به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، آنچه در ادامه می آید گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین سید جواد نورموسوی پژوهشگر فرهنگ اسلامی است. او مولف کتاب "فرهنگ زندگی" است که تلاش می کند از رهیافت آموزه های اسلامی به چالش های امروز بپردازد.
امروز یکی از بحران هایی که در زندگی افراد دیده می شود به ویژه با توجه به شرایط اقتصادی و بحران کرونا فقدان چشم انداز است. انسان های بسیاری واقعا از آینده خود ناامید شده اند. چشم انداز از منظر قرآن چگونه است؟
در مقايسه فرهنگها با يكديگر بايد گفت در برخي از كشورها بيشترين همّ و غم مردم آن سامان به دست آوردن قوت لا يموت براي زندگي كردن است. در برخي از كشورهاي ديگر عدهاي در اين فكرند كه چگونه ميتوانند راه هجرت انسانها را به كرات ديگر فراهم آورد. در كشورهاي پيشرفته هم و غم عموم مردم متوجه مسائل عمومي و كلي جامعه است، در حالي كه در كشورهاي عقب مانده از نظر فرهنگي، هر كه سعي ميكند گليم خود را از آب بيرون بكشد. قرآن اين حقيقت را براي همه آشكار ميسازد كه آيات قرآن، اميد و آرزوهاي انسانها را بسي متعاليتر و زيباتر ترسيم نموده است. در هيچ موقعيتي انسان را به ركود و توقف دعوت نمينمايد، بلكه آينده زندگي دنيوي و اخروي او را با عظمت و شكوه كاملتري تبيين كرده، افراد را براي وصول به آن دعوت مينمايد. روي اين اصل تلاش و كوششي كه افراد با ايمان آهنين بوده از پشتكار و تلاش لحظه ايكوتاهی نميكنند.
ما می دانیم که بخش قابل توجهی از محتوای قرآن به داستان انبیا می پردازد که طبیعتا با مصایب فراوانی در زندگی خود روبرو بودند با این همه آن ها چشم انداز امید را از دست ندادند. در این باره چه توصیفی از قرآن می توان ارائه کرد؟
بله، هر کدام از داستانهاي قرآن، مملو از اميد و استقامت است. زكرياي پيامبر كه احساس ميكرد چراغ اميدش در بُعد داشتن فرزند خاموش شده از خداوند تقاضاي ولي و ياري را ميكرد كه كمك كارش باشد. خداوند به او نويد ميدهد به اين زودي ها صاحب فرزندي به نام يحيي خواهد شد. کار ایوب پیامبر بر اثر بیماری به جایی رسید که مردم او را از شهر بیرون کردند و همسرش او را با آن بیماری رها کرد ولی با این همه ناامید نشد و عاقبت به دوران سلامت و زندگی برگشت. يعقوب پيامبر در آن هنگام كه در فراق فرزند برومندش يوسف، بينائي چشمش را از دست داده بود باز از يافتن يوسف نااميد نشده، فرزندان خود را به پويائي و تجسس بيشتري وادار ميساخت و به آنان دستور داد كه از گذرگاه هاي مختلف وارد مصر شده از تلاش و كوشش لحظهاي باز نايستند و بالاخره همين اميدوار بودن كار خود را كرد و به ديدار فرزندش يوسف توفيق يافت. قوم يونس نافرماني كرده خداوند نشانههاي عذاب را بر آنان بيان كرد. مردم در آغاز باور نميكردند ولي وقتي نشانههاي عذاب را يكي پس از ديگري مشاهده كردند يكباره دگرگون شده با الهام از اميد و آرزو به سوي خدا بازگشت ميكنند و عذاب الهي از آنان برگردانده ميشود.
در آیه ای از آیات قرآن می خوانیم: انه لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون. این آیه به روشنی نشان می دهد که مسلمان و مومن حقیقی، هرگز در قامت یک ناامید ظاهر نمی شود بلکه همواره دل در گرو حق دارد. دیدگاه جنابعالی در این باره چیست؟
رسول اكرم (ص) فرمود: اَلامَلُ رَحْمهُ لِاُمتيَّي وَ لَو لا الْاَمَلُ مارَضَعَتْ والِدَهُ وَ لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَراً/ آرزو براي پيروان من رحمت است و اگر آرزو نبود هيچ مادري كودكش را شير نميداد و هيچ باغباني درختي را نميكاشت. روشن است که به جاي بدبيني و ياس، روح اميد را در دل و جان بايد پرورده ساخت. بديهي است شاگردي كه به مردودي خود ايمان دارد هرگز دل و دماغي به حل مسائل و انجام تكليف نخواهد داشت. پس بايد در درجه اول، اميد قبول شدن را در او به وجود آورد، آن وقت او را به حل مسائل تشويق و ترغيب كرد. پس از خدا مي خواهم كه همه وجود افراد جامعه ما سرشار از عشق و اميد باشند تا شاهد پيشرفت و تكامل باشيم. اگر به طور كلي اميد نباشد فوراً تمام فعاليتهاي عالم قطع مي شود. هر كاري در دنيا انجام گردد روي اميد است. آري نتيجه اميد، حيات است و ياس جز مرگ ميوه ندارد. اميد هر دشواري را آسان و نااميدي هر آسانی را دشوار مي نماید. اميد نيروي استقامت و پايداري را تقويت مي كند و نااميدي ضعف و دو دلي را بر انسان چيره مي كند و انسان را رهسپار ديار نابودي و نيستي مي گرداند. به وسيله استقامت مي توان پايدار بود و به وسيله اميد مي توان پايداري كرد و استقامت نمود. كسي كه از رسيدن به مقصد نااميد شد استقامت خود را از دست مي دهد علاوه بر آن همه مشكلات در نظرش لاينحل مي نمايد و موانع را غير قابل تسخير و شكست ناپذير مي شمارد ولي كس كه داراي استقامت است مشكلات در نظرش كوچك است و به آساني آن را حل مي نمايد و موانع را بسيار كوچك مي شمارد چنين شخصی، اهل كار و كوشش است.
اما ما در سخنان ائمه و بزرگان دینی مان به این نکته برمی خوریم که آنان ما را از درازی آرزوها نهی کرده اند. در این باره چه می توان گفت؟
اصل آرزو لازم و پسنديده است و اسلام هم وجود آن را لازم مى داند ولى بايد اين صفت همانند غرائز فطرى ديگر مهار شود. اگر آرزوها محدود نباشد بسيار خطرناك است چه بسا انسان براى رسيدن به آرزوهاى واهى خود، همه اصول اخلاقى و دينى را زير پا بگذارد که در این صورت این آرزو مطلوب نیست.
اما آرزو در حد عقلانی و متعادل آن، عامل كوشش و تلاش است. اساسا آرزو و تمنّا از محدود بودن قدرت انسان و ناتوانى او سرچشمه مى گيرد زيرا هر گاه به چيزى علاقه داشته باشد و به آن نرسد شكل آرزو و تمنّا به خود مى گيرد و اگر هميشه خواستن، توانستن بود و هر چه انسان مى خواست به آن مى رسيد، آرزو معنى نداشت. عيسي بن مريم(ع) نشسته بود، پيرمردي با بيل كار مي كرد و زمين را شيار مي نمود. عيسي گفت : بار خدايا اميد را از اين پيرمرد بردار. پيرمرد بيلش را وا گذاشته دراز كشيد و ساعتي خوابيد. عيسي عرض كرد: خداوندا! اميد و آرزو را به اين مرد باز گردان، پيرمرد برخاسته، شروع به كار كرد. عيسي (ع) ماجرا را از وي پرسيد. او پاسخ داد: وقتي كار مي كردم ناگهان درونم به من گفت: اي پيرمرد تا كي تلاش مي كني و تو مردي پير هستي؟ اين بود كه بيل را به دور انداختم و استراحت كردم. سپس نفسم به من گفت: به خدا قسم ناچاري كه باز مانده عمرت را زندگاني كني! لذا برخاسته، بيل گرفته و مشغول كار شدم.
نظر شما