به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، در کانال تلگرامی بی نهایت (@bayenatt110) براساس بیانات و کتب مرحوم استاد علی صفایی حائری آمده است:
مسئوليت درختى است كه زمينه اش شناخت ها هستند و ريشه اش اعتقاد ها و بهارش بحران ها، حادثه ها و گرفتارى ها.
در زمينه اى كه انسان مجهول است و هستى مجهول است و نقش انسان هم مجهول، در اين زمينه، ريشه عقيده اى زنده نخواهد ماند و در اين كوير، اعتقادى سبز نخواهد شد و مسئوليتى نخواهد روييد.
آنها كه شناخت ها و عقيده ها را از دست داده اند و باز هم آدم هاى خوب و مسئولى باقى مانده اند، توجيهى جز عادت و يا حماقت براى خوبی ها و مسئوليت شان نيست.
مسئوليت هنگامى مفهوم پيدا مى كند كه در هستى خدايى، حكمتى و شعورى باشد. در هستىِ لش و احمق، ديگر مسئوليتى نيست. در اين هستىِ ابله، خوبى و بدى برابر مى شوند و معيارى براى خوبى و بدى باقى نمى ماند.
هنگامى كه خود انسان دليلى براى بودن و براى انسان بودن نداشت، و هنگامى كه معيارى و ميزانى براى كارهاى انسانى نبود، جز فلسفه پوچى چيزى نخواهد ماند.
زيربناى مسئوليت
مسئوليت پايه هايى دارد كه بر آن استوار مى شود:
چرا ما مسئولیم؟
1- خداوند حكيم نعمتها را بى جهت نمی دهد و بى جهت نمى گيرد و اين داده ها را ملاك برترى نمى شمارد. پس ناچار داده هاى او بازدهى مى خواهند و در اين بازدهى و در اين بازگرداندن و در اين كوشش هاست كه برترى ها تحقق مى يابند.
2- در وجود ما نعمتها و سرمايه هايى هست كه بايد بارور شوند و بهره بياورند و راه بلند ما را سرشار كنند. در فاصله ى تولد و مرگ، ما اين سرمايه ها را از دست مى دهيم. مگر آن كه اينها را به ثبت برسانيم و در جاى خويش مصرف كنيم. اين سرمايه ها اگر در راه هواها و حرفها و جلوه ها مصرف شوند سودى نمى آورند؛ زيرا هواهاى دل و حرفهاى خلق و جلوههاى دنيا باتلاقهايى هستند كه سرمايه ها را در خود فرو مى كشند و مى بلعند و هرگز سودى بر آن نمى افزايند.
3- بايد سرمايه ها را به جريان انداخت و گرنه احتكار است و بايد در راه حق و در راه درست به كار انداخت و گرنه اسراف است و زيان.
هركس كه داراست؛ داراى نعمتى، ثروتى، قدرتى، همتى، فكرى و انديشه اى، داراى قلمى، قدمى، درمى ... هر كس كه داراست مسئول است كه آنچه كه داشته كجا خرج كرده و براى چه مصرف كرده و به سوى كه بازگردانيده.
راه شناخت مسئوليت
براى شناخت وظيفه به چند اصل نياز هست:
يك: آزادى از اسارتها و هواها. هنگامى كه مى خواهند طلايى را بكشند بادبزنها را خاموش مى كنند و هواها را آرام مى سازند.
دو: ميزان و سنجش ترازو
سه: مشورت
چهار: ملاك اهميت
آزادى از اسارتها با شناخت عظمت انسان و شناخت وسعت هستى و شناخت هاى ديگر به دست مى آيد. من كه تا ديروز اسير توپ ها و عروسك هايم بودم امروز از آن ها بيزارم؛ چون به وسعتى رسيده ام و چون عظمت خودم را يافته ام و بزرگى خودم را شناخته ام.
براى ميزان و سنجش، نيروى عقل هست و براى اطمينان بيشتر مى توان با ميزان هاى ديگر مشاوره كرد و از فكر و عقل، از ارزيابى و سنجش آنها بهره مند شد.
در هنگام مشورت نبايد اسير برداشت ها و حرف ها بود، بايد ملاك ها را به دست آورد و بايد از اطلاعات و آگاهى هاى ديگران بهره مند شد و آنها را سنجيد و سپس انتخاب كرد. مشورت چشم خود را كور كردن نيست، بلكه از چراغ هاى ديگر بهره گرفتن است.
اين اشتباه است كه با امر و نهى ديگران حركت كنيم. چه بسا آنچه كه ملاك نهى است باعث حركت من و تشويق من باشد؛ چون شرايط و موقعيت ها و محيط ها يكسان نيست.
نظر شما