«افسانه‌ها و قصه‌های لکی» خواندنی شد

خبرگزاری شبستان:«افسانه‌ها و قصه‌های لکی» با گردآوری «کیومرث امیری کله‌جویی» به علاقه‌مندان کتاب معرفی می شود.

به گزارش خبرگزاری شبستان، به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، افسانه‌هایی که بازخوانی‌شان در کتاب «افسانه‌های لکی» گواهی است بر دلنشین بودن این قصه‌ها و محکم بودن ساختار داستانی‌شان. در این افسانه‌ها، که مربوط به مردمان منطقه سیمره درکرمانشاه است، می‌توان ردپایی از آرمان‌های گم شده بشر را مشاهده کرد.

 این افسانه‌ها بیشتر ریشه در ادبیات کلاسیک دارند و شادمانی‌ها، غم‌ها و آرزوهای فروخورده مردمان آن سرزمین را بازگو می‌کنند. بیشتر این افسانه‌ها به زبان لکی منظوم بوده‌اند که سرایندگانی گمنام دارند. اما گردآوری آن‌ها به زبان فارسی، تلاشی ستودنی برای در امان ماندن افسانه‏ها از فراموشی بوده است. افسانه‌هایی که به لحاظ مضمون، اشتراکات فراوانی با افسانه‌های دیگر اقوام و سرزمین‌ها دارند. از آن جمله می‌توان به افسانه «برادر‌ها» اشاره کرد که داستان پادشاهی است با سه پسر جوان و رقابت آن‌ها برای کسب جانشینی پدر از طریق آزمودنشان در راهی که به آن قدم گذاشته‌اند.

 در این افسانه نیز مانند دیگر افسانه‌های مشابه، پسر کوچک، قهرمان داستان است؛ قهرمانی که اگرچه در طول مسیر، همواره به یاری برادران خطاکار و در دام افتاده‌اش می‌شتابد، اما دست‌آخر نیز مورد حسد و کینه آن‌ها قرار می‌گیرد و او را در چاهی می‌اندازند. اما افسانه‌ها، عرصه پیروزی خیر بر شر هستند و در این افسانه نیز تاج پادشاهی عاقبت بر سر کسی می‌نشیند که در مسیر درست گام برداشته ‌است. اینگونه ‌است که همه افسانه‌های کتاب پایان خوشی را برای راستی و درستی به نمایش می­‌گذارند.

 نویسنده در قسمتی از کتاب اینگونه نوشته است: «سه برادر هنوز مشغول بریدن سر بزغاله بودند. دختر پادشاه با دیدن کارهای آن‌ها از خنده ریسه رفت و قاه قاه خندید. سه برادر باز هم کارهای خنده دار کردند و دختر پادشاه و کنیزان همراهش باز هم خندیدند. دختر پادشاه که حسابی سر شوق آمده بود، نزد جوان‌ها رفت، دست یکی از آن‌ها را گرفت، به کناری کشید و با انگشت به گلوی خودش کشید و با اشاره و ایهام گفت: «سر بزغاله را باید از اینجا برید؛ از اینجا!»

 

کد خبر 718688

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha