به گزارش خبرگزاری شبستان، نوروزی در این نشست که به صورت مجازی برگزار شد در سخنرانی خود با عنوان «موزه علم، پلی میان راههای بسیار» به نقش موزههای علم در تولید و ترویج علم پرداخت.
وی گفت: برخلاف تولید علم که مسیر تقریباً سرراستی دارد که از تحصیلات آکادمیک میگذرد، برای ترویج علم، راههای بسیار متنوعی وجود دارد. شبکههای اجتماعی، رادیو و تلویزیون، روزنامهها، موزههای علم و جشنهای علمی، بخشی از انبوه روشهای قابل استفاده برای ترویج علم هستند. در این بین به دلیل اقتضائات و شرایط موجود و البته جنبههای اقتصادی موزهداری، نقش موزهها در ترویج علم روز به روز پررنگتر میشود.
وی خاطرنشان کرد: به نظر میرسد موزهها بهمثابه پلی در میانه روشهای مختلف ترویج علم، تلاقیگاه همه مسیرهای متنوع و کانون تسری آنها به فضای عمومی هستند؛ البته وقتی از موزههای علم صحبت میکنیم، مجموعهای متنوع از موزههای تاریخ طبیعی، تاریخ علم و … گرفته تا مراکز علم و کاوشکدهها و … را در نظر داریم که همگی در مسیر اشاعه بخشی از فرهنگ انسانی تلاش میکنند.
نوروزی تصریح کرد: موزههای علم در کنار انتقال فرهنگ علمی از بعد شگفتیها (شگفتی حاصل از دانستن)، اکتشافات و اختراعات از منظر تاریخ، آیندهنگری یا … ، کارکرد دیگری هم دارند که تجلیل از فرهنگ علمی است. انتظار و هدفگذاری دیگری که حداقل ما طراحان موزه و دیگر فعالان حوزه موزهداری داریم این است که مخاطبان ضمن بازدید از موزه، آموزشهایی را نیز دریافت کنند و به دانستههایشان افزوده شود.
این طراح موزه با طرح این سئوال که آیا یک موزه از بعد آموزشی میتواند جایگزین فضاهای بزرگ آموزشی مثل مدرسه یا دانشگاه باشد، گفت: جواب هم بله است و هم نه! یعنی اما و اگرهایی وجود دارد که میتواند پاسخ ما را به این سوال، مثبت یا منفی بکند. از طرف دیگر کسانی میتوانند در زمینه ترویج علم و آموزش عمومی فعالیت کنند که به علم روز مسلط بوده و قابلیت تبیین موضوعات علمی برای جماعتی را داشته باشند. در حال حاضر حتی دانشمندان تراز اول در بزرگترین دانشگاههای دنیا هم برنامههای جدی مشخصی برای ترویج علم دارند اما آیا اساسا دانشگاه جایگاه مناسبی برای ترویج علم هست؟
وی با بیان این که پاسخ این سوال را منفی میداند، گفت: چه بخواهیم، چه نخواهیم، دانشگاه تعریف و کارکردهای مشخصی دارد و از ثبتنام اولیه تا کنترل تردد به فضای پردیسها تابع ضوابط و مقررات خاصی است. یعنی از لحاظ ساختاری اساسا برای حضور عموم مردم و گردهماییهای عمومی طراحی نشده است. برعکس موزهها که طوری طراحی شدهاند که پذیرای برنامههای علمی عمومی و ترویج علم باشند تا جایی که حتی در مکانیابی موزهها سعی میشود که در محلهایی احداث شوند که حداکثر سهولت دسترسی مردم به آنها تامین شده باشد. البته در کشور ما چون ساختمانهای اغلب موزهها از اول برای موزه ساخته نشده، مشکلاتی در این زمینهها داریم.
نوروزی خاطرنشان کرد: وقتی از کارکرد آموزشی موزهها و اثربخشی آنها در آموزش همگانی صحبت میکنیم، نه فقط در ایران که حتی در سطح دنیا در برآورد موفقیت فرایند آموزش عمدتا دچار این خطا میشوند که شرایط و کارکرد خاص موزهها را در نظر نمیگیرند یعنی از آزمونهایی برای سنجش یادگیری بازدیدکنندگان استفاده میشود که در مورد موزهها کارایی ندارد. نمیتوان انتظار داشت که بازدیدکننده موزه عین مطالبی را که راهنمای موزه بیان میکند فرا بگیرد. چون در فرایند گشت و گذار در موزه، بازدیدکننده الزامی برای این که درگیر گفتهها و آموزههای ما بشود ندارد و میتواند انتخاب کند که از گنجینه روشهای مختلف آموزش که در موزه فراهم است با کدام یک ارتباط برقرار کند.
البته نکته خیلی مهمی که وجود دارد این است که یادگیری زمانی رخ میدهد که آموزش گیرنده، سطح بالایی از کنترل بر زمان و مکان و موضوع آموزش داشته باشد. یعنی اگر من به عنوان گوینده صرف عمل کنم، حتماً سطح آموزش نسبت به زمانی که مخاطبان بتوانند با من کلنجار بروند، پایین میآید و در واقع کنترل بالای آموزش گیرنده نسبت به همه آنچه عرضه میشود، میتواند روند آموزش را به صورت غیرخطی جلو ببرد.
