شیخ صدوق ، رئیس المحدثین !

تلاش بی بدیل شیخ صدوق در مسافرت‏ به کشورها و شهرهاى مختلف جهت دست یافتن به فضائل و شنیدن احادیث ائمه اطهار (ع) از مشایخ بزرگ، شیخ را در تاریخ اسلام زنده نگهداشت .

خبرگزاری شبستان : شیخ صدوق : او شیخ جلیل القدر و بزرگوار، پیشواى محدّثین، محمّد بن علیّ بن الحسین بن موسى بن بابویه أبو جعفر صدوق قمّى است، مرتبه او در علم و فهم و درک حدیث و درجه فقاهت و راستى گفتار و فراوانى تألیفات و پر بارى و سرشارى آثار، چندان است که قلم را یاراى نوشتن آن و بیان را گنجایش بر شمردن آن نیست. دانشمندان پس از وى که شرح حال او را نوشته یا از کتب ذى قیمت و گرانبهاى او بهره جسته‏اند جملگى در بزرگداشت و تمجید او کوشیده‏اند و همگى به پیشوائى و راست گفتارى او اقرار دارند، و از او بعنوان «شیخ» و «طلایه‏دار» و «راست گفتار» یاد کرده‏اند.
از ویژ گی های شیخ صدوق تلاش بی نظیر ایشان در مسافرت‏ به کشورها و شهرهاى مختلف جهت دست یافتن به فضائل و شنیدن حدیث از مشایخ بزرگ بود.
او در شهر قم بدنیا آمد و در همان جا رشد کرد و نزد استادان آن شهر به فراگیرى دانش پرداخت، در حالى که آن دیار خود نیز بخاطر مشایخ بزرگش صاحب آوازه و ارج فراوان بود، سپس بدرخواست مردم رى متوجّه آن سامان گشته و در آنجا اقامت گزید، البتّه در کتب رجال و تراجم ذکرى از تاریخ هجرت آن بزرگوار به رى دیده نشده است، امّا از خلال پاره‏اى مواضع در کتابهاى عیون اخبار الرضا (ع) و خصال و امالى تألیفات خود او استفاده مى‏شود که تاریخ هجرت آن فرزانه بعد از ماه رجب سال 339 و پیش از ماه رجب سال 347 هجرى بوده است،
از سال 347 به بعد در رى اقامت داشت، تا اینکه از رکن الدّوله سلطان آل بویه رخصت خواست تا به زیارت مشهد امام رضا علیه السلام مشرّف گردد، و بدنبال آن در سال 452 بدان مشهد متبرّک سفر کرد پس از نیل به زیارت به دیار رى بازگشت، خود در کتاب عیون أخبار الرضا در این خصوص گوید: وقتى از امیر پیروز بخت رکن الدّوله براى زیارت تربت مطهّر حضرت رضا علیه السّلام رخصت خواستم، او در ماه رجب سال 352 با این درخواست موافقت کرد. او در طریق سفر در شعبان همان سال وارد نیشابور شد، و از گروهى از مشایخ آن سامان حدیث شنید که از جمله ایشان أبو علىّ حسین بن احمد بیهقى است که در خانه خود برایش حدیث گفت، همچنین عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس نیشابورى، و أبو منصور احمد بن ابراهیم بن بکر خورى، و أبو سعید محمّد بن فضل بن محمّد بن اسحاق مذکّر نیشابورى معروف به ابى سعید معلّم، و نیز أبو الطّیّب حسین بن أحمد بن محمّد رازى، و عبد اللَّه بن محمّد بن عبد الوهّاب السجزیّ همگى براى او نقل حدیث کردند.و باز در نیشابور أبو نصر أحمد بن الحسین بن أحمد بن عبید الضبّیّ المروانىّ النیشابورى براى او حدیث گفت.همچنین در مرو رود گروهى براى او نقل حدیث کردند که از جمله آنان أبو الحسین محمّد بن علیّ بن الشاه فقیه مرورودى، و أبو یوسف رافع بن عبد اللَّه بن‏عبد الملک بوده‏اند.
آن بزرگوار در همان سال به بغداد رفت و از جمعى از مشایخ آنجا نیز حدیث شنید، از آن جمله: أبو الحسن علىّ بن ثابت الدّوالیبیّ، و أبو محمّد الحسن بن محمّد بن یحیى العلویّ الحسینیّ معروف به ابن أبى طاهر، و ابراهیم بن هارون الهیستیّ بوده‏اند.
از فهرست نجاشى چنین بر مى‏آید که صدوق- رحمه اللَّه- بار دیگر در سال 355- هجرى به بغداد رفته است، و شاید این سفر در راه بازگشت از زیارت خانه خدا صورت گرفته است.
در سال 354 وارد شهر کوفه شد و در آنجا نیز از جمعى از مشایخ به سماع حدیث پرداخت که از آن جمله بوده‏اند محمّد بن بکران النقّاش، و أحمد بن إبراهیم ابن هارون الفامیّ (در مسجد کوفه)، و نیز الحسن بن محمّد بن سعید الهاشمیّ الکوفی، و أبو الحسن علیّ بن عیسى (که در مسجد کوفه مجاور بوده)، و.....
و در فید پس از بازگشت از مکّه، أبو علیّ أحمد بن أبی جعفر البیهقیّ براى او نقل حدیث کرده است. در همان سال پس از بازگشت از خانه خدا وارد شهر همدان شد و از بزرگان و مشایخ آنجا حدیث شنید که از جمله آنان أبو أحمد القاسم بن محمّد ابن احمد بن عبدویه السرّاج الزاهد الهمدانیّ، و محمّد بن الفضل بن زیدویه الجلّاب الهمدانیّ بوده‏اند، همچنین أبو العبّاس الفضل بن الفضل بن العبّاس الکندىّ الهمدانیّ در آنجا براى او حدیث کرده و او را اجازه نقل داده است.
او دو بار دیگر چنان که از مجالس المؤمنین بر مى‏آید مشهد امام علىّ بن موسى الرضا علیهما السّلام را زیارت کرد، یک بار در سال 367 و و بار دوم بهنگام رفتن به ما وراء النهر که روز سه‏شنبه هفدهم شعبان سال 368 بود .قبل از محرّم سال 368 به رى بازگشت .
در ادامه سفر خود به بلاد ما وراء النهر، به شهر بلخ رفته و از مشایخ آن شهر نیز حدیث شنیده .و نیز به سرخس سفر کرد و در آنجا از ابا نصر محمّد بن أحمد بن تمیم السرخسیّ الفقیه حدیث شنید، و در ایلاق (از ولایات چاچ در ما وراء النهر) از أبا الحسن محمّد بن عمرو بن علیّ بن عبد اللَّه البصرى و أبا نصر محمّد بن الحسن بن إبراهیم الکرخیّ الکاتب و دیگران اخذ حدیث کرده است.
و در این ایام شریف الدّین أبو عبد اللَّه معروف به نعمت (یا بنا بر نسخه‏اى نعمت اللَّه) نیز بدان دیار آمده خدمت شیخ- رحمه اللَّه- رسید و از او تقاضا کرد کتابى در خصوص فقه و حلال و حرام و بطور کلّى شرایع و احکام دین گرد آورى و تصنیف نماید، و نام آن را «کتاب من لا یحضره الفقیه» گذارد (بمعنى کتاب مسائل براى کسى که فقیه در دسترس او نیست) تا در صورت حاجت، بدان مجموعه رجوع و موافق مندرجات آن عمل کنند. صدوق- رحمه اللَّه- این خواسته را اجابت فرمود و کتاب حاضر را برشته تحریر کشید، و خود در مقدّمه کتاب مى‏فرماید: وقتى دست قضا مرا به بلاد غربت افکند و خواست تقدیر چنین بود که به سرزمین بلخ از بخش ایلاق برسم، شریف الدّین أبو عبد اللَّه معروف به نعمت نیز به آنجا وارد شد، که از مجالست او خوشحالیم افزون گشت ... تا آخر آنچه در مقدمه مؤلّف خواهد آمد.
و در ادامه سفرهاى خود شیخ- رحمه اللَّه- در سمرقند از أبو محمّد عبدوس ابن علیّ بن العبّاس الجرجانیّ، و أبو أسد عبد الصمد بن عبد الشهید الأنصاریّ حدیث شنید.....
شیخ صدوق و دیگر اندیشمندان :
شیخ الطائفه- شیخ طوسی- در کتاب الفهرست خود از او با عنوان «جلیل القدر» یاد کرده و پس از ذکر نام و کنیه او گوید: او حافظ احادیث، بصیر و آگاه به رجال، ناقد و صاحب نظر در اخبار است که در میان علماء و دانشمندان أهل‏ قم همانند او در فراوانى و سرشارى علم، و از حفظ داشتن حدیث دیده نشده است، و داراى حدود سیصد تصنیف است. همچنین در کتاب رجال خویش از وى با نام جلیل القدر، و بسیار حفظ دارنده حدیث و آگاه و صاحب بینش نسبت به فقه و احادیث و رجال یاد مى‏کند.
نجاشی از او تحت عنوان ابو جعفر أهل قم، شیخ و فقیه ما و چهره درخشان و آبروى شیعه در خراسان یاد مى‏کند، و مى‏افزاید: او در سال 355 ه وارد بغداد شد و در حالى که جوانى کم سنّ و سال بود بزرگان شیعه از او استماع حدیث و أخذ معارف کردند.
خطیب بغدادى در اثر معروف خود «تاریخ بغداد» گوید: او (شیخ صدوق) وارد بغداد شد و در آنجا از پدر خود نقل حدیث مى‏کرد، او از بزرگان و سرشناسان شیعه بوده و محمّد بن طلحه النّعالى از او براى ما حدیث کرده است.
ابن ادریس در کتاب سرائر خود از او تمجید کرده و گفته است که او راست گفتار و بلند مرتبه و آگاه نسبت به اخبار و ناقد آثار و در شناخت رجال دانشمند بود، احادیث فراوان از حفظ داشت. او مجیز شیخ ما محمّد بن محمّد بن النعمان معروف به شیخ مفید بود.
ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلماء او را پیشرو و پیشگام و مقتداى علماى قم وصف کرده و گوید مصنّفات او به حدود سیصد اثر بالغ مى‏گردد.
سید بن طاوس در «اقبال الأعمال» از ایشان بنام شیخ معظّم یاد کرده و نیز در کتاب فرج المهموم او را بعنوان کسى که دانش و وثاقتش مورد اتّفاق همگان است مى‏ستاید.
علّامه حلىّ در خلاصة الأقوال خود، از وى بنام شیخ و فقیه ما و آبرو و چهره درخشان و راستین شیعه یاد مى‏کند، و مى‏افزاید در سال 355 هجرى وارد بغداد شد.
ابن داود (ره) نیز در کتاب رجال خود ، فخر المحقّقین (ره) در اجازه خود به شمس الدّین محمّد بن صدقه ، شهید اوّل (ره) در اجازه خود به زین الدّین علیّ بن خازن ، شیخ علىّ بن هلال الجزائری (ره) ضمن اجازه خود به محقّق کرکی ، محقّق کرکی (ره) نیز در اجازه خود به شیخ حسین بن شمس الدّین و در ضمن اجازه خود به شیخ صفىّ الدّین عیسى ، شهید ثانى (ره) در اجازه خود به شیخ حسین بن عبد الصّمد ، شیخ حسن ابن الشهید (ره) در اجازه خود به سید نجم الدّین او را از او به بزرگی و با عناوینی چون ، شیخ ، فقیه ، حافظ ، محدّث و رحّال (پوینده سفر، براى کسب دانش) ، نویسنده و گنجینه و ثقه و صدوق امام، عالم، فقیه و صدوق یاد مى‏کنند.
شیخ حسین بن عبد الصمد در کتاب وصول الأخیار إلى اصول الأخبار از ایشان بعنوان الشّیخ الجلیل النّبیل نام برده گوید: این شیخ بزرگوار و بسیار بلند مرتبه در میان خاصّه و عامّه حافظ احادیث بسیار، بصیر و آگاه به فقه و رجال و علوم عقلى و نقلى، ناقد اخبار، پیشواى فرقه ناجیه و فقیه شیعه و چهره درخشان آن در خراسان، و عراق عجم بوده، و در عصر خویش کسى در قدرت حافظه بویژه حفظ حدیث، و نیز فراوانى و سرشارى دانش نظیر او دیده نشده است، در سال 355 وارد بغداد شد و در حالى که‏ خود جوان بود کهنسالان و بزرگان شیعه از او أخذ حدیث مى‏کردند.
و بطور کلّى سایر أعلام و بزرگان مذهب امامیّه نیز از آن بزرگوار بدین القاب یاد کرده‏اند: رئیس المحدثین، الشیخ الأجلّ، امام عصره، رکن من أرکان الدّین، صدوق المسلمین، آیة اللَّه فی العالمین، الشیخ الأعظم، الشیخ الصّدوق، الشیخ الثقة، المولود بالدّعوة، الشیخ الإمام المقدّم، الفاضل المعظّم، راویة الأخبار ،عمدة الفضلاء، شیخ من المشایخ، رکن من أرکان الشریعة، محیی معالم الدّین، الحاوى لمجامع الفضائل و المکارم، الشیخ الحفظة، وجه الطّائفة المستحفظة، عماد الدّین، الشیخ العلم الأمین، عماد الملّة و الدّین، و ....
برای اگاهب بیشتر ر. ک : من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى، مقدمه
ر.د
پایان پیام/
 

کد خبر 102250

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha