از قلم دیروز تا سینمای امروز؛ نگرش تطبیقی

قرار دادن «سینما» در امتداد تاریخی «قلم» به عنوان ابزارهای ثبت و نمایش مفاهیم، با پیچیدگی هایی همراه است که برای حل آن باید صبغه فلسفی هریک از این مظاهر فرهنگ و هنر را در نظر گرفت.

 

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم: چهاردهم تیرماه را در تقویم «روز قلم» نام نهاده اند. در نخستین برخورد با این نامگذاری، چهاردهم تیرماه روز بزرگداشت نوشتن و نویسندگی است؛ روزی که در آن مقام نویسندگان و کتاب هایشان را گرامی می داریم. وجه تسمیه این نام احتمالا دو آیه از قرآن کریم است. اولی در ابتدای «سوره علق» که خداوند می فرماید: «الذی علم بالقلم/ علم الانسان ما لم یعلم» و برای تعلیم خداوند به انسان از قلم یاد می کند. مورد دیگر آیه ابتدایی «سوره قلم» است که با سوکند خداوند آغاز می شود: «ن و القلم و ما یسطرون». قرآن کریم در این جا فراتر رفته و به «قلم و آن چه می نویسد» سوگند یاد می کند.

 

 

از آیاتی که ذکر شد به خوبی می توان به اهمیت ثبت دانش و ماندگاری آن از منظر قرآن کریم پرده برداشت. چنان که در سخنان ائمه معصومین و روایت هایی باقی مانده از ایشان نیز بارها بر این نکته تاکید شده است. اما آیا اشاره قرآن کریم به ابزار ثبت دانش، تنها معطوف به قلم است یا سایر ابزارهای ضبط مفاهیم و ارائه آن ها که در دوره های بعدی نیز ابداع شده در همین دسته قرار می کیرد؟ به این معنا که آیا از منظر خداوند تنها قلم معتبر است یا سایر مظاهر فرهنگی و هنری همچون سینما، موسیقی، هنرهای جدید و دیجیتال هم واجد ارزش هستند؟

 

 

در وهله اول با توجه به سخنان متفکرانی چون «آیت الله جوادی آملی» می توان به اهمیت سایر مدیوم های انتقال مفاهیم به خصوص مدیوم سینما پی برد. چنان که ایشان در سال 90 و در دیدار با عوامل ساخت فیلم «محمد رسول الله» مجید مجیدی می گوید: «اگر کسی به صورت پیامبر در این عصر مبعوث می‌شد، گزاف نبود که با زبان هنر سینما بیاید. اختراع دوربین خدمت اساسی به علم و فن کرده است. یادم است خدمت حضرت علامه شعرانی که هندسه می‌خواندیم؛ هندسهٴ مسطّحه با خط کشیدن روی کاغذ حل می‌شود ولی هندسهٴ فضایی درکش بسیار دشوار است برای اینکه آنچه استاد می‌گوید سه ‌بُعدی است آنچه بر روی کاغذ می‌کشیم، دو بُعدی است. آن بُعد سوم را تا آدم می‌رود در ذهن فراهم بکند از دستش در می‌رود. لذا هندسهٴ فضایی برای کسی که ابزار ندارد بسیار دشوار است. جریان دوربین، فیلم‌سازی و هنر انسان را به درک بعد سوم بسیار نزدیک کردند و بسیاری از کار‌ها را آسان کرده‌اند.»

 

 

تاکید آیت الله جوادی آملی بر این نکته که «اگر کسی به صورت پیامبر در این عصر مبعوث می‌شد، گزاف نبود که با زبان هنر سینما بیاید» به گونه ای است که انگار امروز «سینما» همان کاری را انجام می دهد که در عصر بعثت «قلم» انجام می داد. البته این اندیشمند جهان اسلام در ادامه به تشریح تاثیرگذاری سینما بر اذهان عمومی می پردازد و می گوید: «بخشی زیادی از اهالی کره زمین که اهل کتاب، کتیبه، حسینیه و مسجد نیستند اما اهل هنر، فیلم، سینما هستند. اهل مجلّه و روزنامه‌های علمی هم نیستند تا از این طریق رویه مدیریت دنیا عوض شود لذا در شرایط کنونی مهم‌ترین رسانه‌ای که بتواند بازی را به هنر منتقل کند و جلوی این خونریزی(کشت و کشتار جهانی) را گرفته و حیوان را انسان کند هنر سینما است»

 

 

سینما به عنوان پدیده ای مرتبط با تکنولوژی، حواس بینایی و شنوایی انسان را با هم درگیر می کند و از این جهت گیرایی بالاتری برای انسان دارد. از سوی دیگر مولفه های دیگری چون تاریکی سالن های سینما و تماشای فیلم ها به صورت جمعی بر تمرکز انسان و همذات پنداری او با کاراکترها می افزاید.

 

 

تا این جا از اهمیت ابزارهای ثبت و ضبط سخن گفتیم و تاثیری که هر یک در انتقام مفاهیم به انسان ها در خود دارند. اما آیا ابزارها صرفا ابزارند یا با خود صبغه ای را حمل می کنند؟ به عبارت دیگر آیا نفس کارکرد قلم و سینما یکسان است یا هریک مولود تفکری خاص هستند؟

 

 

در کنار آن چه تاکنون ذکر شد، اندیشمندان و سینماگرانی چون «سیدمرتضی آوینی» سینما را علاوه بر هنری تکنولوژیک، مولود تفکر مدرن – که پس از رنسانس در غرب شکل گرفت- می دانند. آوینی معتقد است سینما محصول انسان سوبژه است که اتفاقا بر رمان -به عنوان حماسه انسان مدرن- تکیه دارد. از این زاویه سینما نسبت به آن چه ضبط می کند و به نمایش می گذارد بی اقتضا نیست. حال پرسش مهمی پیش می آید: نسبت انسان مسلم با این پدیده دنیای جدید چیست؟

 

 

برای روشن تر شدن موضوع به سخنان آیت الله جوادی آملی در دیدار عوامل فیلم «محمد رسول الله» بازمی گردیم. ایشان پس از آن که از کارکردهای سینما در دنیای امروز می گوید شرایطی را نیز برای این تاثیرگذاری ذکر می کند: « برای هنر اسلامی یک قانون اساسی لازم است که فرق بازی، سرگرمی و هنر چیست؟ حال اگر کسی لفظ را عوض کند کافی نیست بلکه واقعا باید بازی به هنر تبدیل شود و تکامل پیدا کند.»

 

 

این استاد فلسفه در جای دیگر می گوید: «واهمه و خیال اگر بخواهند رهبری فیلم و سینما را به عهده بگیرند همین بازیگری و سرگرمی صرف در می‌آید، ولی همین واهمه، همین خیال، همین متخیّله از بهترین نعمتهای الهی است، اگر صف نماز جماعت تشکیل دادند به امامت عقل و اطاعت کردند، انگیزه‌های سینما به سمت غیر از بازی و سرگرمی صرف خواهد رفت. آن مطلب عالی معقول را انسان چگونه به مردم عرضه کند؟ اگر به برکت خیال و تصویر و واهمه نباشد، امکان‌پذیر نیست. قانون کلی (امر معقول) قابل پیاده کردن نیست، به برکت واهمه، خیال و متخیّله این سه نیرو آن معانی را جزئی می‌کنند آن صوَر را جزئی می‌کنند آن‌ها را دوخت و دوز می‌کنند گاهی از هم جدا می‌کنند و قابل ادارک عموم عرضه می‌شود.»

 

 

بنابر آن چه گفته شد، سینما زمانی برای انسان سودمند است که رهبری آن به دست نیروی عقل باشد نه وهم و خیال. گرچه قدرت وهم و خیال برای شکل گیری سینما لازم اند.

 

 

در کنار آن چه ذکر شد، سیدمرتضی آوینی به مساله از زاویه ای دیگر می نگرد و همین نکته را به گونه دیگر طرح می کند. او در ابتدا به خاطر صبغه فلسفی سینما، مفهوم سینماگر مسلمان را به جای سینمای اسلامی می نشاند و سپس ویژگی های سینماگر مسلمان را شرح می دهد. آوینی می گوید برای فیلمساز کاربلد که به تکنیک مسلط است، سینما آینه ای تمام نماست. بنابراین سخن وقتی فیلمساز مسلمان به تکنیک سینما مسلط شد، حال آن چه در فیلم او به تصویر کشیده می شود، میزان تقرب او به حقیقت را بازنمایی می کند. او برای «فراتر رفتن سینماگر مسلمان از صبغه سینما» از مفهوم «خرق تکنیک» نام می برد که موید مقام بالاتر اراده انسان نسبت به صبغه سینماست.

 

 

کد خبر 945764

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha