سهروردی با حکمت اشراق جان  فلسفه را نجات داد

خبرگزاری شبستان: سهروردی بعد از حمله غزالی به فلسفه، نظام فلسفی را تاسیس کرد و با تاسیس حکمت اشراق، فلسفه توانست به حیات خود ادامه دهد. جالب اینکه کسانی مانند فخر رازی و شهرستانی معترض حکمت اشراق نشده اند و حملات آنها فقط متوجه ابن سینا بوده است.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: همایش بزرگداشت روز شیخ اشراق، دوشبنه، نهم مرداد در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، آیت الله سید مصطفی محقق داماد، دکتر غلامرضا اعوانی، حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه و جمعی از پژوهشگران و علاقه مندان مباحث مربوط به فلسفه اسلامی و از جمله فلسفه اشراق برگزار شد.

 

در این همایش دکتر غلامرضا اعوانی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در این همایش طی سخنانی اظهار کرد: سال گذشته مساله خواجه نصیر و سهروردی را مطرح کردم و منظورم نشان دادن این بود که خواجه نصیر بدون نام بردن از غزالی، به کتاب «المنتقذ من الضلال» او پاسخ داده است.

 

وی ادامه داد: امسال هم این مساله را مطرح می کنم که سهروردی با حکمت اشراقی خود بعد از هفتاد از سال مرگ غزالی به همه شبهاتی که او مطرح کرده بود پاسخ داده و بلکه در عین حال از همه نکات مثبتی که غزالی در تاسیس عرفان نظری و عملی خود بدان اشاره کرده و از رساله «مشکوة الانوار» او بهره فراوان برده است.

 

اعوانی تصریح کرد: مراد غزالی از تکفیر فلاسفه، رد فلسفه یونانیان و تاسیس حکمتی بر مبنای قرآن  و حدیث مبتنی بر نظریه نور است. در اینجا فقط به دو رساله المنتقذ من الضلال و مشکوة الانوار غزالی اشاره می شود، بحث های فراوانی شده است درباره اینکه آیا سهروردی از این رساله غزالی استفاده کرده یا خیر، عده ای اساس حکمت الاشراق را برگرفته از رساله مشکوة الانوار می دانند و عده ای هم این امر را انکار می کنند. به هر جهت چنان که خواهیم دید مشابهت های فراوانی میان آن دو وجود دارد.

 

این محقق تصریح کرد: غزالی به طور کلی مخالف فلسفه یونان بوده و در این باره سه کتاب «فیصل التفرقه»، «تهافة الفلاسفه» و «منتقذ من الضلال» را نوشته است. در کتاب «منتقذ من الضلال»، فصلی را به تکفیر فلاسفه اختصاص داده و آنها را زنادقه خوانده است و آنها را به دهریون و طبیعیون نسبت می دهد. او فلاسفه را در هفده مساله بدعت گذار و در سه مساله کافر می داند.

 

اعوانی تصریح کرد:  غزالی در میان دانش ها آنهایی که فلاسفه به آن پرداخته اند از قبیل ریاضیات و طبیعیات و الهیات را تحریم کرده و فقط علم منطق را جایز می داند. درباره بحث فلاسفه در باب اخلاق، تدبیر منزل و علم سیاست نیز معتقد است که فلاسفه آن را از انبیاء و اولیا و عرفا سرقت کرده اند.

 

وی ادامه داد: اما غزالی با آنکه علوم بحثی را انکار کرده است، نوع جدیدی از معرفت را که از آن به علم ذوقی یاد می کند، دارد که در این میان عرفا جایگاه خاصی دارند. تصوف علم ذوقی است و صوفیه ارباب حال اند نه اصحاب قیل و قال و روش آنان تعلم و یاد گرفتن نیست، بلکه از طریق ذوق و سلوک و تزکیه نفس حاصل می شود.

 

اعوانی ابراز کرد: غزالی علوم بحثی را انکار کرده است، اما سهروردی درجات مختلف معرفتی را مطرح می سازد که از علوم بحثی آغاز می شود و به حکمت ذوقی که آن را «تاله» می نامند، ختم می شود، بنابراین، حکمت هم به حکمت بحثی و حکمت ذوقی تقسیم می شود. حکمت مراتبی دارد که در آغاز کتاب «حکمة الاشراق» بیان شده است. کامل ترین حکیم کسی است که جامع میان حکمت بحثی و ذوقی باشد مانند افلاطون و نازل ترین مرتبه حکمت، حکمت بحثی است مانند ارسطو و فارابی و ابن سینا.


وی افزود: اساس «حکمة الاشراق» چنان که در مقدمه کتاب بیان شده، بر چند اصل است:

 

اول: اینکه برخلاف آنچه غزالی گفته است فلسفه فقط یونانی نیست و در یونان و ایران باستان و غیره وجود داشته است.


دوم: سهروردی تصریح می کند که فلسفه را روش بحثی از طریق دیگری که همان روش ذوقی باشد، آموخته است و می خواهد بگوید که مانند افلاطون جامع حکمت بحثی و ذوقی است.


سوم: عرفا را دارای حکمت ذوقی و متاله می داند.

 

چهارم: بر خلاف مشاییان قائل است که حکمای پیش از سقراط بر خلاف آنچه ارسطو و ابن سینا پنداشته اند متاله بوده اند.

 

پنجم: اساس حکمت الاشراق مبتنی بر قاعده نور است.

 

ششم: اساس حکمت الاشراق  بر قاعده رمز و تمثیل است.

 

هفتم: اساسا حکمت الاشراق بر این است که هر چیز در این عالم ملکوتی دارد، بنابراین، بحث درباره عوالم دیگر در جهان شناسی اشراقی اهمیت خاصی دارد.

 

هشتم: در جهان بینی اشراقی مانند عرفانی، روش تزکیه نفس و سلوک باطنی اهمیت فراوانی دارد، بنابراین، فلسفه نه به علم النفس بلکه به عین الیقین و حق الیقین تاکید می کند و مساله توحید.

 

نهم: اینکه ما اکثر مباحث را در رساله مشکوة الانوارمی بینیم منتهی روش غزالی توصیفی است و بر آنها برهانی اقامه نشده است اما در جهان بینی سهروردی همه این اصول با برهان اقامه شده است، علاوه بر اینکه درباره علوم بحثی سهروردی و غزالی در برابر یکدیگر قرار می گیرند.


وی در بخش دیگری از مباحث خود در مورد نور در  رساله مشکوة الانوار غزالی که به سهروردی شباهت دارد، گفت:

اول: در این رساله نور را به ظاهر لنفسه و مظهر لغیره تعریف می کند.

دوم: نور به وضع اولِ نور نزد عوام است و آن نور حسی است.

سوم: نور به وضعُ دوم نزد خواص است که همان قوه ادراک عقلی که حقایق را چنان که هستند، ادراک می کند و آن نور حقیقی تر از نور حسی است.

چهارم: نور به وضع سومِ نور نزد اخص الاخواص است و آن نور الانوار است که «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ». غزالی در رساله بحث مستوفایی درباره «نورالانوار» دارد. دیگر آنکه در مورد تفاوت میان نور حسی و نور عقلی بحث مستوفایی دارد.


عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه اظهار کرد: خلاصه بحث اینکه، سهروردی بعد از حمله غزالی به فلسفه، نظام فلسفی را تاسیس کرد و با تاسیس فلسفه اشراق، فلسفه توانست به حیات خود ادامه دهد. جالب اینکه کسانی مانند فخر رازی و شهرستانی معترض حکمت اشراق  نشده اند و حملات آنها فقط متوجه ابن سینا بوده است.


وی در پایان خاطرنشان کرد: فخر رازی و سهرودی همشاگردی بوده اند و گفته شده بعد از شهادت سهروردی، فخرازی کتاب «حکمت الاشراق» را دیده و آن را بر سر نهاده و اشک از چشمان او جاری شده است.

کد خبر 645839

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha