خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : حدود دو هفته پیش در برنامه سینمایی «هفت» وقتی نوبت به نقد «ما همه با هم هستیم» رسید، ادعایی جالب مطرح شد. این که هر چه گشته اند منتقدی نیافته اند که حاضر باشد به «هفت» بیاید و از تازه ترین فیلم اکران شده کمال تبریزی دفاع کند.
بر فرض درستی ادعای هفت، «هیچ منتقدی حاضر نیست از فیلم «کمال تبریزی» دفاع کند!». جمله ای که تا همین چند هفته قبل برای هیچ سینمادوستی باورکردنی نبود. حال پرسش این است که آیا این جمله باید برای کارگردانی همچون «کمال تبریزی» مایه ناراحتی و شرم باشد؟ این طور به نظر نمی رسد.
ماجرا درباره «رضا میرکریمی» تهیه کننده فیلم، بغرنج تر از «کمال تبریزی» است. میرکریمی در حالی در «جشنواره شانگهای» برای «قصر شیرین» جایزه بهترین فیلم(به عنوان تهیه کننده) و بهترین کارگردانی را دریافت می کند که «هیچ منتقدی حاضر نیست از فیلم در حال اکرانش در ایران دفاع کند!». آیا این جمله باید برای تهیه کننده ای همچون میرکریمی مایه ناراحتی و شرم باشد؟ این طور به نظر نمی رسد.
بیست سال پیش وقتی «عباس کیارستمی» درباره فیلم «گزارش» محصول سال 1356 سخن می گفت، معتقد بود دیگر نمی توان فیلمی با موضوع «گزارش» ساخت؛ چون دیگر هیچ کارمندی در جهان در مواجهه با دریافت رشوه، دچار تردید نمی شود. انگار همه در قانونی نانوشته، نقش تازه خود در ساختار جهانی را پذیرفته اند؛ نکته ای که می توان به همه شئون زندگی انسان تسری داد. آن چه کیارستمی بیست سال قبل می دید، برای ما امروز قابل رویت شده است.
نگاهی ساده به تحولات جهانی این نکته را روشن تر می کند. حدود دو سال و نیم پیش در ایالات متحده آمریکا، مردی به ریاست جمهوری رسید که نه تنها از «برجام» به عنوان یک توافق بین المللی، بلکه از توافق محیط زیستی «پاریس» برای کاهش گازهای گلخانه ای جهان هم خارج شد. او حتی در اعتراض به رفتار «یونسکو» از آن هم خارج شد. مردی که انتشار سخنانش درباره «زنان»، به هیچ وجه جالب نبود و در مواجهه با گسترش دوباره نژاد پرستی در آمریکا، واکنش خاصی نشان نداد. و بسیاری دیگر.
حال پرسش این است که آیا این ها برای «ترامپ» مایه ناراحتی و شرم است؟ به هیچ وجه. «ترامپ» خود به تنهایی، بزرگ ترین نشانه این دوران تازه است. دورانی که در آن تنها و تنها یک پارامتر «ارزش» به حساب می آید: «پول».
شاید گفته شود «سرمایه داری» مربوط به امروز نیست و دهه هاست بر جهان سلطه دارد اما باید گفت آن چه امروز بر ما می گذرد تنها «سرمایه داری» نیست. «سرمایه داری پوپولیستی» است. اگر سرمایه داران دیروز، «تشخص» خود را از قرارگرفتن در کنار هنرمندان، دانشمندان و نوآوران به دست می آوردند، امروز برای پوپولیست ها، «سرمایه» یعنی «تشخص». دیروز این که «از کجا آورده ای؟» مهم بود و امروز «چه قدر داری؟» بدون هیچ پرسش دیگر.
بیماری مسری که افرادی چون کیارستمی، سال ها قبل از آن سخن می گفتند، امروز عالم گیر شده است. امروز زمینه ای از زندگی بشر را نمی توان یافت که از دستبرد پوپولیست های سرمایه دار در امان مانده باشد. برای درک بهتر این نکته باید با نگاهی ژرف تر به جهان پیرامون خود بنگریم تا بتوان از پوسته زیبای ظاهری ماجراها عبور کرد و به مغز تلخ و ناخوشایند واقعیت قدم گذاشت. شاید تماشای سریال «هیولا» از این منظر مفید باشد.
شبستان پیش از این در گزارشی با عنوان «از دموکراتیزه شدن فرهنگ تا ظهور دوباره پوپولیسم و سرمایه محوری» به روند تحول رویکرد فرهنگی هنری در جهان پرداخته است.
در شرایطی که فرهنگ و هنر همچون همه شئون زندگی بشر، تبدیل به عرصه جولان «سرمایه داری پوپولیستی» شده، هنرمندان هم برای بقا به رنگ جامعه درمی آیند. در زمانه ای که سلبریتی منتقد به وضعیت اجتماعی، در موقع مقتضی «مردم را به پدرانشان ارجاع می دهند تا دلیل بدبختی شان را بیابند»، از کارگردان «لیلی با من است» و «مارمولک» و کارگردان و تهیه کننده «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «یه حبه قند» چه انتظاری می توان داشت.
وقتی یک بازیگر مجری سلبریتی که تقریبا بازی قابل تحملی در کارنامه ندارد، بدون داشتن کوچکترین نقشی در داستان، به دلایل نامعلوم با نام واقعی در فیلم گنجانده می شود، از بازیگران واقعی همچون «حسن معجونی» و «لیلا حاتمی» چه انتظاری می توان داشت.
شاید هم مجموعه عوامل «ما همه با هم هستیم» می خواسته اند با این فیلمنامه از میانه رها شده، نقش های سطحی و کارگردانی سر دستی، خود نمادی از واقعیت اجتماعی باشند، اما باید توجه داشت، سهم آن ها از ایفای این نقش اجتماعی، قراردادهای گزاف است و سهم ما تلاش برای درک ایده های عمیق فیلم! گرچه در این جا باید از کمال تبریزی تشکر کرد که فیلم این دورهمی را بیش از حد طولانی نکرد.
به بحث خودمان بازگردیم. وقتی «پول» تنها ارزش اجتماعی است و «فرهنگ» و «هنر» به دغدغه ای شخصی تقلیل پیدا کرده، هنرمند حداقل برای تولید پروژه مورد علاقه اش باید به تولید پروژه سفارشی تن دهد تا هزینه اولی تامین شود؛ گرچه همین، به خودی خود هنر را به ابتذال می کشاند تا آرام آرام دیگر نه از هنر اثری بماند نه هنرمند. همه کاسب کارانی می شوند با تخصص های مختلف در خدمت سرمایه.
امروز مدام در رسانه های ایران از افرادی سخن گفته می شود که به وادی سینما و تلویزیون آمده اند، میلیاردها تومان هزینه می کنند و ظاهرا چشم داشتی هم ندارند. موضوعی که نه تنها در جشنواره فجر سال گذشته داغ شد و بسیاری از مسئولان سینمایی، کارگردان ها و تهیه کنندگان را به اظهار نظر وادار کرد، بلکه پرسش هایی را درباره اسپانسر جشنواره جهانی فجر امسال به دبیری رضا میرکریمی و همچنین اسپانسر چند برنامه پرهزینه رسانه ملی بی پاسخ گذاشته است. جالب این که در نگاه کلی، بخش های بهره مند از این گونه اسپانسرها، از جریان های کاملا متفاوت فکری هستند که این خود موید حاکمیت و اولویت سرمایه بر گرایش فکری در جامعه امروز است.
تصور این که این اسپانسرهای -برای مردم گمنام- تنها به سینما و تلویزیون آمده اند، اشتباهی بزرگ است. گرچه سینما و تلویزیون به خاطر تعداد مخاطب، سلبریتی ها و هیجانش، برای آن ها جذاب تر است اما می توان رد حضور این پول های هنگفت را در عرصه های دیگر هنر و رسانه جستجو کرد. سرگرمی و فوتبال هم که جای خود را دارد.
بنابر آن چه گفته شد، به جای تلاش برای یافتن منتقد موافق فیلم «ما همه با هم هستیم»، باید به سراغ موضوعات مهم تری رفت.
نظر شما