به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله مظاهری در آستانۀ ایام البیض1432 در جلسه درس اخلاق گفت: جوانان امروزی در اثر دوری از خدا، دچار عشق مجازی میشوند که یک درد ناعلاج است. حاضرند دین، آبرو و همۀ دارایی خویش را فدای عشق مجازی کنند. چرا؟ چون خدا را ندارند. اما اگر جوان باخدا شد و خدا در دل او قرار گرفت، حضور قلب پیدا میکند.
آنچه در ادامه می خوانید خلاصه درس اخلاق آیت الله مظاهری است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
آرامش پایدار، در پرتو ارتباط با خدا
ماه رجب مربوط به خداوند، ماه شعبان مربوط به پیامبر گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و ماه رمضان مربوط به امّت پیامبر است. در این سه ماه باید در جهت تقویت ارتباط عاطفی با خدای متعال کوشش فراوانی داشته باشیم.
اگر انسان با خدای خویش رابطۀ عاطفی نداشته باشد، در دنیا و آخرت سقوط میکند و راه نجاتی نخواهد داشت. رابطۀ عاطفی از طریق انس با قرآن، دعا و توسّل، میتواند انسان را از افسردگی، ضعف عصب و سایر مشکلات زندگی روزمرّه رهایی بخشد و آدمی را به جایی برساند که وقتی قرآن میخواند، بیابد که خدا در حال حرف زدن با اوست. وقتی در دل شب استغفار میکند و دعا میخواند، بیابد که در حال حرف زدن با خدا است. قرآن، کلام نازل و دعا، کلام صاعد است و هر دو مکالمه و معاشقه با خداوند سبحان است.
نماز، نوعی مکالمه با خداست. در حمد و سوره خدا با انسان و در سایر اذکار، انسان با خدا مکالمه میکند و این مکالمه برای اهل معرفت، معاشقه است. بالاترین لذّت آنان در دل شب، مکالمه و معاشقه با خدا از طریق نماز شب و خواندن قرآن است.
«الرَّکعَتانِ فِی جَوفِ اللَّیلِ اَحَبُّ الَیَّ مِنَ الدُّنیَا وَ مَا فیِهَا»[1]
اولیای الهی به دنیا و آنچه در آن است، پشت پا میزنند تا بتواند دو رکعت نماز شب بخوانند. در نظر ایشان دنیا هیچ ارزشی ندارد و صرفاً وسیلهای برای صعود است و لذا به دنیا و مادیّات، هیچگونه تعلّق و دلبستگی ندارند و دل آنان فقط به خداوند متعال وابسته است.
نفس مطمئنّه، در اثر رابطۀ عاطفی با خدا
اهل دل گاهی قرآن می خوانند، گاهی نماز میخوانند، گاهی استغفار میکنند و گاهی نیز با خدای خویش راز و نیاز میکنند و در هر صورت، بالاترین لذّت را از معاشقۀ خویش میبرند. رابطۀ عاطفی با خدا، نفس مطمئنّه را در وجود انسان متجلّی میکند:
«أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[2]
آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مىشوند.
کسانی که با خدا رابطۀ عاطفی دارند، غم و غصّه و دلهره و اضطراب و نگرانی ندارند؛ نه غم گذشته را میخورند و نه از آینده نگرانند، زیرا خدا را دارند. کسی غم و غصّه و نگرانی دارد که خدا را نداشته باشد.
دنیای روز مملوّ از غم، غصّه، اضطراب، نگرانی و اختلاف بین افراد خانواده و اجتماع است و متأسّفانه این نگرانیها و دغدغهها افراد را وادار به گناه کرده است. کسانی که بسیار جاهل و غافلاند، برای رفع نگرانی و دستیابی به آرامش موقّت و زودگذر، به موادّ مخدّر و مسکرات مبتلا شدهاند. سایرین نیز مجبورند زندگی توأم با اضطراب خاطر و نگرانی و دلهره را تحمّل کنند و بسوزند تا از دنیا بروند.
اطمینان دل در پناه خدا
آدمیان راه را گم کردهاند و دچار نگرانی روی نگرانی شدهاند و پناهگاه مطمئنّی در دنیا ندارند. نمیفهمند که تنها پناهگاه انسان، خداوند است و یاد او آرامبخش دلهای نگران و مضطرب است:
«أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[3]
آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.
آرامش مطلق و آسودگی پایدار، در پرتو ارتباط با خدای تعالی حاصل میشود. «ذکر الله» در قرآن، گاهی خواندن قرآن است، همراه با توجه به اینکه خدا با او حرف میزند و او هم در پاسخ با خدای خویش راز و نیاز و درد دل کند. همین مکالمه و گفتگو، غم و غصّه را زایل میکند و به انسان آرامش میبخشد. چنین آرامش پایداری از نفس مطمئنّه ناشی میشود؛ یعنی وقتی که خدا بر دل انسان حکومت کند، هنگامی که همۀ اغیار از دل آدمی خارج شوند و تنها خدا در دل باشد، دل انسان جایگاه خدای رحمان میشود.
«قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»[4]
چقدر عالی میفرماید:
«لَمْ یَسَعْنِی سَمَائِی وَ لَا أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِنِ»[5]
من در این جهان نمیگنجم، امّا دل مؤمن جایگاه من است. وقتی دل انسان جای خدا شد، خدا بر دل او حکومت پیدا میکند، در چنین حالتی، مکالمۀ آدمی با خدایی که در دل او جای دارد، بسیار لذّتبخش است. از این جهت مکرّراً در پی مکالمه و معاشقه با خداست.
لذّت مناجات با خدا
وقتی انسان به کسی علاقهمند باشد، دوست دارد با او حرف بزند و صدای او را بشنود. مثلاً وقتی کودک خردسال که پدر و مادر بسیار او را دوست دارند، با آنان حرف بزند، چقدر خوشحال میشوند؟ کسانی که محبّت خدا را چشیدهاند و خدا در دل آنان جای دارد، از مکالمه با خداوند مسرور میشوند و به یک آرامش پایدار دست مییابند.
اهل بیت«علیهمالسّلام» هنگام مکالمه با خدا و راز و نیاز با او، مدهوش میشدند و توجّه به هیچ چیز و هیچکس نداشتند. امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» نماز میخواندند و مدهوش میشدند. دعای کمیل میخواندند و چه تضرّع و زاریها و چه اظهار قصور و تقصیرها که در مقابل خدا داشتند. آن حضرت در عالم وحدت منقمر میشدند و سر و کاری با عالم کثرت نداشتند و آنچه امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را مجذوب خود میکرد، نماز و مکالمۀ با خدا بود. امام سجاد«سلاماللهعلیه» دعای ابوحمزۀ ثمالی میخواندند و در آن دعا، لذّت دنیا و آخرت را میبردند.
وقتی خدا بر دل کسی حکومت کند، او عاشق خدا میشود و بالاترین لذّت برای یک عاشق این است که با معشوق خودش حرف بزند و لذّت بالاتر آن است که معشوق توجّه به مکالمۀ با او داشته باشد و از آن بالاتر و محبوبتر، حرف زدن معشوق با عاشق است.
اگر انسان به اندازۀ فرزند خویش خدا را دوست داشته باشد، از حرف زدن با خدا و حرف زدن خدا با او لذّت میبرد و اگر چنین محبّتی در کار باشد، امکان ندارد نماز شب نخواند و هنگام سحر خواب بماند.
بزرگترین مصیبت برای انسان این است که از مناجات با خدای خویش لذّت نبرد. حضرت موسی«علیهالسّلام» برای مناجات با خدا میرفت، یک بیادبی به او گفت: از طرف من به خدا بگو: چقدر گناه کنم و تو کیفر نکنی؟! حضرت موسی«علیهالسّلام» رفت، مناجات کرد و قصد بازگشت داشت که از سوی خدای متعال خطاب شد: چرا پیام بندهام را نمیرسانی؟ گفت: خدایا تو میدانی او چه گفت. خداوند فرمود: به او بگو: بالاترین بلا را بر تو نازل کردهام و تو نمیفهمی! بلا و کیفر تو این است که از مناجات با من لذّت نمیبری و تو توجّه به این مصیبت نداری.
نماز حقیقی و امداد الهی
بسیاری از مردم از سر شب تا آخر شب، در حال گفتگوهای بیفایده و تماشای فیلمهای تلویزیون و اتلاف وقت هستند و حتی حال خواندن نماز واجب را نیز در اوّل وقت ندارند، چه رسد به نماز شب. توجّه ندارند که نماز، رابطۀ عاطفی با خداست، باید با ادب حضور نماز بخوانند، باید توجّه داشته باشند که با خدا صحبت میکنند و خدا با آنان حرف میزند و مراعات خشوع و خضوع نماز را بکنند. امّا یک نماز اجباری، آن هم برای رفع تکلیف و برای رهایی از جهنّم میخوانند.
نماز اهل دل برای رفتن به بهشت و یا نرفتن به جهنّم نیست، بلکه همین نماز برای آنان بهشت است و از آن لذّت میبرند. اگر مردم به اندازۀ یک سریال یا یک فیلم، به خواندن نماز علاقه داشتند و به آن اهمیّت میدادند، بسیاری از مشکلات اصلاح میشد.
اگر نماز واقعی باشد، بعد از هر نمازی باید دعای نمازگزار مستجاب شود. چرا دعاها مستجاب نمیشود؟ برای اینکه نمازها واقعی و حقیقی نیست؛ یا برای رفع تکلیف است یا برای فرار از جهنّم و اینچنین نمازی دعای مستجاب ندارد. نمازگزار واقعی که حقّ نماز را ادا میکند، دلهره و اضطراب و نگرانی و افسردگی ندارد و خداوند دست او را میگیرد و در بن بستها او را نجات میبخشد.
«وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ» [6]
و یارىکردن مؤمنان بر ما فرض است.
«وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ»[7]
و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مىدهیم.
این دو آیه مختصر است، امّا یک دنیا معنا دارد. پروردگار عالم آدمیان را خیلی دوست دارد. از هفتاد پدر و مادر مهربان، نسبت به بندگان خویش مهربانتر است؛ امّا متأسّفانه این مهر و محبّت یک طرفه است. علامت اینکه انسانها خدا را دوست ندارند، این است که گناه میکنند و نماز واقعی نمیخوانند.
نیل به مقام آدمیّت در سه ماه پیش رو
ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان، ماههای خودسازی است. این سه ماه باید بر انسان بگذرد و او آدم شده باشد. چگونه؟ وقتی دو رکعت نماز میخواند، توجّه داشته باشد که خدا با او حرف میزند، یعنی حضور قلب داشته باشد. توجه خدا را در نماز درک کند و نتواند از ذکر خدا و از نماز جدا شود، نتواند نماز خویش را تمام کند، چون مییابد که خدا به او توجّه کرده است.
وقتی درک محبّت خدا در کسی نباشد و دل او خالی از خدا شود، خواه ناخواه دیگران دل او را پر میکنند و به عشقهای مجازی مبتلا میشود. به جای اینکه برای خواندن دو رکعت نماز در دل شب، خواب و خوراک نداشته باشد، دچار سرگردانی و تحیّر در عشق مجازی میشود و نتیجهای جز شقاوت و بدبختی نمیگیرد.
جوانان امروزی در اثر دوری از خدا، دچار عشق مجازی میشوند که یک درد ناعلاج است. حاضرند دین، آبرو و همۀ دارایی خویش را فدای عشق مجازی کنند. چرا؟ چون خدا را ندارند. اما اگر جوان باخدا شد و خدا در دل او قرار گرفت، حضور قلب پیدا میکند. در نیمی از نماز خدا با او حرف میزند و در نیمۀ دوّم نماز، او با خدا حرف میزند و نمیتواند مکالمۀ خود را تمام کند. بهانهای میجوید، ذکری میگوید تا نماز تمام نشود و هرچه بتواند رکوع و سجود و قنوتش را طولانی میکند و با خدا راز و نیاز مینماید.
خوشا به حال این افراد که در اثر ذکر و نماز، در دنیا گرفتاری ندارند، گرههای زندگی آنان باز میشود. اصلا گره پیدا نمیکنند که باز شود. پول و ثروت و امکانات ندارند، اما یک زندگی سراسر نشاط و آرامش دارند، چون خدا بر دل آنها حکومت میکند و خواست آنان خواست خداست.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
وقتی چنین شد، خدا در همین دنیا به مقام محمود عنایت میکند. چگونه؟ همه جا را محضر خدا میداند و در محضر خدا با او مکالمه میکند.
ضرورت انس با قرآن، دعا و توسّل
تقاضا دارم با قرآن مأنوس باشید، قرآن زیاد بخوانید، به خصوص در دل شب قرآن بخوانید. بسیاری از بلاهایی که در خانهها آمده، ناشی از مطرود شدن قرآن کریم در آن خانههاست. وقتی قرآن در خانهای فراموش شود، خدا فراموش شده و وقتی خدا فراموش شود، آن خانه و آن زندگی تاریک است و نور ندارد.
تقاضای دیگری که دارم این است که با دعا انس داشته باشید و همیشه دعا بخوانید. به دعای کمیل شب جمعه و دعاب ندبۀ صبح جمعه اکتفا نکنید، بلکه همیشه با دعا سر و کار داشته باشید. خدا نزدیک و سریعالاجابه است.
«أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه»[8]
و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حایل مىگردد.
«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»[9]
و هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را- به هنگامى که مرا بخواند- اجابت مىکنم، پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
یار از من به من نزدیکتر است
این عجب بین که من از وی دورم
با که این راز توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
البته همین مقدار که سعدی گفته است: خداوند در کنار من است، اشتباه کرده است. در همان بیت اوّل، عالی گفته است که «یار از من به من نزدیکتر است»، ولی «کنار من» را اشتباه گفته است. او به ما نزدیک است، ما دوریم؛ چگونه نزدیک شویم؟ با نماز، با قرآن، با دعا و راز و نیاز با خدای متعال و به خصوص با توسّل. رابطۀ عاطفی با خدا، محتاج توسّل است:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ»[10]
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و [براى تقرب] به سوى او وسیله بجویید.
دعا کلام صاعد است و واسطۀ فیض باید این کلام را بالا ببرد. واسطۀ فیض، اهل بیت«علیهمالسّلام» هستند و در زمان حاضر، قطب عالم امکام، محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» میباشند و باید با توسّل به آن حضرت دعا کنیم.
قرآن کریم به واسطۀ پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از جانب خدای متعال به ما رسیده است و دعای ما نیز باید به واسطۀ اهل بیت «علیهمالسّلام» به درگاه الهی برود.
توسل به اهل بیت«علیهمالسّلام» دل انسان را به عالم ملکوت نزدیکتر میکند. اگر محبّت امام زمان«ارواحنافداه» در دل کسی رسوخ کند، آن حضرت را مییابد و به واسطۀ ایشان میتواند با خداوند متعال رابطۀ عاطفی برقرار کند. در این صورت مقام شهود پیدا میکند و نیازی نیست به دنبال تشرّف باشد، بلکه همیشه در محضر امام زمان«ارواحنافداه» است.
================================
پینوشتها:
1. وسائل الشّیعة، ج 8، ص 156
2. یونس / 62
3. رعد / 28
4. بحارالانوار، ج 55، ص 39
5. همان
6. الروم / 47
7. الأنبیاء / 88
8. انفال / 24
9. بقره / 186
10. مائده / 35
پایان پیام/
نظر شما