ملاصدرا و اتحاد عاقل و معقول

ملاصدرا با اثبات تجرد علم به صورت مطلق، تبیین کیفیت حصول علم برای نفس و اثبات اتحاد آن با نفس و مباحثی از این قبیل، نظریه‏ی جدیدی در معرفت‏شناسی عرضه کرد.

خبرگزاری شبستان:ماه دی ماهیست که به تصریح صدرالمتألهین، برهان اتحاد عاقل و معقول بر او افاضه شده است( البته ملاصدرا به جمادی الاولی اشاره می کند که معادل آن دی ماه شمسی می باشد)، لذا بد نیست که ما هم در چند سطر به این نظریه اشاره کرده  و اهمیت ملاصدرا را در تبیین این نظریه یادآور شویم.

اتحاد عاقل و معقول، یکى‌ از مباحث‌ مهم‌ سنتى‌ و پیچیده و بسیار بحث بر انگیز در تاریخ‌ فلسفه‌، اعم از اسلامی و یونانی، بوده است.
پیشینه ى مسأله‌ اتحاد عاقل و معقول، به‌ فلسفه‌هاى یونانى‌ باز مى‌گردد.جوانه‌هاى آن‌ نخست‌ در فلسفه افلاطون‌ دیده‌ مى‌شود و در فلسفه ارسطو روشن‌تر مى‌گردد و در فلسفه فلوطین‌ و مکتب‌ نوافلاطونى‌ و پیروان‌ آن‌ کاملا بر ان تصریح شده است و سپس این نظریه‌ در جریان‌ اندیشه فلسفى‌، هواداران‌ یا مخالفانى‌ مى‌یابد.در میان‌ اندیشمندان جهان اسلام‌ نیز، این‌ مسأله‌ مطرح‌ و به‌ آن‌ پرداخته‌ شده است و می توان گفت کمال شکوفایی خود را در حکمت متعالیه یافته است.
لذا هنگامى که به صدر المتألهین شیرازى می‏رسیم شاهد موافقتى بزرگ با نظریه اتحاد عاقل و معقول هستیم.وی براى نخستین بار بیش از دیگران به اثبات این نظریه اهتمام ورزید ومصرانه‌ از آن‌ دفاع‌ کرد و لوازم آن را تبیین و تأثیر آن را بر سایر مسائل فلسفى واضح کرد.
اگر بخواهیم با استفاده از تقسیم بندی‏های جدید فلسفه، جایگاه بحث «اتحاد عاقل و معقول» را در حیطه مباحث فلسفی مشخص کنیم، لازم است که این بحث را از مباحث معرفت‏شناسی بدانیم.بدان علّت که این نظریه در صدد تبیین ماهیت علم بشر است که از مهمترین مباحث معرفت‏شناسی محسوب می‏شود.
و از سوی دیگر می توان آن را در مباحث هستی شناسی جای داد، زیرا مباحثی همچون رابطه ی وجودی علم با نفس و اشتداد وجودی نفس به سبب علم، در مقوله هستی شناسی قرار می گیرند.
ملاصدرا با اثبات تجرد علم به صورت مطلق، تبیین کیفیت حصول علم برای نفس و اثبات اتحاد آن با نفس و مباحثی از این قبیل، نظریه‏ی جدیدی در معرفت‏شناسی عرضه کرد و از این رهگذر به معضلات و پرسش‏های فراروی فیلسوفان مسلمان در حوزه‏ی شناخت‏شناسی پاسخ‏های جدیدی داد، که از جمله ی آن مسائل، بحث فنا پذیر بودن نفس بود، و عده ای از حکمای قدیم در این مسأله متحیر بودند که نفسی که فاقد ادراک کلیات است، پس از مرگ آیا باقی می ماند یا معدوم خواهد شد؟
صدرا با اثبات تجرد خیال، توانست تجرد هر مدرک صورت متخیله را اثبات نماید، که در این صورت بسیاری از حیوانات هم بهره مند از تجرد خواهند بود.
از میان مسایلی که در حکمت متعالیه مترتب بر اثبات اتحاد عاقل و معقول هستند، می توان به اثبات بساطت عقل در عین علم آن به مادون خود، تبیین اشتداد نفس و حرکت آن از مراتب نازل وجود (جسمانیت)تا نیل به مقام فناء در انسان کامل، اثبات کمال اول بودن علم- و نه کمال ثانی بودن آن- برای نفس، اشاره نمود.
صدرا و اثبات اتحاد عاقل و معقول
صدرالمتألّهین اشاره می کند که با امدادی الهی توانسته است که این مسأله را مبرهن نموده و آن را به کرسی تحقیق بنشاند و خود در تعلیقه‏اى بر بحث اتحاد عاقل و معقول از اسفار، می فرماید:
«به هنگام نگارش این مطلب در کهک که روستایی در قم است، سکنی گزیده بودم، پس به قم و در روز جمعه به جهت زیارت دختر موسی بن جعفر-که سلام خداوند بر او باد- آمدم در حالیکه از استمداد می نمودم پس این مسأله(یعنی اتحاد عالم و معلوم) به کمک خداوند م9تعال برایم کشف گردید.»(به نقل از حسن زاده آملی در کتاب دروس اتحاد عاقل به معقول،ص108
و در حاشیه ی نسخه ای خطی که نزد استاد حسن زاده آملی موجود است، صدرا بیان نموده است که تاریخ افاضه این برهان در روز جمعه، هفتم جمادی الاول سال هزار و سی و هفت هجری قمری بوده و در آن هنگام از سن مولف پنجاه و هشت سال گذشته بوده است.(همان، ص 108)
معنای اتحاد عاقل و معقول
اتحاد اقسام مختلفی دارد اما اتحادی که ملاصدرا در این زمینه به آن عقیده دارد، اتحادیست که می توان آن را اتحاد اندکاکی نامید به این معنا که دو امر در طول هم بوده باشند که یکى ناقص در وجود است و دیگرى صورت کمالیه آن ناقص است به حسب وجود، مانند اینکه هسته نهال شود یا نطفه انسان شود.به عبارتی دیگر موجودی از درجه ضعیف وجود حرکت کند و وجود آن شدید گردد، به طوری که مفهوم و ماهیتی که پیشتر بر آن صادق نبود، پس از اشتداد بر آن صدق کند.در این قسم نیز موجود واحدی مصداق و مجمع معانی و مفاهیم گوناگون قرار می‏گیرد.
صدرالمتألّهین اشاره می کند که اتحادی که میان عاقل و معقول – که مراد از معقول در اینجا معقول بالذات است که در مقابل معقول بالعرض که موجود خارجیست قرار دارد- وجود دارد، از این نوع اتحاد می باشد.
در منظر صدرا، اتحاد میان عاقل و معقول نمی تواند از نوع اتحاد میان جوهر و عرض باشد، به این معنی که نفس موضوع باشد و صورتهای علمی در آن حلول یافته و بر آن عارض گردند و حقیقت و ذات نفس یا قوه ادراک کننده پیش از عروض این صورتهای علمی و پس از آن هیچ تفاوتی نداشته باشد.
و چنانکه خود وی اشاره نموده است، این نظریه مستلزم آن است که نفس آدمی پس از فراگیری بسیاری از علوم و دانشها همانگونه باشد که در دوران کودکی بوده است، و تفاوت میان این دو مرحله از وجود نفس تنها در امور عارضی و خارج از ذات آن بوده باشد، و از نظر گوهر ذات و حقیقت انسانیت، فرقی میان نفوس انسانهای بسیط و فاقد علم و دانش با نفوس دانشمندان و پیامبران، وجود نداشته باشد. (ملاصدرا، 1981، ج‏3، ص328)
نتیجه آن است که در نظر صدرا صورتهای ادراکی، مقوّم وجود نفس و سبب خروج آن از قوه به فعل هستند و علم برای نفس کمال اول به حساب می‌آید و نه‌ کمال ثانی که مقبول حکمای مشاء می باشد.

 

محمد هادی توکلی

 

پایان پیام/

کد خبر 97018

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha