خبرگزاری شبستان:سیّد مرتضى علم الهدى، دانشمند بلند آوازه شیعى، در سال 355 ه/ 966 م در بغداد به دنیا آمد. نسب وى با چهار واسطه به امام کاظم موسى بن جعفر علیه السّلام مىرسد، او در خاندانى رفیع و بلند مرتبه، که در آن شرافت و اصالت و ریاست و نقابت و علم و دانش در هم آمیخته بود زاده شد و پرورش یافت.
مورخین و شرححالنگاران جنبههاى متنوّع زندگى سیّد را مورد توجّه قرار دادهاند، لیکن آنچه که در این نوشتار باید به آن اشاره گردد، همانا موقعیّت و نقش و اثرگذارى شریف مرتضى در مذهب امامیّه است.
سیّد از جهات متعدّدى در توسعه و بالندگى و تبیین و تثبیت عقائد امامیّه تأثیرگذار بوده است، وى امامزادهاى صاحب نام است، که خود و پدر و برادرش به تناوب عهدهدار منصب نقابت طالبیّین و دیوان مظالم، و امارت حجّ بودهاند، مسئولیتى که همواره آنان را در رأس مشهور ترین خاندان جهان اسلام (یعنى سادات علوى و هاشمى) قرار مىداد، و پیوسته آنان را با دربار خلافت عباسى و امیران و پادشاهان آل بویه مرتبط مىساخت، مسئولیت دینى و اجتماعى و سیاسىاى که شهرت و احترام و موقعیّت سیاسى و اجتماعى، و ثروت و مکنت فراوان در پى خود داشت. و سیّد با کیاست و ظرافت خاصّ خود، توانست از مجموعه این امتیازات براى پیشبرد خواستههاى خود سود جوید. وى نزد برجسته ترین عالم شیعى، یعنى شیخ مفید (متوفاى 413 ه) به تحصیل پرداخت، به نوشته مؤرخین سیّد به همراه برادرش(سید رضی، گردآورنده نهج البلاغه) از سالهاى کودکى نزد شیخ مفید به آموختن پرداختند، و سیّد مرتضى از معدود شاگردان فراوان مفید بود که دقیقا تمامى ویژگىهاى و اندیشههاى استاد خود را دریافت نمود و نسخهاى از او گردید، و توانست میان فقه و کلام تلفیق نماید. و در حقیقت گرچه سیّد زندگانى علمى خود را با خواندن فقه آغاز نمود، و همواره نیز به عنوان فقیهى صاحب نظر و متبحّر در مسائل فقهى شناخته مىشد، و دو دهه پایانى عمر خود را در سالهاى 413 تا 436 ه به عنوان مرجع تقلید و مفتى اعظم و شیخ امامیّه به پایان رساند، لیکن همواره و در تمام مراحل زندگى علمى خود از علم کلام و مباحث کلامى دور نگردید، بلکه با توجّه و مقایسه میان نوشتهها و رسالههاى کلامى او با کتابهاى فقهى مىتوان گفت که، همواره جنبه کلامى سیّد بر جنبههاى فقاهتى او چیرگى داشته است. و به تعبیر دقیق مىتوان او را فقیهى متکلّم یا متکلّمى فقیه نامید. سیّد دنبالهرویى مبتکر از مکتب شیخ خود در کلام و فقه و اصول بود، از این رو به پروراندن مباحث عقلى که شیخ مفید بنیانگذار آن در مذهب امامیّه- در مقابل روش اهل حدیث حوزه قم- بود پرداخت. کتابها و رسالههاى فراوان او شاهدى بر این گفتار است.
روش سید در اصول دین، پیروی از دلیل عقلی بود، وی عقل گرایی را گامی پیش برده و شأن عقل را بیش از آنچه که استادش شیخ مفید بر آن بود بالا برد و برای آن جایگاهی ویژه قائل شد و در مواردی به استقلال آن تأکید کرد.
البته او به استقلال عقل در تمام موارد معارف اعتقادی معتقد نبود و در مورادی به سمع و نقل استناد می کند.
سید مرتضى با استخراج، تهذیب و تثبیت قواعد و اصول عقلى و لفظى فقه امامیه، به ارائۀ نظامى مبتنى بر اصول موضوعه دست زد و فقه خود را بر آن بنیان نهاد.
او با وارد نمودن ادلّه و راهکردهاى عقلىِ پذیرفته شده از سوى شارع، در فقه امامیّه و با پاىبند نگشتن به نصوص اخبار، به تفریو تطوّر در فقه دست زد و زمینۀ بروز اجتهاد مصطلح را در میان امامیّه پىریزى نمود. در این زمینه صاحب روضات الجنات مىگوید:
انّه (قدس سره) کان اصولیّاً بحتاً، ومجتهداً صرفاً، قلیل التعلّق بالاخبار، کثیر الاستدلال بالادلة العقلیة المتفقة مع الکتاب والسنة، فلاضرو أن یکون من مجتهدی الفقهاء وفقهاء المجتهدین.
سیّد موقعیّت اجتماعى و سیاسى و ثروت و مکنت فراوان خانوادگى و شخصى خود را در راه توسعه اندیشههاى عقلگرایانه خود به کار بست. خانه خود را «دار العلم» نمود، و کتابخانه بزرگى را فراهم نمود. و نخبهگان شاگردان شیخ مفید، و جز آنان را در آن جمع نموده، و به تربیت نسلى از فقیهان متکلّم و متکلّمان قدرتمند در بحث و جدل پرداخت، و خود نیز با استفاده از وضعیّت سیاسى و اجتماعى دار الخلافة بغداد، به مبارزه علمى وسیعى با مخالفان امامیه پرداخت. پاسخنامهها و رسالههاى ردّیه او بر علیه اعتقادات و اندیشههاى مذاهب و نحلههاى فعّال در بغداد شاهدى بر این حقیقت است.
سیّد دو کتاب مفصّل در پاسخ گویى و ردّ اندیشهها و گفتههاى قاضى عبد الجبار اسدآبادى همدانى معتزلى در کتابش «المغنى» نوشت:
نخست: کتاب «الشّافی فی الإمامة» است، که به نقد اندیشههاى قاضى در موضوعامامت پرداخته، و بعدها شیخ طوسى فشردهاى از بخشهاى مهمّ آن را با نام «تلخیص الشّافى» تدوین نمود.
دوّم: کتاب «الصّرفة فی اعجاز القرآن» است، که عمدة به نقد نظر قاضى عبد الجبار و دیگران در موضوع معجزه بودن کلام وحى، و اثبات نظریه صرفه که سیّد بدان معتقد بود پرداخت.
سیّد پس از درگذشت شیخ مفید مدّت دو دهه از سال 413 تا 436 ه عهده دار منصب مرجعیّت شیعه بود. و در این مدّت با استقلال تمام توانست به ترویج و تثبیت اندیشههاى خود در میان شاگردان «دار العلم» بپردازد. و توانست جمعى را بپروراند که پس از او ادامهدهنده افکار و اندیشههاى او گردند. سرآمد آنان در عراق شیخ طوسى (متوفّاى 460 ه) بود، که جانشینى او را در تدریس و زعامت امامیّه به عهده گرفت، و بعدها به همّت او یکى از حوزههاى علمى کهن شیعه با رویکرد عقلى و اصولى تأسیس شد.
سید و ابوالعلاء معری
گفته شده: أبو العلاء هنگام خروج از عراق در باره شخصیت سیّد مرتضى رضى اللَّه سؤال شد، پس با سرودن این دو بیت حرف خود را زد:
یا سائلی عنه لما جئت أسأله ألا هو الرجل العاری من العار
لو جئته لرأیت الناس فی رجل و الدهر فی ساعة الأرض فی دار
اى پرسندهاى که نزد من آمدهاى که از او بپرسى، این را بدان که او مردى عارى از هر عیب است! اگر نزد او حاضر شوى همه مردم را در یک مرد، همه دهر را در ساعتى، و همه زمین را در سرائى خواهى یافت!.
از شیخ عزّ الدّین أحمد بن مقبل وارد است که او گفته است: اگر شخصى سوگند یاد کند که سیّد مرتضى از خود عرب داناتر است به علوم عربیّت، در نزد من گناه نکرده و سوگند بیجا نخورده است. و از یکى از شیوخ مصر نقل شده است که او گفته است: سوگند به خدا من از کتاب «غرر و درر» سیّد مرتضى بهرههائى بردم، و به مسائلى برخورد کردم که از «کتاب سیبویه» و غیر آن از کتب نحویّه بهره نبردم.
و خواجه نصیرالدّین طوسى هر وقت نام سیّد مرتضى در ضمن درس برده مىشد، مىگفت: صلوات الله علیه، و به قضاة و مدرّسین رو مىکرد و مىگفت: چگونه من بر سیّد مرتضى صلوات نفرستم؟!
سید مرتضی و ابن سینا
یکجا با نام ابن سینا در ضمن پرسشی از شریف مرتضی بر می خوریم که از ابن سینا و استدلال او در مورد وجود باری سخن به میان آورده است. این رساله موسوم به "مسئلة فی توارد الأدلة" است که در مجلد دوم رسائل الشریف المرتضی به چاپ رسیده است. این رساله در حقیقت مشتمل بر پرسشی است از شریف مرتضی همراه با پاسخ وی در یک موضوع کلامی.
شخص پرسش کنده مثالی را مطرح می کند در رابطه با اثبات حدوث اجسام از طریق دلیل اعراض و یا از طریق ادراک اخص الأوصاف که از سوی متکلمان پیشنهاد می شده و از دیگر سو، طریق ابن سینا برای اثبات باری تعالی با هدف طرح این پرسش که آیا امکان دارد اثبات حدوث به عنوان مدلولی برای چند دلیل مورد نظر قرار گیرد یا خیر؟ البته پرسش کننده تنها اشاره ای به طریقه ابن سینا برای اثبات باری می کند و به مضمون آن که وسیله ابن سینا ارائه شده بوده، نمی پردازد. اما این همه نشان می دهد که شخص پرسش کننده و محتملا خود شریف مرتضی با برهان وجوب و امکان ابن سینا آشنایی داشته اند.
برخی از آثار سید عبارتند از:
1- تنزیه الانبیاء؛
2- الانتصار فى ما انفردت به الامامیة من المسائل الفقهیة؛
3- الذریعه فى اصول الشریعه؛
4- المحکم و المتشابه؛
5- المختصر؛
6- الامالى؛
7- درر الفوائد و ...
شاگردان
سید شاگردان زیادی داشته است و گروهی از فقها و متکلمان و رجال علمی که هر یک شخصیتی ارجمند داشته اند از شاگردان وی به شمار می روند که نام برخی از آنها بدین قرار است:
شیخ طوسی، مولف دو کتاب استبصار و التهذیب از کتب اربعه شیعه
ابوصلاح تقی بن نجم الحلبی مولف تقریب المعارف
احمد بن عبدالعزیز سلار الدیلمی مولف المقنع
ابوالفتح کراجکی مولف کنز الفوائد
قاضی عبدالعزیز بن براج مولف المهذب
سرانجام سید مرتضی در 25ربیع الاول 436ق وفات یافت.
الملخص فی أصول الدین، الفهرست، ص: 9
سیر تطور کلام شیعه، محمد صفر جبرئیلی
امام شناسى از مرحوم علامه طهرانی، ج7، ص: 236
مجله فقه اهل بیت علیهم السلام (فارسى)، ج18-17، صص209-208
مقاله مفیدی از محقق محترم حسن انصاری در:
http://ansari.kateban.com/entry1626.html
محمد هادی توکلی
پایان پیام/
نظر شما