسناکی است که به چشم می آید؟ آیا زمان پدیده ای در کنار پدیده های خالق است یا نه؟
البته انسان دیندار نسبت به زمان و دقایق تعهد دارد. ظهور "پارسایان شب و شیران روز"، التذاذ روحانی و شب زنده داری در اوقات شب و جوش وخروش در روز زمانی محقق می شود که انسان هشیاری اش را در همه زمان ها حفظ کند، به یک معنا حتی وقتی خواب است، هشیاری باطنی اش را دارد. اگر ابن اتفاق برای کسی بیفتد معلوم است که اذن ورود به باطن عالم و ملکوت داده می شود.
نکته جالب اینجاست که عالم ملکوت در نهایت تازگی و تنوع نسبت به عالم طبیعت قرار دارد.عالم ملکوت مثل عالم طبیعت نیست. البته عالم طبیعت هم تنوع هایش را دارد اما این تنوع ها قابل قیاس با ملکوت نیست.
در دنیای امروز و رشد و تنوع رسانه ها و ماشینیسم و مصرف گرایی، مدرنیته می خواهد محاکاتی از آن تنوع های عالم غیب داشته باشد که چشم آدمیان به آن حقایق حقیقی باز نشود و و آن شادی عمیق را تجربه نکنند. تأکید شدیدی که بر واریته و تنوع می شود و هر لحظه چیزی تازه را به شما نشان می دهند و جلوه ای نو در منظر شما قرار می گیرد به خاطر آن است که می دانند حقیقت آدمی به جلوه گری این جلوه های تازه در ملکوت خو گرفته است.
• نکته ای که می خواهم درباره زمان عرض کنم از این حیث اهمیت دارد که می تواند در بحث شادی درونی نقش کلیدی ایفا کند. ما به تعبیر شما هر روز و هر لحظه با زمان و کاستی ان سر و کار داریم و از طرفی همین ذات زمان که رو به کاهش است برای ما رنج آور می شود و از سوی دیگر انگار نمی توانیم این اسب چموش را اهلی کنیم و در خدمت خودمان درآوریم نتیجتا حسرت زده هستیم و غمی بزرگ گریبان مان را می گیرد. چگونه می توان رابطه شادتری با زمان برقرار کرد؟
- توجه کنید یکی از اتفاقاتی که در مدرنیته افتاده و اشاره کردم بالا بردن تنوع های عجیب و غریب در زندگی است که اوقات انسان را عملا می بلعند. شما در این زندگی، درگیر تنوع ها می شوید. من از انواع رسانه های تصویری و مجازی مثال می زنم که تنوع شگفتی در این عصر یافته و خیلی وقت ها آدم ها درگیر محتوای این رسانه ها می شوند بدون آن که بهره چندانی از این ارتباط ببرند، حالا گاهی محتوای این رسانه ها سم خالص برای روح و روان انسان است. خب این تنوع، نوعی از سرسام و سرگیجگی را برای آدمیان پدید می آورد و آن ها را افسرده دل می کند. بنابراین نکته مهم در رسیدن به شادی درونی، مدیریت وقت و زمان است. نمی شود نسبت به زمان بی قید و رها رفتار کرد و انتظار داشت زندگی شادی برایمان پیش آید. دایره مسئولیت های شما، آموزش هایی که می بینید محبتی که می توانید به دیگران نثار کنید و مهم تر از همه این ها آن رابطه بندگی، همه و همه در قالب همین زمان محدود امکان ظهور وحضور پیدا می کند پس امکان زایش شادی در امکان بهره برداری از این زمان هاست. در آن صورت است که انسان به میزان اهتمام و جدیت خود وارد حوزه تازگی ها می شود و حقیقت و باطن عالم را شهود می کند.
من البته یک چیزی را به شما بگویم و آن این که انسان در آینده به این وادی وارد می شود، یعنی وقتی به این مرحله رسید که فهمید همه آن جلوه گری ها و تنوع ها کاذب است و عطش او را به سمت آن تازگی وسرزندگی حقیقی و شادی صادق تأمین نمی کند به سمت ولایت الهی خیز برمی دارد.
وضعیت کنونی جهان یک نوع محاکات ناخودآگاه نسبت به آینده است. گاهی انسان بدون آن که بداند چیزی را حکایت می کند. این تنوعات بی حصر در عالم رسانه و ارتباطات در واقع نوعی بیان این نیاز است که ادمی می خواهد بگوید من می خواهم وارد ان عرصه جلوه گری حقایق حقیقی شوم. این همه گرایش ها به موسیقی که در جهان وجود دارد و خیلی وقت ها با ورود به موسیقی غنایی، دست آدمی را در رسیدن به شادی حقیقی می بندد در درون خود واجد وبیان کننده حقیقی است که روح انسان نیازمند طرب است اما راه را اشتباه می رود.
پایان پیام /
نظر شما