نوروزی خاطرنشان کرد: نکته بسیار مهم دیگری که در بحث آموزش همگانی وجود دارد این است که در موضوعی که میخواهیم آموزش بدهیم دست طراح موزه کاملاً باز است که مجموعه بسیار متنوعی از لحاظ محتوا، شیوه ارائه و ابزار ارتباطی را انتخاب کند. معمولاً چنین آزادی و ابتکار عملی را در فضاهایی مثل مدرسه نداریم و در انتخاب روش آموزش با محدودیتهای جدی مواجه هستیم. به عنوان یک معلم میگویم، فرایند یادگیری عملاً یک گفتوگو بین فرد و محیط است که در طول زمان امتداد دارد. آموزش در موزهها اتفاقاً خیلی خوب روی این الگو مینشیند یعنی گویی طول محور زمان برای ما میل به بینهایت دارد و یک نفر را میتوان بارها و بارها با تمایل شخصی به موزه کشاند.
وی خاطرنشان کرد: در طراحی موزههای علم باید به دو اصل به موازات هم توجه کرد. یک اصل، ایجاد حس لذتبخش بودن علم در مخاطب و دیگری آموزش مفاهیم مشخص و جزئی تر علمی براساس نوع موزه (تاریخ علم، تاریخ طبیعی، فضا و …) است. اگر در موزهای به اصل اول یعنی نشان دادن لذت بخشی و راهگشایی علم توجه نشود، موزه جذابیت لازم را برای مخاطب نخواهد داشت و هر قدر در زمینه انتقال مفاهیم تخصصی تلاش شود، فایدهای ندارد.
نوروزی با بیان این که براساس پژوهشهای مختلفی که خصوصاً در شش، هفت سال اخیر انجام شده، متغیرهای جمعیتی مثل جنسیت، سن، زبان و … نقش چندانی در سطح یادگیری بازدیدکنندگان در موزهها ندارد، اظهار داشت: موزهها، امکانی برای آموزش پیوسته و مستمر نسلهای مختلف در کنار هم فراهم میکنند. البته موزهای در آموزش موفقتر است که آموزشهای آن با انتظارت اولیه مخاطب هماهنگ باشد؛ یعنی هر چه موزه انتظارات مخاطب را بهتر پاسخ دهد از نظر بازدیدکننده موفقتر بوده است.
این طراح موزه در پایان تصریح کرد: بحث گردش مالی هم نقش خیلی مهمی در بقای موزهها ایفا میکند. بطوری که در سالهای اخیر فقط در انگلستان نزدیک به ۶۰ موزه که بعضی از آنها موزههای بزرگی هم بودهاند در هم ادغام شدهاند. این مسأله اهمیت توجه به ابعاد مالی و امکان درآمدزایی مناسب موزههای علم را نشان میدهد.
دبیری نژاد، کارشناس مجرب موزه هم در سخنانی با عنوان «گفتمان موزههای علم از محصول تا فرایند» گفت: سالها پیش با این سوال درگیر بودم که نسبت موزهها با علم چیست و پاسخی که پیدا کردم این است که موزهها- به معنای مدرن و امروزی – را باید محصول علوم و دانشهای جدید بدانیم. موزهها براساس دانشهای جدید و ارتباط آن با جامعه شکل میگیرند و متحول میشوند و موضوع فعالیت موزهها، ارائه دستاوردهای دانش بشری است.
وی خاطرنشان کرد: بر این اساس، اثر موزهای به واسطه دانش و اکتشافی که شده برای ما واجد ارزش شده است؛ مثلاً، نمونههای با ارزش موزههای باستانشناسی، اشیاء و آثاری هستند که در علم باستانشناسی مورد مطالعه قرار گرفته و حاوی دادههای علمی هستند؛ یعنی اول، علم کارش را میکند و بعد آثار مربوطه در موزه عرضه میشود. کاری که در موزهها میکنیم، گردآوری و نگهداری و ساماندهی و عرضه این آثار براساس روش و نظامی علمی است.
دبیری نژاد تصریح کرد: نظام مسلطی بر هر موزه داریم که براساس سیاستهای بنیانگذاران آن با آثار برخورد میکند و براساس زاویه دید خود مدلول ها و دلالتهای آثار یعنی دادهها و اطلاعاتی را که قصد دارند از طریق موزه منتقل شود، شکل میدهد. براساس تجربه تاریخی، به نظر میرسد هژمونیای وجود دارد که همه موزهها را ذیل علم تاریخ برده یعنی انگار باید همه چیز را از منظر تاریخ، آن هم تاریخ گاهشماری، ببینیم. بر این اساس است که مثلاً موزههای هنر و گستره فعالیت آنها را در قالب تاریخ هنر و موزههای جانورشناسی را در قالب تاریخ جانورشناسی محدود می کنیم. این محدودیت دید که آثار عرضه شده در موزه را هم در محدوده بستهتری قرار میدهد، ارتباط با جامعه را سخت میکند تا حدی که محدوده تولید، ترویج و همگانیسازی دانش در موزه به آثار و محصولات اولیهای که از ابتدا در موزه بوده منحصر میشود.
به عقیده این کارشناس موزهداری، گفتمان محصولگرا تنها به محصولات اولیه که از روز صفر موزه وجود داشته و توصیفات و پانویسهایی که در ابتدای تأسیس موزه درباره این آثار و محصولات نوشته شده، اکتفا میکند. در حالی که ارزش محصولات موزهای نه به نفس آنها که به دلالت فرهنگی آنهاست.
دبیری نژاد خاطرنشان کرد: ارزش آثار موزهای به ارزش دادههای علمی حاصل از آن است و در واقع به واسطه ارجاعی که به اثر میدهیم، میتوانیم بخشی از آن اکتشاف و درک فرهنگی را به دست بیاوریم؛ یعنی مثلاً ارزش یک کوزه گلی یا نمونهای جانوری که در موزه نگهداری میشود نه برآمده از اطلاعات دو، دو تا، چهارتا درباره قدمت کوزه یا محل زیست آن گونه که منبعث از حلقه پیرامتنی اثر است که امکان ادراک دانشی را برای ما فراهم میکند. متأسفانه احتمال غفلت از این مسأله و غلتیدن در دامن دادههای دو دو تا چهارتا در موزههای علم بیشتر از سایر موزههاست.
وی تصریح کرد: محدود کردن موزهها به محصولات و اطلاعات ساده پیرامون آنها به جای انتقال هوشمندانه مفاهیم مربوطه که هدف اساسی موزههای علم است، باعث ایجاد دافعه و دور شدن ما از مخاطبان میشود؛ البته مخاطب کار خود را میکند و آثار را در نظم مورد نظر خود فهم می کند. به هر حال اگر تجربهگرایی مخاطب به رسمیت شناخته شود دامنه ادراک او از اثر میتواند از دانشی به دانش دیگر و از تجربهای به تجربه دیگر برود و فرصتهای جدید ایجاد کند.
کارشناس موزه ملک در تبیین منظور خود از این انتقال بین دانشی گفت: واقعیت این است که آثار موزهای را از هر زاویهای نگاه کنیم، نمیتوانیم آنها را به یک علم محدود کنیم. اینجاست که یک اثر میتواند محل تلاقی یا نزدیک شدن علوم مختلف مثلا تاریخ و مردم شناسی و … باشد. موزهها، زنجیرهای از دلالتهای به هم پیوسته شکل میدهند که اثر از معنایی به معنای دیگر و دانشی به دانش دیگر میرود که این هم به اعتبار موزهها کمک میکند، هم به نهادهای علمی و هم به پویایی نگاه علمی در جامعه.
وی خاطرنشان کرد: متأسفانه در کشور ما کمتر به این مسأله توجه شده و به همین دلیل است که صرف نظر از برخی علوم محدود از اغلب علوم انسانی و اجتماعی و علوم مشابه کمترین توجهی در موزههای کشور نشده است.
این کارشناس موزه تصریح کرد: اگر بپذیریم که آثار و موضوع موزهها، دستاوردهای علوم هستند و این گنجینهها میتوانند محل تلاقی دانشهای مختلف باشند باید بپذیریم موزهها منابع دانشی هستند نه محل تولید دانش. در واقع، موزه به عنوان یک نهاد اجتماعی در نقطهای قرار میگیرد که نهادهای تولید علم باید از این منابع دانشی استفاده و تولید دانش کنند.
مدیر موزه ملک در ادامه با تأکید بر رویکرد علمی این موزه به آثار موزهای گفت: براساس این رویکرد ارزش نسخ خطی صرفا به قدیمی بودن و خود آنها نیست بلکه به محتوای آنهاست. لذا در عرضه نسخ خطی در مجموعه تلاش میشود، محتوای آنها را استخراج و ارتباط آن را با حوزه های مختلف مشخص کنیم. بر این اساس یک نسخه خطی به اعتبار ارزش هنری اش در سالن هنر، به اعتبار ارزش علمیاش در سالن علوم و به اعتبار ارزش ادبیاش همزمان در سالن ادبیات نمایش داده میشود.
دبیری نژاد خاطرنشان کرد: این نگاه مجال آن را میدهد فضای چندصدایی و کثرت در موزهها ایجاد شود که نه تنها باعث جذابیت بیشتر موزهها و ترغیب مخاطبان به تجربه و اکتشاف میشود که حتی فرصتی برای تولید علم ایجاد میکند.
وی در پایان با تأکید بر این که پیشرفتهای پرشتاب اخیر الزاماً بهمعنای ضرورت ایجاد موزههای جدید نیست، اظهار داشت: برای همراه شدن با تحولات و پیشرفتهای جدید باید نگاهها و مواجهههای جدید با علم را به موزههای موجود تعمیم دهیم.
نظر شما