وضع زندگی امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومت، قیامتی است

خبرگزاری شبستان: آن وقتی که این انسان بزرگ اندیش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد، در آن دوران کوتاه، کاری کرد که اگر سال های سال، مورخان و نویسندگان و هنرمندان، بنویسند و تصویر کنند، کم گفته‌اند و کم تصویرکرده‌اند.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، در کتاب «انسان 250 ساله» براساس بیانات مقام معظم رهبری پیرامون سبک زندگی سیاسی و مبارزاتی امیرالمومنین امام علی(ع) آمده است:

 

وجود امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جهات متعدد و در شرایط گوناگون، برای همه نسل های بشر، یک درس جاودانه و فراموش نشدنی است؛ چه در عمل فردی و شخصی خود، چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در یاد خدا، و چه در مبارزه اش با نفس و شیطان و انگیزه های نفسانی و مادی. این جملات از زبان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، در فضای آفرینش و فضای زندگی انسان، همچنان پُرطنین است: «یا دنیا ... غُری غَیری»؛ «ای جلوه های دنیا، ای زیبایی های پُرجاذبه، ای هوس هایی که قویترین انسان ها را به دام خود می کشید، بروید کس دیگری غیر علی را فریب بدهید؛ علی بزرگتر و بالاتر و قویتر از این حرف هاست.» بنابراین، یکایک انسان های بیدار، در لحظه لحظه زندگی امیرالمؤمنین(ع) و در ارتباطش با خدا و معنویت، درس های فراموش نشدنی پیدا می کنند.

 

و باز در بعُد دیگر، جهادش برای بر پا داشتن و به پا شدنِ خیمه حق و عدالت بود. یعنی آن روزی که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) بار رسالت را بر دوش گرفت، از اولین ساعات، یک مبارز و مجاهد مؤمن و فداکار -که هنوز در دوران نوجوانی بود- در کنار خود پیدا کرد، و او علی(ع) بود. تا آخرین ساعات عمر بابرکت پیامبر(ص)، مجاهدت در راه برپا داشتن نظام اسلامی و بعد حفظ کردن آن، لحظه ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فارغ نگذاشت. چقدر مبارزه کرد، چقدر خطرها را به جان خرید و چقدر در راه مبارزه برای اقامه حق و عدل محو بود. آن وقتی که هیچ کس در میدان نمی ماند، او می ماند. آن وقتی که هیچ کس به میدان قدم نمی گذاشت، او می گذاشت. آن وقتی که سختی ها مثل کوه های گران، بر دوش مبارزان و مجاهدان فی سبیل الله سنگینی می کرد، قامت استوار او بود که به دیگران دلگرمی می بخشید. برای او، معنای زندگی همین بود که از امکانات خداداده، از قوّت جسمی و روحی و ارادی و کلا از آنچه که در اختیار اوست، در راه اعلای کلمه حق استفاده کند و حق را زنده نماید. با قدرت اراده و بازو و جهاد علی(ع)، حق زنده شد.

 

اگر شما ملاحظه می‌کنید که امروز مفاهیم حق و عدل و انسانیت و مفاهیمی که برای انسان های هوشمند در دنیا باارزش است و این مفاهیم، مانده و روز به روز قوی تر و راسخ تر شده است، به خاطر همان مجاهدت ها و فداکاری هاست. اگر امثال علی بن ابی طالب(ع) -که در طول تاریخ بشر بسیار نادرند - نمی‌بودند، امروز ارزش های انسانی وجود نداشت؛ عنوان های جذاب برای بشریت، جذابیت نداشت. بشر، زندگی و تمدن و فرهنگ و آمال و آرمان و اهداف والا نداشت؛ و بشریت به یک حیوانیت وحشی و درنده تبدیل می‌شد. بشریت به خاطر حفظ آرمان های والا مرهون امیرالمؤمنین(ع) و انسان های والایی در حد اوست. آن جهادها، این اثر را داشت.

 

بعد دیگر از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در میدان حکومت است. آن وقتی که این انسان بزرگ اندیش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد، در آن دوران کوتاه، کاری کرد که اگر سال های سال، مورخان و نویسندگان و هنرمندان، بنویسند و تصویر کنند، کم گفته‌اند و کم تصویرکرده‌اند. وضع زندگی امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومت، قیامتی است. اصلاً علی علیه السلام معنای حکومت را عوض کرد.

او تجسم حکومت الهی، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین تجسم «اَشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک می‌کرد «کان یقرب المساکین»- و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار می‌داد- برجستگانی که با پول و زور و بقیه وسایل مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح کرده بودند، در نظر علی علیه السلام با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزشی داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیت بود. با این مبناهای با ارزش، امیرالمؤمنین(ع) کمتر از پنج سال حکومت کرد. قرن هاست که درباره امیرالمؤمنین(ع) می‌نویسند و کم نوشته‌اند و نتوانستند درست تصویر کنند و بهترین ها، معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند. 10/11/1369

 

بزرگترین خصوصیت او تقواست. نهج‌البلاغه او کتاب تقواست و زندگی او راه و رسم تقواست.18/10/1377

 

این آیه شریفه: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» در شان امیرالمومنین نازل شده و تاویل این آیه علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام است. آیه می‌گوید: در میان مردم کسانی هستند که جان خودشان را، وجود خودشان، یعنی عزیزترین سرمایه‌ای که هر انسانی دارد، این سرمایه‌ی عزیز انحصاری غیر قابل جبران که اگر این را دادی، دیگر به جای این چیزی نمی‌آید. بعضی‌ها همین سرمایه را، همین موجودی را یکجا می‌دهند برای این‌که خوشنودی خداوند را به دست بیاورند؛ فقط همین. «وَ مِن النّاسِ مَن یَشری» می‌فروشد، می‌دهد «نفسهُ» جان خود را، وجود خود را «ابتغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ». هیچ هدف دیگری، هیچ مقصود دنیوی‌ای، هیچ گرایش و انگیزه‌ی خودخواهانه‌ای، در بین نیست؛ فقط و فقط برای جلب رضایت خدا. اما خدا هم در مقابل این‌چنین ایثار و گذشت، یقیناً بدون عکس‌العمل شایسته نمی‌ماند؛ «وَ اللَّهُ رَئوفٌ بِالعِبادِ». خدا به بندگان خودش رأفت دارد. این مصداق کاملش امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السّلام است‌. من این بُعد را بیان می‌کنم.

 

شما تاریخ زندگی امیرالمؤمنین(ع) را نگاه کنید، از کودکی، از آن وقتی که در 9 سالگی یا سیزده سالگی به نبوت رسول اکرم(ص) ایمان آورد و آگاهانه و هوشیارانه حقیقت را شناخت و به آن تمسک جست، از آن لحظه تا آن لحظه‌ای که در محراب عبادت مثل سحرگاه روز نوزدهم ماه رمضانی، جان خودش را در راه خدا داد و خشنود و خوشحال و سرشار از شوق به لقاء پروردگار رسید. در طول این پنجاه سال تقریباً، یا پنجاه ‌و دو سه سال، از ده سالگی تا شصت‌وسه سالگی، شما ببینید یک خط مستمری وجود دارد، در شرح حال زندگی امیرالمؤمنین(ع) و آن خط ایثار و ازخودگذشتگی است؛ در تمام قضایایی که در طول این تاریخ پنجاه‌ساله بر امیرالمؤمنین گذشته، شما نشانه‌ی ایثار را مشاهده می‌کنید از اول تا آخر، حقیقتاً درس است این برای ما. و ما - من و شما- که علی‌گو و علی‌جو و معروف در جهان به محبت علی‌بن‌ابیطالب هستیم، باید درس بگیریم از امیرالمؤمنین. صِرف محبت علی کافی نیست، صِرف شناختن فضیلت علی کافی نیست. بودند کسانی که در دلشان به فضیلت علی‌بن‌ابیطالب اعتراف داشتند؛ شاید از ماها هم که هزاروچهارصد سال فاصله داریم با آن روزگار بیشتر، همان‌ها یا بعضی‌شان در دل علی را به عنوان یک انسان معصوم و پاکیزه، دوست هم می‌داشتند، اما رفتارشان رفتار دیگری بود. چون همین خصوصیت را نداشتند؛ همین ایثار را، همین رها کردن منیت را، همین کارنکردن برای «خود» را، هنوز در حصار «خود» گرفتار بودند و علی امتیازش این بود که در حصار خود گرفتار نبود. «من» برای او هیچ مطرح نبود. آن‌چه برای او مطرح بود، وظیفه بود و هدف بود و جهاد فی‌سبیل‌اللَّه بود و خدا بود.

 

اولی که امیرالمؤمنین(ع) در اوان کودکی به پیغمبر(ص) ایمان آورد، مورد ایذاء و تمسخر همه در شهر مکه قرار داشتند. یک شهری را شما فرض کنید، مردمی که به طور طبیعی هم اهل توسل به خشونتند، مردم متمدنِ بانزاکتِ آهسته‌برو آهسته‌بیایی که نبودند. یک مردم خشن، اهل برخورد اهل اصطحکاک، سر کوچک‌ترین چیزی دعوا بکنند، به‌شدت متعصب نسبت به همان عقائد باطل. توی یک‌چنین جامعه‌ی این‌جوری، یک پیامی از سوی یک انسان بزرگی مطرح شده که همه چیز این جامعه را می‌برد زیر سؤال؛ عقایدشان را، آدابشان را، سنت‌هاشان را. خب طبیعی است که همه با او مخالفت می‌کنند و قشرهای مختلف با او مخالفت کردند، توده‌های مردم هم با پیغمبر(ص) مخالفت کردند. از یک انسان این‌جوری و یک پیام این‌جوری با همه‌ی وجود دفاع کردن و به آن پیوستن، این از خودگذشتگی می‌خواست. این اولین قدم از خودگذشتگی امیرالمؤمنین(ع) است.

 

سیزده سال در کنار پیغمبر(ص) در سخت‌ترین مواقف، علی ابن ابیطالب علیه‌الصّلاة‌والسّلام ایستاد. درست است که هجرت رسول اکرم(ص) هجرت از روی اجبار و ناچاری و زیر فشار قریش و مردم مکه بود، اما آینده‌ی روشنی داشت. همه می‌دانستند که این هجرت مقدمه‌ کامیابی‌هاست، مقدمه‌ پیروزی‌هاست. درست در آن‌جایی که یک نهضت از دوران محنت دارد وارد دوران راحتی و عزت می‌خواهد بشود، در همین لحظه که همه معمولاً تلاش می‌کنند زودتر خودشان را برسانند، اگر بتوانند از مناصب اجتماعی چیزی را بگیرند، جایگاهی پیدا بکنند؛ در همین لحظه امیرالمؤمنین(ع) آماده شد تا در جای پیغمبر(ص)، در بستر پیغمبر(ص)، در شبی ظلمانی و تاریک بخوابد تا پیغمبر(ص) بتواند از این خانه و از این شهر خارج بشود. توی آن شب، کشته شدن آن کسی که در این بستر می‌خوابد، تقریباً قطعی و مسلّم بود؛ این‌جور نبود که حالا چون من و شما قضیه را می‌دانیم؛ می‌دانیم که امیرالمؤمنین(ع) در آن حادثه به شهادت نرسید، بگوییم که آن‌جا همه می‌دانستند؛ نه‌خیر، مسأله این است که در یک شب ظلمانی، در یک نقطه‌ معینی یک کسی بنا است کشته بشود، قطعی است. می‌گویند این آقا برای اینکه بتواند از این‌جا خارج بشود، باید کسی در آن‌ جا به جای او باشد تا جاسوس‌ها که نگاه می‌کنند، احساس کنند کسی در آن‌جا هست. کی حاضر است؟ این ایثار امیرالمؤمنین خود یک حادثه‌ فوق‌العاده مهم است، اما زمان این ایثار هم بر اهمیت آن می‌افزاید. زمان کی است؟ آن وقتی که بنا است این دوران محنت به‌سر‌بیاید. بنا است بروند، حکومت تشکیل بدهند، راحت باشند؛ مردم مدینه -یثرب- ایمان آوردند، منتظر پیغمبر(ص)‌ اند، همه این را می‌دانند. در این لحظه این ایثار را امیرالمؤمنین(ع) می‌کند، هیچ انگیزه‌ شخصی باید در یک انسانی وجود نداشته باشد تا اقدام به یک ‌چنین حرکت بزرگی بکند.

 

بعد وارد می‌شوند به مدینه، جنگ‌ها و مبارزات شبانه‌روزی حکومت تازه‌پا و جوان پیغمبر(ص) شروع می‌شود، دائماً جنگ می‌شود، این خاصیت آن‌چنان حکومتی است. دائماً برخورد، از قبل از جنگ بدر، برخوردها شروع شد تا آخر دوران زندگی پیغمبر، در این ده سال. در طول این ده سال، چند ده جنگ و برخورد، پیغمبر اکرم با کفار و انواع و اقسام کفار و شعب کفار داشت. در تمام این دوران‌ها، امیرالمؤمنین به عنوان پیشقراول، به عنوان فدایی‌ترین کس و پیشمرگ پیغمبر،آن‌چنانی که خود امیرالمؤمنین بیان می‌کند و تاریخ هم این را نشان می‌دهد،در تمام این مراحل و صحنه‌های خطرناک حضور داشته؛ «وَ لَقَد واسَیتُهُ بِنَفسی فِی المَواطِنَ الّتی تَنکُصُ فیها الأبطالُ و تَتَنافَرُ فیها الأقدام» آنجاهایی من در کنار پیغمبر ماندم و جانم را سپر بلای او کردم که قهرمانان و شیرمردان در آن‌جا پایشان می‌لرزید و مجبور به عقب‌نشینی می‌شدند.

در شدیدترین مراحل امیرالمؤمنین(ع) ایستاد؛ هیچ برایش مطرح نبود که این‌جا خطر است. بعضی‌ها با خودشان فکر می‌کنند که ما خوب است جان خودمان را حفظ کنیم تا بعداً برای اسلام مفید واقع بشویم، امیرالمؤمنین(ع) هرگز خودش را با این‌گونه معاذیر(عذرها) فریب نداد و نفس والای امیرالمؤمنین(ع) فریب‌بخور نبود. در تمام مراحل خطر در خطوط مقدم، امیرالمؤمنین(ع) حاضر بود.

 

ادامه دارد...

کد خبر 620689

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha