واقعه کربلا و جنایت بر حقیقت محض یزید را ملعون ابدی تاریخ کرد

اکثریت اهل سنت نیز همچون شیعیان لعن یزید را جایز می دانند و هم در طول تاریخ از طرق مختلف مثل تحلیل و شعرگویی طرفداری خود از سیدالشهداء را ابراز و برای امام حسین (ع) عزاداری کرده اند.

خبرگزاری شبستان: فرا رسیدن ایام محرم حسینی و عزاداری برای سالار شهیدان عالم (ع) فرصتی است مغتنم برای آنکه بسیاری از مباحثی را که شاید در دیگر ایام سال دلمشغولی ها مجال پرداخت به آنها را به ما ندهد به بررسی بگذاریم.
یکی از مباحث اینچنین مسئله لعن یزید علیه العنه است که در ایام محرم از سوی عزاداران حسینی با شور و اشتیاق بیشتری انجام می شود به گونه ای که از ارکان اصلی مجالس عزاری سالار شهیدان لعن یزید و همدستان او در واقعه کربلا به عنوان داغی ننگین بر دامان تاریخ است.
ضرورت واکاوی زمینه های اثرگذار بر بروز چنین سنتی در میان مسلمانان اعم از شیعه و سنی و مخالفت اقلیتی از پیروان اهل تسنن با این رسم نیکو در گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین عبدالمجید ناصری داوودی، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه (ص) و دبیر گروه تاریخ این نهاد علمی به بحث گذاشته شده است.


آنچه می خوانید مشروح این گفت و گو است:


سابقه تاریخی لعن یزید ملعون به چه زمانی بازمی گردد و چه عواملی باعث شد که شخصی که به اصطلاح خلیفه جامعه اسلامی بود مورد لعن و نفرین مسلمانان قرار بگیرد؟


این امر نیازمند مفهوم شناسی واژه لعن است. لعن از واژه هایی است که در قرآن به طور مکرر آمده است و معمولا گروه هایی از انسان ها همچون ظالمان و کافران در کتاب الهی مورد لعن قرار گرفته اند.
این واژه به معنای نفرین و دوری از مهر الهی و مشمولیت عذاب خداوند را دارد و در قرآن نسبت به ستمکاران وارد شده است. البته لعن در جامعه اسلامی سابقه تاریخی دارد و طبیعی است و درباره یزید که فاجعه کربلا توسط او و ایادی اش رقم خورده و به عنوان جنایت تاریخ نه تنها روی خلافت اموی را سیاه کرده بلکه بر دامان تاریخ اسلام لکه ننگ برجای گذاشته است، از جدیتی و شدت بیشتری برخوردار می شود.
فاجعه ای که با هیچ بیانی، توجیهی و مبنای فکری، فقهاتی و اجتهادی قابل توجیه و تاویل نیست، آنها فرزندان پیامبر (ص) را به قتل رسانند و جنایات یزید در این میان بر اهل بیت پیامبر به ویژه امام حسین (ع) که از سروران جوانان بهشت هستند و پیامبر (ص) محبت نسبت به آنها را محبت به خود دانسته و هرگونه آزار آنها را به اذیت خود تعبیر کرده اند، قابل چشم پوشی و هیچ مماشاتی نیست.
نه تنها جنایت کربلا از سوی یزید آنهم با بستن آب به روی اهل بیت (ع) که نه در اندیشه اسلامی و نه تفکر غیراسلامی قرابتی ندارد، انجام شد، بلکه بر بدن شهداء اسب تازاندند و حتی خیمه های آنها را آتش زدند و اطفال و بانوان را شهر به شهر با سرهای بر نیزه از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام عبور دانند. آنها به این هم بسنده نکردند و در حالی که سر خون آلود امام حسین (ع) را در طبق گذاشته بودند اشعار جاهلی و شرک آمیز می خواندند؛ مسائلی که تک تک آنها می تواند مهمترین عوامل زمینه ساز برای لعن بر یزید است.
اما باید توجه داشت لعن یزید و عوامل واقعه تاریخی کربلا از قرون چهارم و پنجم هجری بیشتر رونق یافته در کتب متعدد این قرن مثل کتاب "ابن تیمیه ابن قیم جوزی" این مهم را به خوبی می بینیم، بنابراین با اینکه نخستین جرقه های لعن بر یزید بعد از کربلا زده شد اما رویکرد جدی جامعه اسلامی در تاریخ به آن از زمان غزالی آغاز شده است.

 

آیا تنها واقعه کربلا منجر به لعن یزید در تاریخ شده است یا عوامل متعدد در این میان دست به دست یکدیگر داده اند؟ مخالفت اقلیتی محدود با این سنت حسنه ناشی از چیست؟


هرچند بزرگترین جنایت یزید در دوران خلافتش که در تاریخ ثبت شده و لکه ننگی بر دامان تاریخ اسلام است و آن را در خدشه دار کرده واقعه کربلا است که در ذهن تاریخ رنگ نمی بازد، اما سرکوب مردم مدینه در قیام حره که پس از اعزام هیئتی به شام توسط پسر قصیرالملائکه و دیدن شرایط رنج آور اهل بیت (ع) رخ داده است نیز در این موثر واقع افتاد. بعد از آنکه این گروه اعزامی به مدینه بازگشتند و گزارش خود را ارائه کردند مردم دریافتند پیش بینی ها و روشنگری سال های پیش امام حسین (ع) کاملا صحیح بوده و این خلیفه جهان اسلام هیچ التزامی به دستورات دین مبین اسلام ندارد، خود و اطرافیانش در اوج فساد و لاابالی گری به سر می برند، اعتقادی به معاد و قیامت ندارند و قماربازی و دیگر فسق و فجورات را سرلوحه کار دارند.
همین افشاگری ها و معاضدت ها با یزید زمینه ساز لشکرکشی سپاهیان او به مدینه النبی شد که جنایت و کشتار گسترده مردمی را درپی داشت، آنها حتی کودکان، زنان سالمند و افراد غیرنظامی را به خاک و خون کشیدند و این در حالی بود که مدینه النبی از قداستی بالا نزد مسلمانان برخوردار بود. سپاهیان یزید که لعنت خدا بر او باد تجاوزات و قصاوت بسیار نسبت به اصحاب رسول خدا (ص) و تابعین روا داشتند، سپس همین لشکر جنایتکار یزید به مکه لشکرکشی کرده و خانه خدا را به آتش کشیدند و این جنایات عظمایی بود که حرم امن الهی را تخریب کرد و حرمت حرم خدایی را از بین بردند. اینها جنایاتی است که تاریخ از آنها شرم دارد و هریک از آنها به تنهایی برای لعن ابدی یزید کفایت می کند چه رسد به آنکه همه را یکجا و در دوران سیاه خلافتش انجام داده است.
در این میان هستند اقلیتی محض که لعن یزید را نمی پسندند و نسبت به آن تردید دارند، در حالی که لعن یزید در میان شیعه و سنی سنتی پسندیده و نیکو است. آنها دلیل مخالفت خود را خلافت یزید بر جامعه اسلامی برمی شمارند چراکه معتقد هستند که یزید بر امام حسین (ع) به عنوان شورشی تاخته است و کوشیده تا از ناامنی در بلاد مسلمین جلوگیری کند، بنابراین خلیفه با مقام اجتهادی خود اقدام به این عمل کرده است.
در نظر آنها خلیفه از دو ثواب بهره مند است نخست ثواب اجتهاد و سپس رسیدن به حقیقت درپی برخورداری از این مقام که اگر حتی به حق هم نرسد ثواب نخست برای او حتمی است بنابراین نباید یزید را حتی اگر در واقعه کربلا به حق نرسیده باشد لعن کرد چراکه او مجتهد است و اجر این اجتهاد را می برد.
البته باید توجه داشت پایه های استدلالی این توجیهات به قدری ضعیف است که برای رد آنها نیازی به آوردن دلایل عقلی نیست، جراکه مبانی خلافت یزید نه تنها برای شیعیان بلکه برای اهل سنت نیز قابل پذیرش نبوده و با اصل خلافت دینی در دین مبین اسلام در تعارض است.

جز دلایل عقلی آیا شواهد تاریخی و مستدلی وجود دارد که با استناد به آنها بتوان استدلال های پوشالی این اقلیت محدود را پاسخ داد؟


باید توجه داشت که خلافت یزید فاقد بلوغ، عدالت، حلال زادگی و مکانیزم انتخابی بود بنابراین یزید ویژگی های خلیفه اسلامی را از منظر اهل سنت هم ندارد در نتیجه خلافت او در اسلام معنایی ندارد و پدرش معاویه هم این مقام را ندارد چراکه او از ملوک و سلاطین بود و خلافت دینی را با سلطنت اشرافی درآمیخت و هیچ گونه عنوان خلیفه دینی بر او صادق نیست علاوه بر این و بنابر مبانی اهل سنت، یزید مجتهد نیست و شرایط این مهم اصلا در او بروز و ظهور نداشته است. از این رو وقتی مجتهد و صاحبنظر نباشد فاقد صلاحیت لازم برای صدو فتوا و حکم اسلامی است، حتی یاران مهم او و سران جنایتکار کربلا مثل مروان ابن حکم، عمر ابن سعد شمر ابن ذی الجوشن ابن زیاد هم از چنین مقامی برخوردار نبوده اند و شرایط اجتهاد و فقاهت را نداشته اند و یا اندکی از آنها مثل قاضی شریح و عمرابن سعد که شرایط را بنابر نظر اهل سنت دارا بوده اند چنین فتوایی نداده اند دلایلی متعدد ادعاهای دروغین مبنی بر فقاهت و اجتهاد یزید را نقض می کند. از طرفی بعد از فاجعه کربلا عمر ندامت خود را اعلام کرد و چنین عملی از مجتهد معنایی ندارد اینها مهمترین ادله اقلیت محض است که سندیت دینی و عقلانی ندارد.
اکثریت اهل سنت هم لعن یزید را جایز می دانند و هم در طول تاریخ از طرق مختلف مثل تحلیل و شعرگویی طرفداری خود از سیدالشهداء را ابراز و برای امام سوم شیعیان عزاداری کرده اند.

 

تفاوت لعن یزید در میان اهل سنت با شیعیان در چیست؟ آیا با وجود آنکه هم اهل سنت و هم شیعیان بر لعن یزید برای جنایات شرم آور او تاکید دارند، نوع رویکرد آنها برای انجام این سنت یکی است؟
شیعیان از اساس بعد از پیامبر (ص)، امامت را از آن امیرمومنان (ع) و فرزندان ایشان به عنوان حکمی الهی دانسته و خلافت را از شئون امامت می دانند اما این دیدگاه در میان اهل سنت رواج ندارد و می گویند پیامبر (ص) برای خود جانشینی برنگزیده است.
در ماجرای کربلا و در ارتباط با یزید، شیعه خلافت را از آن امام حسین (ع) می داند، ایستادگی در برابر امام را کفر تلقی می کند و یزید را کافر و مستحق عذاب ابدی می داند اما اهل سنت در کنار جنایات کربلا بحث تخریب کعبه و واقعه حره را در نظر دارند و حتی این وقایع را بالاتر از واقعه کربلا می دانند این در حالی است که شیعه یزید را اصلا به خلافت جهان اسلامی نمی پذیرد و او را ناحقی در برابر ائمه که حق مطلق هستند می داند، از این رو میان پیروان این دو مذهب در امر لعن یزید تفاوت های اساسی وجود دارد.
شیعیان نه تنها برای سالار شهیدان عزاداری می کنند بلکه به زیارت کربلا می روند و حسینیه برپا می کنند به گونه ای که در هر کشور بعد از مسجد شیعیان به ساخت حسینیه اهتمام دارند که در کشورهای مختلف عناوین متنوعی دارد به عنوان مثال در شبه قاره هند و پاکستان "امام باره" و در کشورهای حاشیه خلیج فارس "ماتم سرا" برپا می شود تا عزای سیدالشهداء و یاران باوفای ایشان اقامه شود.
پایان پیام/

 

کد خبر 88761

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha