به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله حسین مظاهری، مرجع تقلید شیعیان در جلسه درس اخلاق خود با اشاره به نزدیکی 27 ماه رجب، هدف از بعثت حضرت محمد مصطفی (ص) را آموزش تهذیب نفس به بندگان و تجهیز آنان به دو بال علم و عمل برای پرواز معرفی کرد.
بنابراین گزارش، متن زیر خلاص صحبتهای وی در این جلسه است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
"رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی"
هدف از بعثت
مقدمات بعثت در غار حرا فراهم شد. امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرمایند: غار حرا مهبط ملائکه و محل رفت و آمد آنان بود و ما آنها را میدیدم. پیغمبر اکرم (ص) به من میفرمود:
" إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى - آنچه میبینم میبینی و آنچه میشنوم، میشنوی"[1]
لذا غار حرا مهبط وحی بوده و ملائکۀ مقرّب خدا قبل از بعثت در آن غار رفت و آمد داشته و پیامهایی را منتقل میکردهاند تا اینکه مقتضی شد پیغمبر اکرم (ص) به رسالت مبعوث شوند.
آیات اول سورۀ علق نازل شد که خلاصۀ قرآن است و در ادبیّات به آن» براعت استهلال میگویند. یعنی فشردۀ همۀ قرآن در همان چند آیه وجود دارد.
"بِسْمِاللَّهِالرَّحْمنِالرَّحیم اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأکْرَمُ، الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ "
قرآنکه یک کتاب تربیتی و آموزشی است، با این چند آیه، برنامۀ تربیتی و پرورشی پیامبر اکرم (ص) را تا روز قیامت تعیین فرموده است. بر اساس این آیات شریف، پیامبر خاتم (ص) معلّم آموزشی و پرورشی بشریّت است. آن نبیّ گرامی (ص) فرستاده شده تا با تبیین قرآن، انسانها را تربیت کند و آنان را به مقام آدمیّت برساند. تهذیب نفس را به بندگان آموزش دهد و آنان را به دو بال علم و عمل مجهّز نماید تا بتوانند پرواز کنند.
"هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ "[2]
قرآن آمده است تا درخت رذالت را از دلها برکَند و درخت فضیلت به جای آن غرس و بارور کند، به گونهای که دل انسان شجرۀ طیبۀ قرآن بشود و از میوه آن، هم خود استفاده کند و هم دیگران.
دستورالعملی ارزنده برای آغاز رسالت
پیامبر اکرم (ص) پس از مبعوث شدن به رسالت، از غار حرا به خانه بازگشتند. باری سنگین بر دوش آن رسول گرامی (ص) آمده بود:» إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً «، جبرئیل نازل شد و آیات اوّل سورۀ مزّمّل را آورد.
"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً، أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً، إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً، إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً، إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً، وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً، رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکیلاً، وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً "
در حقیقت یک دستورالعمل دوازدهگانه که بهترین ابزار کار برای تحمّل آن بار سنگین بود، بر پیامبر اکرم نازل شد. مفاد دستورالعمل عبارتند از: نخست شبزندهداری؛ دوّم نماز شب؛ سوّم تمسّک به قرآن؛ چهارم اراده؛ پنجم قاطعیّت در گفتار؛ ششم فعّالیّت مدام؛ هفتم ذکر مدام؛ هشتم و نهم دعا و انقطاع الی الله؛ دهم توکّل؛ یازدهم صبر؛ دوازدهم سعۀ صدر؛
در واقع خدای سبحان با ابلاغ این دستورالعمل، برنامۀ رسالت پیامبر (ص) را تدوین فرموده است. برنامۀ جامعی که نقشی اساسی و حسّاس، در امر رسالت برای پیامبر (ص) ایفا کرد. پیامبر اکرم با استفاده از این دستورالعمل، فعّالیّت تبلیغی و رسالت خویش را آغاز نمودند و پس از تحمّل شداید و پشت سر نهادن موانع فراوان و فشارهای کفّار، توانستند در مدّت کوتاهی جامعۀ عرب جاهلی را دگرگون سازند و با یک انقلاب دفعی، افرادی مهذّب و باتقوا تربیت نمایند.
ترویج ولایت
ترویج ولایت، از اوایل بعثت تا آخرین روز حیات شریف پیامبر اکرم (ص)، جزء برنامههای ثابت ایشان بود و بر آن تأکید داشتند. دعوت آن حضرت در ابتدا به صورت پنهانی بود و پس از سه سال از آغاز بعثت، دستور آمد که:"وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ"«[3]
به همین منظور، پیامبر اکرم (ص) از علی (ع) که آن روز 13 سال بیشتر نداشت، خواستند تا طعامی آماده کند و فرزندان عبدالمطّلب را جمع کند تا با آنان سخن بگوید و آنچه از طرف خداوند، فرمان گرفته، به آنان برساند. حضرت علی (ع) نیز درخواست پیامبر را اجابت کرد و حدود چهل نفر از فرزندان عبد المطلب را دعوت کرد. پس از آنکه همگی غذا خوردند، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام و خدای متعال به من فرمان داده که شما را به آن فرا بخوانم. پس کدامتان مرا بر این امر، یاری میدهد تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟
هیچ کس پاسخ مثبت نداد جز علی (ع). پس پیامبر (ص) فرمود: این، برادر و وصی و جانشین من در میان شما است. پس گوش به فرمان و مطیعش باشید. [4] در بعضی از نقلها آمده است که پیامبر تقاضای خود را سه بار تکرار کرد، امّا در هر بار فقط علی (ع) بود که پاسخ مثبت داد. [5]
عقل، درایت، تقوا و امانتداری پیامبر گرامی، برای ایشان در بین اهل مکّه وجاهت خاصّی ایجاد کرده بود و همه آن حضرت را قبول داشتند و به درست کاری و صداقت ایشان اقرار میکردند. لذا در جلسۀ سران قریش پس از گرفتن اقرار و اعتراف مجدّد از آنان، نبوت خویش را اظهار کرده و فرمودند:ای مردم! من از طرف خدا مبعوث به رسالت هستم و شعار من» لاالهالاالله «است؛ پشت پا زدن به بت، پشت پا زدن به غیر از خدا و رو آوردن به توحید عبادی و افعالی، اعتقاد به اینکه معبودی جز خدا و مؤثری جز او در جهان نیست. سپس فرمودند:ای مردم اگر میخواهید آقای دنیا و آخرت بشوید، بگویید:" لاالهالاالله".
پس از آن و در همان جلسه، راه اکمال دین را به آنان نشان دادند و در مقابل چهل نفر از سران قریش، امیرالمؤمنین علی (ع) را به عنوان خلیفه و امام بعد از خودشان معرفی کردند.
ترویج ولایت در طول 23 سال رسالت علی رغم همه مشکلات
ترویج و معرفی ولایت توسط پیامبر اکرم (ص) منحصر به آن جلسه نبود و با وجود همۀ مشکلات و سختیهای 23 سال رسالت، در کنار ترویج قرآن، در هر فرصتی به ترویج ولایت میپرداختند. روایت ثقلین را به صورت مکرّر و به اشکال گوناگون بیان میفرمودند و تأکید میکردند که سعادت دنیا و آخرت در پرتو شهادت به وحدانیّت خدا، نبوّت خودشان و ولایت امیرالمؤمنین (ع) و نیز تمسّک به قرآن و عترت به صورت توأمان حاصل میگردد.
از آخرین مواردی که پیامبراکرم (ص) حدیث ثقلین را فرمودند، روزهای آخر حیات مبارک ایشان بود که با وجود شدت بیماری، به مسجد آمدند و چون قادر به ایستادن نبودند، نشسته نماز خواندند و مأمومین ایستاده اقتدا کردند. بعد هم برای اینکه مردم را مهیّا کنند، روی پلۀ اول منبر نشستند و فرمودند:ای مردم من با این بیماری به مسجد آمدم و این نماز مختص به من است و کسی حق ندارد نشسته نماز بخواند و مأمومین ایستاده به او اقتدا کنند. سپس فرمودند: من چطور پیغمبری بودم؟ همه گریه و زاری کردند و گفتند: رسول الله! ما بیچاره و بدبخت بودیم و شما ما را آقا کردید. فرمودند: اگر چنین است، با شما یک حرف دارم، همان که همیشه گفتهام:
"إنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ ـ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى ـ فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا [6]
من همانا دو چیز در میان شما میگذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید، مادامى که به آن دو چنگ زنید: کتاب خدا، و عترتم که اهل بیت و خاندان من هستند؛ زیرا خداى لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، مانند این دو انگشت (که با هم برابرند) ـ و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند ـ و نمیگویم مانند این دو انگشت ـ و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند ـ تا یکى بر دیگرى پیش باشد و جلو افتد. پس به هر دوى اینها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید، و بر ایشان جلو نیفتید که گمراه میشوید.
در کتب معتبر شیعه و سنّی آمده است که پیامبر گرامی پس از این خطبه که در آن خبر رحلت خود را نیز به مردم داده بودند، به منزل رفتند. برخی از نزدیکان و اصحاب، دور ایشان جمع شده بودند. پیامبر اکرم وقتی دیدند این افراد جمع شدهاند، فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا مطلبی برای شما بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید. [7] و قصد داشتند یرای جلوگیری از اختلاف و گمراهی امّت، حدیث ثقلین را برای آنان بنویسند.
پیامبر گرامی در طول عمرشان چیزی ننوشتند، حتّی قرآن را امیرالمؤمنین و دیگران مینوشتند.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسألهآموز صد مدرّس شد
بنا بود پیامبر نه بخواند و نه بنویسد، و الا اگر میخواست بنویسد، بدون شک میتوانست. امّا در این مورد خاص به جهت اهمیّت فوقالعادّهٔ آن، میفرمایند: برای شما بنویسم.
به هر حال، وقتی پیامبر اکرم چنین درخواستی کردند، عدهای از اطرافیان، مانع این کار شدند و گفتند: درد بر پیامبر غالب شده و قرآن برای شما کافی است. [8] یا گفتند: پیامبر ـ نعوذ بالله ـ هذیان میگوید. [9] که همین سخنان موجب بروز اختلاف میان اطرافیان شد و پیامبر گرامی نیز به آنان دستور دادند از آنجا خارج شوند و همگی به جز اهل بیت خارج شدند و پس از آن نیز پیامبر از دنیا رحلت فرمودند.
هدایت و رستگاری، در پرتو تمسّک به قرآن و عترت (ع)
مطلبی که باید همۀ ما توجه داشته باشیم، این است که اگر بخواهیم یک شیعۀ واقعی باشیم، باید به یک دست ما قرآن و به دست دیگری عترت باشد. قرآن بدون عترت و ولایت بدون قرآن، ضلالت است.
من بارها گفتهام و اکنون نیز میگویم که الحمدلله جامعۀ ما از نظر اعتقاد به مبانی دینی و مذهبی، در سطح مطلوبی قرار دارد. از نظر اقرار زبانی و شعار تشیّع نیز در وضعیّت مطلوبی قرار داریم. امّا در یک مورد نقص داریم و آن عمل به دستورات قرآن و عترت است. شیعۀ واقعی کسی است که قرآن و عترت را سرمشق زندگی خویش قرار دهد و از رهنمودهای کتاب خدا و اهل بیت (ع) تبعیّت داشته باشد.
شیعۀ حقیقی باید با اهمیّت به نماز، اهمیّت به قانون تعاون و اهمیّت به اجتناب از گناه، تشیّع خود را اثبات کند و رفتار او علی گونه باشد. قرآن کریم میفرماید:
"إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّة" [10]
پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: منظور این آیه شیعیان تو هستند. [11] یعنی شیعه کسی است که ایمان دارد و در حالی که ایمانش را اظهار میکند، به عقیدۀ خود عمل مینماید.
لذا از همه و مخصوصاً جوانها تقاضا دارم که به نعمت بزرگ تشیّع اهمیت بدهند. خداوند متعال این نعمت را به ما داده است و ما باید شکرش را بکنیم و شکر این نعمت این است که در حالی که عقیده داریم، به این عقیده عامل باشیم.
جوانهای عزیز! قرآن کریم در بیش از 600 مورد بر ضرورت همراهی ایمان و عمل صالح تأکید میفرماید و ایمان تنها یا عمل صالح به تنهایی در قرآن بسیار کم است و این میزان تأکید و تکرار در قرآن شریف، حاکی از اهمیّت والای این مطلب نزد پروردگار متعال است.
پینوشتها:
1- نهجالبلاغة 300 فضل الوحی..... ص: 300
2- جمعه / 2
3- شعراء / 214
4- تفسیر القمی، ج 2، ص 24
5- علل الشرائع، ج 1، ص 165
6- الکافی، ج 2، ص 415
7- الإرشاد إلی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 184؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 1612 و ج 5، ص 2146 و ج 6، ص 2680؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 1259؛ مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 719.
8- الأمالی (للمفید)، ص 36
9- الإرشاد إلی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 184
10- بیّنه / 7
11- المجمع البیان ج 5، ص 524
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله حسین مظاهری
پایان پیام/
نظر شما